جلسه سیزدهم از دوره سوم جلسات لژیون سردار همسفران کنگره۶۰، نمایندگی جهانبین شهرکرد با استادی پهلوان همسفر ندا، نگهبانی همسفر لیلا و دبیری همسفر صدیقه با دستور جلسه «DST، OT» روز یکشنبه 4 آبانماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۵:۱۵ برگزار شد.

خلاصه سخنان استاد:
خوشحالم که امروز در بین شما هستم و آموزش میگیرم. دستور جلسه OT و روش DST و ارتباط آن با لژیون سردار است. داروی OT ابزاری برای درمان است اما، در کنگره برای ما نظم و انضباط را هم به دنبال داشته است. داروی OT خاصیت درمانی دارد و سرکوبگر نیست اما بعضی از روشها سرکوبگر هستند یا حالت گرداننده دارند و خیلی از افراد برای ترمیم سیستم گوارشی و عصبی از آن استفاده میکنند و روی بازسازی جسم آن فرد تاثیر میگذارد و همینطور باعث آرامش روانی آنها میشود. DST روشی است برای جهانبینی بهتر چون به زمان احترام میگذارد. روش DST؛ روشی تدریجی است، درک واقعی زمان را به دنبال دارد و جایگاه مسئولیتپذیری را بالا میبرد.
دستور جلسه این هفته چه ارتباطی با لژیون سردار دارد؟ باید گفته شود فرد زمانی که وارد لژیون سردار میشود با هر قدمی که بر میدارد این را ثابت میکند که درمان صرفاً برای خودم نیست و باید برای دیگران هم حرکت کنم تا شرایط درمان برای دیگران هم فراهم شود. تازهواردی که وارد کنگره میشود چیزی از DST و از داروی OT نمیداند، او با امید وارد کنگره میشود. در کنگره ما فهمیدهایم که به مکان درستی وارد شدهایم و باید کنار هم بمانیم تا به درمان برسیم و این را بدانیم که سرداری فقط به پول نیست بلکه با عشق و مسئولیتپذیری باید همراه باشد. چیزی که در کنگره بر آن تاکید میشود، تعهدی است که هیچکس به اندازه خودش برای تعهدش پایدار نیست اما؛ من، ندا وقتی که دچار بیایمانی باشم نسبت به تعهد خداوند هم دچار شک میشوم. ما در کنگره یاد گرفتهایم، زمانی که یک صفتی را در خود داشته باشیم آن صفت را در دیگران پررنگتر میبینیم، وقتی من متعهد نباشم از کجا معلوم که وقتی تعهد میدهم بتوانم پرداختی خود را انجام دهم چون؛ من متعهد نیستم و ایمان ندارم.
یک انسان تغییر نمیکند مگر اینکه سختیها را به جان بخرد. آقای مهندس در صحبتهایشان فرمودند: زمانی که ما وارد لژیون سردار میشویم باید به اندازهای کمک مالی کنیم که جیبمان به درد بیاید یعنی؛ وقتی من ده تومان پرداخت کردهام و هیچ اتفاقی نیفتاده است پس نباید منتظر تغییر باشم و همینطور در صور پنهان هم نباید منتظر تغییر باشم. از یک جایی به بعد باید از یکسری چیزها بگذرم مثل؛ مهمونی رفتن و... که این اصل کار است، اینجا است که اتفاقات قشنگی برای ما خواهد افتاد. این تصور باید برای همه از بین برود که کسانی که میخواهند سردار، دنور و پهلوان بشوند باید حتماً وضعیت مالی خیلی خوبی داشته باشند اصلاً اینطور نیست اتفاقا؛ کسی که توانایی انجام این عمل را ندارد باید حتماً سردار شود تا گره زندگی او در همین پروسه حل شود. آنها یاد میگیرند که بتوانند پسانداز کنند و اینکه رقمهای بالاتری را تعهد کنیم که تلاش کنیم پرداخت کنیم. اگر من این دیدگاه را داشته باشم که تعهدی را که دادهام پرداخت نکنم، مثل این است که ما به غلط فکر کنیم که درخت اول میوه میدهد و بعد ما به آن کود و آب دهیم، اصلاً اینطور نیست، اول درخت را میکاریم، آبیاری میکنیم، رسیدگی میکنیم و بعد منتظر ثمره آن خواهیم ماند. این را همه ما میدانیم که بذری که میکاریم خیلی مهم است که بذر چه درختی باشد و چه رسیدگی برای رشد آن لازم است و در قبال آن رسیدگی، میوه دریافت خواهیم کرد پس؛ نسبت به آن رسیدگی و سختیهایی که متحمل میشویم، میوه آن را دریافت میکنیم. در مورد لژیون سردار هم همینطور است، وقتی تعهد مالی قبول میکنیم دیگر نباید منتظر برگشت آن باشیم، باید بدون انتظار و چشمداشت آن عمل را انجام دهیم و این برگشت حتماً اینطور نیست که با چشم دیده شود و در صور پنهان صورت خواهد گرفت.
استاد امین میفرمایند: خدمت مالی به ظرفیت انسانها بستگی دارد، سختیهایی که در دوران سرداری و دنوری متحمل میشویم، انسان را پخته خواهد کرد تا بتواند جایگاههای بالاتر را تجربه کند، مثل غذایی که جا افتاده است و آن موقع است که میتوان آن را خورد، سختیها هم همین کار را با تو میکند. همه ما دو زمین داریم یک زمین جسم و دیگری زمین روح است؛ گاهی اوقات به اشتباه در زمین بغلی که زمین جسممان است تلاش میکنیم، زیباییهای ظاهری، دوران جوانی انسان و فرزندان، اینها همه دغدغههایی هستند که مربوط به زمین جسم ما است اما؛ زمانی که من چیزی را برای خودم بخواهم که باعث پرورش روحم شود مثل این است که ما یک وصیتنامه بنویسیم که چه چیزی متعلق به خودمان است و چه چیزی را به دیگران میبخشیم، دقیقاً خواهیم فهمید که ما وقتی چیزی را به دیگران میبخشیم داریم در زمین آنها سرمایهگذاری میکنیم، اما آن چیزی که من با خودم میبرم سرمایهگذاری است که روی زمین خودم و برای خودم انجام دادهام.
این شال پهلوانی برای من خیلی مقدس است، من به شالم و قرآنی که آقای مهندس به من دادهاند، سجده میکنم. بزرگترین درسهای زندگی من، زمانی بود که اجازه شال پهلوانی را گرفتم، تا زمانی که مبلغ آن پرداخت شد و چالشهایم به همان نسبت و یا بیشتر و درسهایش سنگینتر و بزرگتر بود و من احساس میکنم زیباترین لحظه زندگی من زمانی بود که زانو زدم و از آقای مهندس اجازه پهلوانی گرفتم و زمانی که قرار بود برای گرفتن شال به خدمت آقای مهندس بروم نزدیک یک ماه طول کشید و اذن گرفتن شال به من داده نمیشد، به مسافرم گفتم که من باید تراشیده شوم تا بتوانم شالم را دریافت کنم. امیدوارم که این مسیر همیشه برای ما ادامه داشته باشد و امکان ندارد کسی در کنگره خدمت جانی، علمی و مالی انجام دهد، بدبخت و بیچاره باشد. اگر کسی به درستی بیاید و برود و بعد بگوید من به شدت آدمی بدبخت و بیچارهای هستم، اصلا چنین چیزی نداریم، این امکانپذیر نیست و فرد با صبر و بردباری و گشادهرویی مسیر برایش باز میشود. آقای مهندس میفرماید: ما امیدواریم که سکان این نام بزرگ در آینده در دست کسانی باشد و برای آنها ساختن و دوباره زنده بودن این نام عظیم باشد. انشاالله که در ساخته شدن این سکان همه ما شریک باشیم.



تایپیست: همسفر ندا رهجوی راهنما همسفر فریبا (لژیون دوم)
عکاس: همسفر سحر رهجوی راهنما همسفر محبوبه (لژیون چهارم)
ویرایش و ارسال: همسفر نسرین رهجوی راهنما همسفر فریبا (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی جهانبین شهرکرد
- تعداد بازدید از این مطلب :
149