به نام قدرت مطلق الله
سیزدهمین جلسه از دور چهلم کارگاه های آموزشی ویژه مسافران و همسفران کنگره 60 ، نمایندگی ایمان با استادی پهلوان مسافر مجید ، نگهبانی مسافر حسن و دبیری مسافر حسین با دستور جلسه "DST , OT" در روز شنبه 3 آبانماه 1404 ساعت 17:00 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد :
سلام دوستان، مجید هستم، مسافر
خوب، شاکر و سپاسگزار خداوند هستم و امیدوارم جلسهی خوبی داشته باشیم.ابتدا تشکر میکنم از ایجنت محترم آقا علیاکبر و نگهبان جلسه.
من زمانی که شعبه ایمان در تهرانپارس بود، چند ماهی در آن شعبه سفر کردم، اما نتوانستم سفر را به اتمام برسانم؛ بعدها خداوند توفیق داد و توانستم سفرم را به خوبی به پایان برسانم. امروز هم حس و حال بسیار خوبی دارم که در جمع شما عزیزان حضور دارم.
هرکس از این پلهها پایین بیاید و چند ماه اول سفر را پشت سر بگذارد، متوجه نکتهی بسیار ظریفی در این متد میشود؛ شاید در ابتدا به آن فکر نکرده باشیم، اما با تجربه بهروشنی درمییابیم.
.JPG)
در دوران مصرف، من تمام تلاشم را میکردم تا مواد بیشتری وارد بدنم کنم. اما وقتی وارد کنگره شدم و در صراط مستقیم قرار گرفتم، کمکم متوجه شدم که هرچه از داروی OT کم میکنم، انگار حالم بهتر میشود.
اگر در مسیر باشم و مثلاً یکپنجم کم کنم، بدنم شروع میکند به ترشح یکپنجم بیشتر از مواد مخدر طبیعی خودش. وقتی مورفین را کم میکنم، بدنم اندورفین ترشح میکند که قدرت آن ۳۰۰ برابر مورفین است. یعنی وقتی من یکپنجم از مورفینم میکاهـم، بدنم خودش یکپنجم اندورفین ترشح میکند.
این اتفاق در کل هستی هم میافتد. البته با دو دوتا چهارتا حساب نمیشود. نمیتوان گفت "من از مالم بخشیدم ولی مالم زیاد شد"، مگر آنکه کسی این حس را تجربه کرده باشد.
من فقط کم کردن را انجام میدهم، ولی آن افزایشی که در بدن یا در هستی رخ میدهد، خودبهخود انجام میشود. درست مانند لژیون سردار؛ اگر ببخشم و دنبال بازپس گرفتنش نباشم، اتفاقات عجیبی میافتد. البته این اتفاقات فقط مالی نیست، گاهی بار معنوی دارد و شاید دو سال بعد بازگردد، ولی مطمئنم که قطعاً بازمیگردد.
.JPG)
اگر بزم خوب میخواهم، باید رزم خوب انجام دهم. هیچ راه دیگری نیست.اگر بخواهم زن خوب، زندگی خوب، ماشین، ثروت یا حال خوش داشته باشم، باید برایش بجنگم. ساعت ۹ صبح از رختخواب بلند شدن رزم خوب نیست.
در کاهش پلههای DST ممکن است کمی درد، بیخوابی یا سختی داشته باشیم، اما اگر این رزم را خوب انجام دهیم، بزم خوبی در پیش است.
در سفر اول در کنگره به ما خدمت میشود. از آخر سفر اول به بعد، ما باید خدمت کنیم؛ و در مرحلهای بالاتر، باید به خودِ خدمت هم خدمت کنیم.
در ابتدا به متد DST و آقای مهندس ایمان میآوریم، اما بعد از مدتی باید به ایمان خود نیز ایمان بیاوریم. بازی از جایی به بعد عوض میشود.
در هستی، دانش، خرد، ثروت، سعادت و توانایی وجود دارد، اما تا وقتی من نتوانم به نیاز یک نیازمند پاسخ بدهم یا درد یک دردمند را دوا کنم، هیچکدام از آنها برای من نخواهد بود. وقتی توان کمک پیدا میکنم، هستی به من اجازه میدهد که توانمند، خردمند و سعادتمند شوم.
مثلا در لژیون سردار، عشقبازی را یاد میگیرم؛ یاد میگیرم چگونه پرواز کنم.بین پرواز و پرتاب تفاوت بزرگی است: در پرواز، من خودم حرکت میکنم و نقطه فرود را خودم تعیین میکنم، اما در پرتاب، دیگری مرا پرت میکند و جایی که فرود میآیم دست خودم نیست.هرکسی که پرت شود، سقوط سرنوشت حتمی اوست.
آقای مهندس هم میتوانستند کمکهای مالی را اجباری کنند، اما نکردند، چون بخشش باید از روی عشق باشد. در قرآن نیز آمده که تنها جایی که میتوان کار نیک را حتی با اندکی ریا انجام داد، بخشش است.
به یاد دارم زمانی به مشهد رفتم، شهری که آقای مهندس هم فرمودند یکی از قویترین شعبات کنگره را دارد. یکی از اعضا آنجا گفت:«ما فقط یک شعبه اجارهای داشتیم و بسیار شلوغ بود. اسم مسافران را مینوشتیم تا نوبتشان برسد. من مسئول تماس بودم. آن روز چند رهایی داشتیم، باید به چهار نفر زنگ میزدم. نفر اول جواب نداد، دوم و سوم هم نه... تا اینکه نفر پنجم را انتخاب کردم. همان لحظه تلفنم زنگ خورد. خانمی بود که گفت چرا دیروز زنگ نزدی؟ امروز صبح مسافرم خودکشی کرده...»
این یعنی همان پول و انرژی که ما در کنگره میدهیم، در جای دیگری جان نجات میدهد.
در لژیون سردار یاد گرفتم حداقل یکبار در زندگی جدی بازی کنم، با تمام توان.نه برای شال، نه برای دیده شدن، بلکه برای دل خودم.و نتیجهاش را هم دیدم: هم در زندگی خودم، هم در زندگی دیگران.
انشاءالله که هفته گلریزان خوبی داشته باشیم. از اینکه به صحبتهای من گوش دادید، از همه شما سپاسگزارم.
مراسم تقدیر از خدمتگزاران OT
.JPG)
تایپ: مسافر حسن
ویرایش و ارسال : مسافر مهدی
مرزبان خبری: مسافر حمید
- تعداد بازدید از این مطلب :
174