English Version
This Site Is Available In English

چه روزهای سختی بود

چه روزهای سختی بود

در ابتدا خداوند را شاکرم و سپاسگزار هستم، به خاطر زندگی امروزم آرامش و حال خوشی که دارم این‌ها را همه مدیون کنگره هستم. اگر بخواهم از سختی‌های قبل از کنگره بگویم، من زندگی بسیار سختی با مسافرم شروع کردم با تمام سختی‌های و مشکلاتی که زندگیمان داشت کنار آمدم؛ چون اعتقاد داشتم که مشکلات برای همه وجود دارد. 

تا این‌که سال‌ها گذشت من متوجه تغییرات زیاد مسافرم شدم دیگر آن آدم قبلی نبود تا این که فهمیدم او اعتیاد دارد دنیا بر سرم خراب شد چه‌کار می‌توانستم انجام بدهم؟ مدام در حال دعوا و درگیری بودیم سال‌ها یکی پس از دیگری سپری می‌شد زندگی من وارد مرحله‌ سخت‌تر شد طوری‌که مشکلات قبل دیگر قابل قیاس با این درد نبود. 

چه روزهای سختی بود فرزندانم روز به روز بزرگتر می‌شدند و من مدام در حال تذکر دادن بودم می‌گفتم من به کنار، تو پسر بچه‌دارید و برای فرزندانت الگو هستید؛ ولی اصلاً قبول نمی‌کرد و می‌گفت من هرگز معتاد نمی‌شوم فقط تفریحی مواد می‌کشم غافل از این که سال‌ها غرق اعتیاد شده بود روز به روز حالش خراب‌تر و قیافه او آشفته‌تر می‌شود. 

شب و روز نداشتم، من به هر دری می‌زدیم تا راهی پیدا کنم تا این که به اذن خدا و آشنایی یکی از فامیل‌ها راه کنگره را پیدا کردم از کنگره چه بگویم که تماماً عشق و محبت است همه با آغوش باز پذیرای ما شدند. آموزش گرفتیم و راه خود را پیدا کردیم و به حال خوش که چندین سال آرزوی آن را داشتم رسیدم و آن را مدیون کنگره و آموزش‌های آن هستم. 

از راهنمای مسافرم و راهنمای خودم کمال تشکر را دارم که راه درست زندگی کردن را به ما آموختند از مهندس بزرگوار تشکر می‌کنم که با از خودگذشتگی راه درمان اعتیاد را برای ما مشخص کرد و کمک کرد تا ما آرامش را بار دیگر با تمام وجودمان حس کنیم خداوند عمر باعزت نصیب این بزرگوار کند.

دل‌نوشته: همسفر مهناز رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون پنجم)
رابط خبری: راهنما همسفر سمیه (لژیون پنجم)
ارسال: همسفر آذر رهجوی راهنما همسفر فرشته (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی باباطاهر همدان 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .