هر رودی که از جایی بیرون میآید، همه تلاشش را میکند و خود را به تختهسنگها و قلوهسنگها میزند تا راهش را هموار نماید. راه سخت است؛ اما امکانپذیر است که به بحر ملحق شود.
همسفر شیما و مسافرشان با آنتیایکس مصرفی شیره خوراکی وارد کنگره شدند. به مدت 11 ماه و 28 روز با روش DST و داروی OT به راهنمایی مسافر اکبر و خانم آنی کماندار سفر کردند. ورزش در کنگره دارت و تنیس روی میز میباشد.
در یکی از سیدیهای آقای مهندس دژاکام بیان میشود: «لژیون سردار، یعنی حفظ بنیان کنگره برای آیندگان»، شما این جمله را چگونه معنا میکنید؟
همانطور که همه ما یاد گرفتهایم، هر ساختار برای ادامه مسیر و توسعه به سه مؤلفه وابسته است: نیروی انسانی، علم و مالی که طبیعتاً ساختار عظیمی مثل کنگره۶۰ نیز برای رسیدن به اهداف خود باید در بعد مالی پیشرفت داشته باشد؛ بنابراین من اینگونه تعبیر میکنم که یکی از سه مؤلفه مهمی که ساختار کنگره۶۰ را حفظ میکند و به رشد آن کمک مینماید بحث مالی است. این مسئله مالی ازآنجاییکه کنگره۶۰ وابسته به هیچ ارگانی نیست؛ کاملاً از طریق اعضاء و در لژیون سردار تأمین میشود.
استاد امین بیان کردند: «گذشتن از خواستهها باعث جهش انسان میشود»؛ برای شما این جهش به چه صورت بوده است؟
اگر برای من جهشی به وجود آمده در سایه آموزشهای کنگره۶۰ بوده است؛ همچنین جهش خود را اینگونه میبینم که امروز من با دیروز من متفاوت است و این را برای خودم پیشرفت و جهش میدانم چنین اتفاقی فقط به خاطر آموزشهای ناب کنگره است.
اگر انسانی در تنگنا و سختی قرار داشته باشد و از شما کمک بخواهد اولویت شما لژیون سردار است یا به او کمک میکنید؟
آقای مهندس در این مورد بارها صحبت کردهاند و برای من بسیار جالب بوده است؛ زیرا هر جا که درباره بخشش صحبت نمودند، هیچ محدودیتی برای آن قائل نشدهاند. ایشان بیان میکنند: «خدمت مالی حتماً نباید در کنگره باشد هر جا که احساس کردید نیاز است و کاری از دستتان برمیآید جلو بروید و آن کار را انجام دهید». حتی مثال زدند: یک دستگاه دیالیز تهیه کنید یا چند عدد کمپوت به آسایشگاه سالمندان ببرید. من نیز از ایشان الگو و آموزش میگیرم. اگر در مقطعی شخصی در مسیر من قرار گرفت و احساس کردم که نیاز شدید مالی دارد فکر میکنم انتخاب من کمک به او است؛ البته این را نیز باید گفت: آنچه امروز من را تعریف میکند وجود کنگره است. من در آن برهه کمکم را انجام میدهم؛ ولی تمام هدف و انرژی من این است که برای قدردانی از ساختار کنگره۶۰ تلاش و خدمت کنم؛ زیرا اگر کنگره نبود اگر آموزشهای کنگره نبود نمیدانم امروز کجا بودم؛ پس در آن لحظه کمک میکنم؛ ولی هدف اصلی من کنگره است.
جهان مملو از امواج است و برای به دست آوردن امواج مثبت و قدم نهادن در طراحی مستقیم، چگونه میتوان از امواج سهمگین و خطرناک عبور کرد؟
ما در آموزشها یاد گرفتیم که انسان در هر مسیری که قدم برمیدارد، نیروهای مافوق به او کمک میکنند. این مسیر میتواند در جهت منفی باشد یا در جهت مثبت هیچ تفاوتی ندارد. اگر در مسیر مثبت قدم بردارم، نیروهای مثبت حمایتم میکنند و برای ادامه مسیر به من یاری میدهند. فکر میکنم در بسیاری از گذرگاهها این کمک نیروهای مافوق است که ما را عبور میدهد.

در کنار شال پهلوانی قرآن نیز داده میشود. به نظر شما دلیل این کار آقای مهندس چیست؟
کل جهانبینی ما از کلامالله برگرفتهشده است. فرمانهایی که در کلامالله آمده فرامینی است که ما را به سمت انسانیت سوق میدهد و چه هدیهای بالاتر از کلامالله؟ هم بهعنوان یادگاری و هم بهعنوان نشانهای برای عبور از روزهای سخت است؛ زیرا هر بار که قرآن را باز میکنیم و ورق میزنیم یاد آن لحظات میافتیم و قدردانشان میشویم.
آقای مهندس بیان کردند: «زکات رهایی احیاء نفس است». آیا به نظر شما حمایت مالی از کنگره، از مصداقهای احیاء نفس به شمار میرود؟
بله صد در صد. ما در پیام لژیون سردار این جمله را داریم. آیهای از کلامالله که آقای مهندس در پیام لژیون سردار قرار دادند که اگر یک نفس را احیاء کنیم، گویی تمام نفسها را احیاء کردهایم و دلیل آن نیز این است که با حمایت مالی، به ادامه حرکت این ساختار کمک میکنیم.
چه مسئلهای شما را ترغیب نمود تا برای پهلوانی قدم بردارید؟
من این را قبلاً نیز گفتهام. شاید زمانی اصلاً به این موضوع فکر نمیکردم. حقیقتاً اگر بخواهم صادقانه بگویم همان روزی که مسافرم برای اجازه پهلوانی خدمت آقای مهندس رفته بودند من حضور نداشتم. شخصی که پهلوان شده بود، آن روز برای دریافت شال آمده بود. در مشارکت خود درباره بیماری همسرشان صحبت کردند و گفتند: من همسفر خود را به خاطر بیماری از دست دادم. همان لحظه من در خانه مشغول تماشای لایو بودم که تنم لرزید. یکلحظه به خود آمدم اصلاً من کجا ایستادهام؟ گاهی ما فکر میکنیم مرگ و بیماری فقط برای همسایه است؛ ولی این اتفاقات مثل یک تکانه برای انسانها هستند. شاید صحبت عادی باشد؛ ولی در آن لحظه برای من یک تکانه بود. همان صحبتها باعث شد تصمیم قطعی بگیرم و با مسافرم تماس گرفتم و گفتم که حتماً این کار را انجام دهند. مسافرم قبول کردند و چند دقیقه بعد به من پیام دادند: پهلوانی مبارکتان باشد، آقای مهندس اجازه دادند. ایشان لطف کردند و اولین پهلوانی را به نام من گرفتند.
از حس و حال این روزها که نزدیک گلریزان است برایمان بگویید؟
حس و حال این روزها مثل زمان عید است. در جلسه هماهنگی هم گفتم: احساس میکنم اسفندماه است و کارها را تند انجام میدهیم. مخصوصاً ما به خاطر حجم کاری که داریم، این حس را بیشتر تجربه میکنیم. هفته گذشته در ساختمان ققنوس نشسته بودیم و مسئول پهلوانان همسفر اعظم تماس میگرفتند که برای دریافت شال و قرآن بیایید و تبریک میگفتند، از آنطرف پهلوانان تشکر میکردند. از طرف دیگر بچهها برای دریافت انگشتر دنوری میآمدند، ما نامههایشان را میدادیم و تبریک میگفتیم. یک لحظه احساس کردم عید است و فقط تبریک میگوییم. در اتاق حس خوب و انرژی خوب جریان داشت، چهقدر قشنگ بود. واقعاً یاد روز اول عید نوروز افتاده بودم. نزدیک عید، همه ما یک دلشوره شیرین داریم، دلت یک جوری است؛ ولی دلچسب و قشنگ است.
کلام آخر:
در مصاحبهها وقتی کلام آخر را از من میپرسند؛ فقط این را میگویم و اول برای خودم این دعا را میکنم که امیدوارم بتوانم واقعاً معنا و مفهوم کنگره را درک کنم. اتفاقی که در زندگی و درون من میافتد، بهعنوان یک انسان آن را درک کنم و به آن برسم؛ زیرا اکثر وقتها شخصی که خودش در مرکز قضیه قرار دارد نمیتواند مسائل را خوب درک کند. در مسائل و مشکلات نیز همینطور است، برای همین است که به هم میریزیم؛ ولی وقتی از بیرون گود نگاه میکنیم میگوییم: چرا نمیرود آن کار را انجام بدهد؟ در مسائل خوب نیز همینطور است. امیدوارم بتوانم آن چیزی را که برایم اتفاق میافتد، درک کنم، قدرش را بدانم و با تمام توان برای قدردانی از آن تلاش و حرکت کنم.
عکاس: همسفر مهری رهجوی راهنما همسفر صدیقه (لژیون هفتم)
مصاحبهکننده: همسفر عشرت رهجوی راهنما همسفر فرزانه (لژیون بیستم)
ویرایش: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر طیبه (لژیون چهارم)
ارسال: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر طیبه (لژیون چهارم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی خواجو
- تعداد بازدید از این مطلب :
992