English Version
This Site Is Available In English

تولدی دوباره با روشDST

تولدی دوباره با روشDST

چهارمین جلسه از دوره پنجم کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی امیر اراک با استادی مسافر علی، نگهبانی مسافر مجتبی و دبیری مسافر محمد با دستور جلسه:«OTوDST»روز سه‌شنبه 1404/08/06ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

 

 

سلام دوستان، علی هستم، یک مسافر.
خدا رو شکر می‌کنم که امروز فرصت دارم در خدمت شما باشم.
از آقای مهندس، از راهنمای خوبم آقای احمد، آقا منصور و آقا رضا تشکر می‌کنم و از همه عزیزانی که در هر جایگاهی خدمت می‌کنند، قدردانی می‌کنم؛ چون خدمت در هر جایگاهی باارزش است.

راجع به DST می‌خواستم یه جمله کوتاه بگم:

به‌محض اینکه اسم DST میاد، همه فکر می‌کنن فقط همون شربتیه که باید «تیپر کنی» بیاد پایین و بعد هم قطعش کنی!

من یادمه توی دو ماه اول سفر، مدام با خودم درگیر بودم که چرا بعد از دو ماه هنوز حالم خوب نشده.

می‌گفتم پس کی حال من خوب میشه؟ شاید شما ساقی خوبی دارید که حالتون خوبه، وگرنه باید حال منم خوب باشه!

اما گفتند صبر کن، یواش‌یواش به همون روش DST پیش برو؛
این روش فقط برای دارو نیست، برای کل زندگی‌ته.
حداقل پنج ماه زمان می‌بره تا از اون شرایط قبلی بیای بیرون.
اون موقع تازه فهمیدم DST یعنی نظم، صبر و تدریج در همه چیز.

راجع به OT هم می‌خواستم بگم این هفته رو به همه عزیزانی که در OT خدمت می‌کنن تبریک می‌گم.
یه نکته درباره مشارکت: کسی که برای اولین بار مشارکت می‌کنه، به جرئت می‌گم به اندازه‌ی ده ماه مصرف OT روی سیستم بدنش اثر می‌ذاره.
چون اون لحظه، سیستم بدنش شروع می‌کنه به کار افتادن و سیستم ایکس فعال میشه.

به من توی سفر اول می‌گفتن یا مشارکت کن یا اگه نمی‌تونی، حداقل اعلام سفر کن.
تا سه‌دهم که رفتم، نه مشارکت کردم نه اعلام سفر.
تا رسیدم به سه‌دهم، با تشویق بچه‌ها دستم رو گرفتم بالا.
اگه اون اعلام سفر بیشتر از سه ثانیه طول می‌کشید، من سنکوب می‌کردم!
قلبم داشت از جا درمی‌اومد و شب‌ها لایو دکترهای قلب و عروق رو می‌دیدم تا بفهمم جریان چیه.

ببینید، مغز ما به‌عنوان فرمانده، وقتی می‌خوایم مشارکت کنیم نیاز به سوخت داره تا بتونه زبان و فک و جمله‌ها رو هماهنگ کنه.
در هر ثانیه باید بیش از صد فرمان صادر کنه و این انرژی رو از هورمون‌هایی می‌گیره که سیستم ایکس تولید می‌کنه.
وقتی دستتونو می‌گیرید بالا، قلب شروع می‌کنه به تپیدن.
اون ترس نیست، بلکه نشونه‌ی فعاله شدن سیستم ایکسه.

کنار قلب یه کیسه‌ای هست که مثل مخزن ذخیره‌ست.
قلب باید همیشه پر از خون نگهش داره تا مواد تولیدشده‌ی سیستم ایکس رو بفرسته اونجا.
وقتی مصرف می‌کردیم، اون کیسه خالی بود و مغز تنبل می‌شد.
اما وقتی دستت رو برای مشارکت بالا می‌گیری، قلب خون بیشتری می‌کشه، دستت از خون خالی میشه، می‌لرزی، رنگت می‌پره…
در واقع اون لحظه، سیستم ایکس شروع می‌کنه به تولید و پمپاژ مواد حیاتی برای مغز.

من تا هشت‌دهم که اومدم، هنوز می‌گفتم حالم خوب نیست.
می‌گفتم من سیزده، چهارده ماهه شب نخوابیدم.
دارومو آوردم تا یک و دو دهم، ولی هیچ فرقی با اون هشت‌دهم نکرد.
اون موقع تازه فهمیدم حال خوب از بیرون نمیاد، از درون و با عمل‌کردن به آموزش‌هاست که میاد.

عکس: مسافر صادق 

تایپ: مسافر مهدی

ویرایش: مسافر یاسین 

تنظیم: مسافر عادل

 

««مسافران نمایندگی امیر اراک »

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .