سومین جلسه از دوره چهل و دوم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی صالحی تهرانپارس به استادی راهنمای ارجمند مسافر مجید و نگهبانی مسافر هادی و دبیری مسافر مرتضی با دستور جلسه "ot ،dst" در روز شنبه 03 آبان ماه ۱۴۰۴ ساعت 16:30آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
خدا را شکر که در این جایگاه قرار گرفتم و میتوانم خدمت کنم.اول از همه، این هفته را به همهی بچههایی که در قسمت OT خدمت میکنند تبریک میگویم و امیدوارم خیر و برکتِ خدمت را در زندگیشان ببینند.
قبل از اینکه از DST صحبت کنم، میخواهم برایتان دوران قبل از کشف DST و OT را شرح بدهم.من خودم تا حالا کمپ نرفتم و ترک نکردم. سال ۷۳ زیاد به کمپ میرفتم، بهواسطهی آشنایی با بچههای NGOهای دیگر، و کاملاً با فضای کمپ آشنا هستم. همین چند روز پیش، برای سر زدن به مریضم رفتم و دیدم چند نفر گوشهی کمپ، بیجان و خموده افتادهاند، به بهانهی ترک... چند سال پیش بود که در استان گیلان کمپ آتش گرفت و ۲۷ تا جوون پرپر شدند، زندهزنده سوختند.اینها را میگویم که بدانیم کجا هستیم.
بگذارید از خودم بگویم؛ آخرین باری که دربارهی ترک و نکشیدن با همسفرم صحبت کردیم، به این نتیجه رسیدیم که برای آسایش همسفر و بچههایم، من خانهی دیگری بگیرم و جدا از خانواده زندگی کنم تا شرایط من را نبینند. آن موقع قول دادم و گفتم جایی به اسم کنگره ۶۰ پیدا کردهام؛ اگر جواب گرفتم، زندگی را ادامه میدهیم، و اگر نه، جدا زندگی میکنیم.من آدم پرخاشگری نبودم، ولی حداقلِ زندگی را هم رعایت نمیکردم. ثبات اخلاقی نداشتم؛ و این مختص من نبود، بلکه تمام مصرفکنندههای کنگره ۶۰ اینطور بودند. چه یک ذره مصرف، چه دو ذره؛ خلاف، خلاف است. ما ملزم به مصرف مواد بودیم و نتیجهی آن، عدم تعادل بود؛ که بالاترین بلایی است که میتوانی سر خودت و خانوادهات بیاوری.
شکر خدا، آقای مهندس، دانشمند بزرگ، این کشف را انجام داد. همهی اعضای کنگره ۶۰ هرچه دارند از روش DST و OT و از ماه مبارک رمضان دارند.

من خودم به همین علت کمپ نرفتم و ترک نکردم. با خودم گفتم: «من در یک روز یا دو روز معتاد نشدم که بخواهم با بیست روز کمپ رفتن یا چهل روز نکشیدن ترک کنم.» هیچ باوری نداشتم؛ تا لحظهی آخر که لژیون انتخاب کنم، مصرف میکردم. با اینکه شش ماه مطالعه کردم و کتاب ۶۰ درجه زیر صفر را کامل خواندم، باز هم ایمان نداشتم. فقط میگفتم عقلانی است و میشود.وقتی آمدم، با کلی ادعا و غرور از مطالعه، تازه فهمیدم که هیچ نمیدانم؛ همان جملهای که بر سر در همهی نشریات نوشته شده است.
من یازده ماه سفر کردم، غیبت نکردم و به OT احترام میگذاشتم. خروجیاش میشود حالا.
حالا که DST را پیدا کردیم، کافی است؟ خیر!
شما باید عاشق باشید؛ چون اگر عاشقِ خدای کنگره، خالقِ کنگره، خالقِ DST نباشید، هیچ اتفاقی برایتان نمیافتد. این عاشقی است که شما را تکان میدهد.
قابل توجه بچههای سفر اولی:
اگر معشوق بفهمد شما عاشق هستید، حتماً بالا و پایینتان میکند و مشکلات عجیب و غریب سر راهتان میگذارد. اگر این را درک کردید، یعنی واقعاً عاشق هستید.
همهی افراد باید عاشق کنگره ۶۰، آموزشهایش و متد DST باشند. امیدوارم این اتفاق برای تکتک ما بیفتد.
قسمت دوم دستور جلسه، تولد مرتضی عزیز است.
بخواهم فیالواقع بگویم، من کاری برایش نکردم؛ او پسر آکادمیک و اندیشمندی است. من فقط به او گفتم برای سفر کردن چهکار بکند و چهکار نکند.
باید از خواستههای نامعقول گذشت و مقداری از خواستههای معقول هم چشمپوشی کرد، و فرمانبردار بود.
در ادامه تولد یکسال رهایی مسافر مرتضی را جشن گرفتیم:
.jpeg)
سلام دوستان، مرتضی هستم یک مسافرخدا را شکر میکنم که امروز، در چنین روز و ساعتی، در کنار شما عزیزان هستم. شاکرم که خداوند راهی را برایم باز کرد تا با افتخار بگویم: من هم یکی از شما هستم.
ابتدای صحبت، لازم میدانم روز بچههای زحمتکش اوتی را تبریک بگویم. مدتی در کنارشان بودم و از نزدیک دیدم چقدر صادقانه و با عشق خدمت میکنند. واقعاً خروجی کار آنها، نتیجهای است که در لژیونها، شعب، و در کل کنگره به ثمر مینشیند.
تشکر ویژه هم از جناب مهندس دارم، که چراغی روشن کردند و راهی را نشان دادند که سالها در جستوجویش بودم. امروز میفهمم صبوری یعنی چه؛ واژهای که این روزها بارها در مسیرم تکرار شده است. من آدم عجولی بودم، همیشه دنبال نتیجه فوری، اما کنگره به من یاد داد صبر، پایهی آرامش و رهایی است.
تولد یکسالگیام را همانند تولد یک فرزند در زندگی میدانم؛ فرزندی که حاصل عشق، آموزش، دارو و نظم است. حالا احساس میکنم مسئولیتی تازه بر دوشم گذاشته شده، مسئولیتی برای درست زیستن، برای مراقبت از خود و اطرافیانم.
در این مسیر، از همسرم که سالها با صبوری کنارم بود، صمیمانه سپاسگزارم. میدانم جبران گذشته ممکن نیست، اما تمام تلاشم را میکنم تا آیندهمان سرشار از آرامش باشد.
تشکر میکنم از راهنمای عزیزم آقا مجید، و آقای مصری، که در روزهای اول حضورم، با محبت و انرژی مثبتشان باعث شدند در کنگره بمانم. همچنین از همه عزیزان خدمتگزار، همسفران و خانوادهی محترم جناب مهندس که با عشق و پایداریشان این چراغ را روشن نگه داشتند.ممنون که صحبتهای منو گوش کردید.
تایپ: مسافر دانیال لژیون دهم
ویرایش: مسافر مسعود لژیون چهارم
بارگذاری خبر: مسافر دانیال لژیون دهم
عکاس:مسافر مسعود لژیون چهارم
مرزبان خبری: مسافر احمد
مرزبان کشیک: مسافر داوود
آبان ماه ۱۴۰۴ شعبه صالحی (تهرانپارس)
- تعداد بازدید از این مطلب :
91