English Version
This Site Is Available In English

لژیون سردار راهی هست برای دوری از فقر

لژیون سردار راهی هست برای دوری از فقر

دوازدهمین جلسه از دور بیست و ششم کارگاه‌های آموزشی عمومی، ویژه مسافران و همسفران کنگره ۶۰ شعبه تخت جمشید شیراز با استادی پهلوان محترم مسافر صامت ، نگهبانی مسافر روح الله  و دبیری مسافر احمد  با دستور جلسه (  جهان بینی در ورزش  ) پنج شنبه ۱  آبان ماه۱۴۰۴ ساعت۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

سلام دوستان صامت هستم یک مسافر:
خداوند رو شکر می‌کنم که یک بار دیگه لیاقت اومدن توی جمع بچه های کنگره ۶۰ رو به من داد که بیام توی این بستر قرار بگیرم و از وان کنگره ۶۰ نهایت استفاده رو ببرم.

ما بچه‌های کنگره وقتی وارد می‌شیم توی این معدن انرژی،دقیقاً مثل یک صافی برنج که وقتی توی یک وان پر از آب گذاشته می‌شه فکر می‌کنه آب درونش پر هست،ولی زمانی متوجه میشه اون صافی که از توی آب می‌کشیش بیرون در عرض چشم بهم زدنی خالی میشه و یک دو سه روزی اون خیسی و اون نم توی بدنش می‌مونه پس به نظر من بهترین جایگاهی که انسان می‌تونه اون سوراخ‌های صافی درونش رو قیرگونی کنه همون موندن و خدمت کردن توی کنگره ۶۰ هست.

دستور جلسات توی کنگره ۶۰ مثل صفحه کیبورد پیانو می‌مونه فقط آهنگساز می‌خواد که پشت پیانو بشینه یعنی همون کسی که توی همون وان شناوره و داره ایرادات درونی خودش رو ‌بندی می‌کنه.

یک استاد پیانو زن وارد وقتی می‌شینه پشت این کیبورد,وقتی از روی این پرده و نیم پرده‌های صفحه رد میشه آهنگ زیبایی به گوش می‌رسه اگه وارد باشه,یک سفر اولی از روی دستور جلسات کنگره ۶۰ با مهارت اگر رد بشه براش آهنگ زده می‌شه,آهنگ زیبای رهایی.

یک سفر دومی اگر این کار را بکنه آهنگ زیبای آزادی براش زده می‌شه. رهایی با آزادی خیلی فرق می‌کنه اگر فرق نداشت در پیام سفر دوم می‌گفت همسفر از بندی که رها شده‌ای چرا میگه از بندی که آزاد شده‌ای؟وقتی قشنگ به موضوع نگاه می‌کنی وقتی میری توی بطن کنگره ۶۰ می‌بینی که میگه جهان‌بینی در ورزش،من میگم خوب میریم توی پارک می‌گیم و می‌خندیم جهان بینی چی هست؟بعد که نگاه می‌کنی می‌بینی زمین زندگی ما مثل زمین مسابقه هست،ارتباط با همسفر،ارتباط با فرزند ارتباط با پدر و مادر،این‌ها همش زمین مسابقه هست.
جهان بینی می‌خواد واقعاً،یک مادر که می‌خواد فرزندش رو به آغوش بکشه.

امروز من توی لژیون سردار گفتم،گفتم صندلی‌هایی که توی کنگره ۶۰ وجود داره صندلی خوشبختیه،سلول‌های شیطانی یک مسافر را به سلول‌های الهی تبدیل می‌کنه. چه طلاق‌هایی رو به ازدواج تبدیل کرده،چه مادرانی که حوصله فرزندشون رو نداشتند الان فرزند رو در آغوش می‌گیرند. این‌ها صندلی‌های خوشبختی هست و قدر این رو باید بدونیم. این وان کنگره ۶۰ است و داره به من آموزش میده که ورزش یعنی چی؟

ورزش یعنی آمادگی و دانش،دانش توی هستی پر هست آگاهی هم پره ولی کجا می‌شه این رو بهت بدن که دانشگاهی بشه،دانش و آگاهی رو با هم ادغام کنیم و بشه دانشگاهی توی همین بستر به کمک جهان بینی. این جهان بینی هست که دانش و آگاهی رو به هم وصل می‌کنه این جهان بینی هست که معرفت و عمل سالم را به هم عجین می‌کنه.

خوب من مسافر باید بدونم که کجا هستم،اسنپ هم که می‌خوای بگیری تا زمانی که جات رو مشخص نکنی برات هیچ ماشینی نمی‌فرسته و میگه اول جات رو مشخص کن تا من برات ماشین بفرستم. حتی توی بیابون هم که آدم می‌مونه میگن به ستاره‌ها نگاه کن جهتت رو مشخص کن جهت رو که مشخص کردی اون موقع می‌تونی درخواست کمک کنی.

من باید بدونم که لوکیشن کجاست،من اومدم توی این بستر آموزش بگیرم،اومدم یاد بگیرم،گفت یک بزرگی بود ۳۰ سال استغفار می‌کرد همش می‌گفت استغفرالله،یکی از این مرید‌هاش یک روزی خسته میشه میگه بابا تو ۳۰ سال هست پدر ما رو درآوردی مگه چیکار کردی که ۳۰ سال هست داری استغفار می‌کنی تو که آدم خوبی هستی،میگه من ۳۰ سال هست استغفار یک شکرگزاری نابجا رو می‌کنم.

بعضی شکرگزاری‌ها خیلی خطرناک هستند گفت خبر آوردند که بازار بغداد آتیش گرفته ولی مغازه تو سالم هست،گفتم خدایا شکرت که مغازه من سالم هست،گفت الان ۳۰ سال هست دارم از خداوند طلب عفو می‌کنم برای این شکرگزاری؛دیدید توی ماشین پشت چراغ قرمز نشستیم معتاد با جای کمپوت میاد جلوت رد میشه اسفند دود می‌کنه میگی خدایا شکرت چه راحت شدیم از این اعتیاد،باید بترسی،باید من بترسم که اونجا دارم شکرگزاری خداوند رو می‌کنم که مغازه من سالمه ولی مغازه دیگری داره می‌سوزه.

ما لژیون داریم توی کنگره ۶۰ یک تازه وارد از در میاد تو مرزبان میره جلوش میگه خوش اومدی نترس،جای خوبی اومدی اینایی که می‌بینی شال مغز پسته گردنشون هست اینا راهنمای تازه واردین هستن و سه جلسه شما را توجیه می‌کنن،بعد از سه جلسه راهنمای تازه واردین میگه اونایی که شال نارنجی گردنشون هست اون‌ها چراغ رهایی دستشون هست اونا یاران مهندس حسین دژاکام هستند اونا کسانی هستند که توی لژیون عشق به عشق کنگره ۶۰ دارن قدم برمی‌دارن برو یکیشون رو انتخاب کن,به حست رجوع کن.

آقای مهندس توی سی‌دی اخیر میگن آدم‌های هم حس توی بعدهای بعد همدیگر رو پیدا می‌کنند،میگه به حست انتخاب کن چون حس دروغ نمیگه،حس آدم‌ها وقتی تصفیه و پالایش می‌شه موندگار میشه،تو هر بعدی از جهان بریم ما همدیگر رو پیدا می‌کنیم،ما هم حس هستیم.

یک نفر را انتخاب می‌کنه و می‌شینه توی لژیون جایی هم بهش میدن بعد از یکی دو ماه میره نگاه می‌کنه میگه روی اون دیوار چی هست،میگن اون لژیون سیگاره،الان هم که آقای مهندس مجبور کرد دیگه گفت باید بعد از دو ماه بچه‌هایی که میان سفت و سخت برن توی لژیون ویلیام،میگه این لژیون ویلیام هست میگه چیه؟میگن این قطع سیگار هست.

من یک گریز بزنم به کسایی که سیگار می‌کشید کل کنگره ۶۰ وادی نهم هست نقطه تحمل،وقتی نیرویی از کم شروع و به درجه بالا و بالاتر می‌رسد نقطه تحمل ایجاد می‌شود،اونایی که سیگار می‌کشن شمعک آبگرمکنتون روشن هست به محض اینکه آب رو باز کنید دوباره روشن میشه،درمان کنید،تموم کنید،این شمعک آبگرمکن رو خاموشش کنید. حالا میگه اون رهایی سیگار هست

میگه پس اون یکی لژیون چی هست؟میگن اون تغذیه سالم باید اضافه وزن هم بگیری،بعد نگاه به دیوار می‌کنه میگه اون تابلو چی نوشته اگر بنایی آباد باشد اما ساکنین آن خراب باشد،می‌خنده میگه بابا اون لژیون پولدارهاست،از بیرون کسی به این لژیون‌ها نگاه کنه میگن دارن به بچه‌های کنگره مواد میدن،حق با اوناست همه حق میگن دیدین دو نفر جلو دادگاه وایسادن با هم کل کل می‌کنن,جفتشون حق میگن ولی حقیقت جای دیگه هست.

همه حق میگن میگه دارن به بچه‌های کنگره مواد میدن،بابا سیگارشون رو گرفتن دارن بهشون قرص میدن،درست میگن،به بچه‌های کنگره میگن غذا نخورید می‌خوان از گرسنگی بکشنشون.

یک جا میگه دارم کلاه میزارن سرشون پول‌هاشون رو می‌گیرند،اون لژیون مواد از بیرون هر کسی نگاه می‌کنه درست میگه،بهش مواد میدن ولی به سمت رهایی به سمت نور،لژیون قطع مواد داریم،لژیون قطعه سیگار داریم،لژیون قطع اضافه وزن داریم و لژیون سردار لژیون قطع فقر بچه‌ها.

فقر،می‌دونید فقر با تنگدستی فرق می‌کنه؟فقر خیلی با تنگدستی فرق می‌کنه،فقر از کلمه فقره میاد یعنی فقرات شکسته،یک انسانی که نماد یک انسان رو داره ولی هیچ حرکت انسانی ازش بر نمیاد نه کاری نه باری هیچی. فقر یعنی اینکه توی جیب من ۵۰ میلیون پول هست ولی همسفرم میگه خرجی به من بده انگار با تیشه می‌زنن توی سرم،دوست ندارم که همسفرم بگه کفش من پاره هست،دوست ندارم فرزندم بگه پول ندارم،این فقر هست پول دارم ها ولی نمیدم این یعنی فقر

لژیون سردار بچه‌ها رو از فقر نجات میده,حالا می‌خواستم بگم این آزادی با رهایی چه فرقی می‌کنه. من داشتم می‌رفتم شعبه استاد مسعود کرج اونجا استاد جلسه بودم،داشتم بغل زندان رد می‌شدم گفتم نگاه کن توی زندان هم یک سری آدما زندانی هستند یعنی یک سری توی اندرزگاه‌ها دارن نگهداری میشن یک سری توی انفرادی هستند. وقتی که از اون انفرادی میارنش بیرون تازه رها می‌شه ولی آزاد نیست،اون از انفرادی میاد بیرون و میاد داخل جمع یک سفر اولی وقتی که از دام اعتیاد میاد بیرون تازه میاد تو جمع تازه رها شده آزادی مونده ها آزادی مال سفر دوم هست میگه همسفر از بندی که آزاد شده‌ای تو را سرمست نگرداند.

آزادی تا زمانی که من مسافر توی بخشندگی،یک راهنما به رهایی برسم بشینم توی اون لژیون به رهایی برسم رها می‌شم به محض اینکه من موجبات رهایی دو نفر دیگر را فراهم کنم آزاد می‌شم،این فرق رهایی و آزادی هست که توی بچه‌های کنگره این داره موج می‌زنه بابت بخشندگیشون،یک سفر اولی تا زمانی که موادش رو پشت در نبخشه نمی‌تونه روی صندلی بشینه. بخشندگی با بچه‌های کنگره عجین هست.


میگه دوستان،ما افراد خواهان رهایی از دام اعتیاد،دام چی هست؟دیدی دام پهن می‌کنن برای گنجشک‌ها،یک دامی پهن شده من مسافر با سرعت بالا داشتم از این مسیر می‌رفتم،یک دامی انداختن جلو پام،مثل این پلیس‌ها که میخ می‌ریزن توی جاده نگهش داشته گفته وایسا از دام اعتیاد،میگن مسیر تو اینور هست به طرف روشنایی‌ها بنابراین خود را مسافر معرفی می‌کنیم،

کسی که می‌خواد بره سفر باید خودش رو مسافر معرفی کنه حالا چیه این سفر؟سفری از قهر به مهر،از نادانی به دانایی،از حقارت به سرفرازی،از کفر به ایمان،از ترس به شجاعت و در نهایت از نفرت به طرف عشق.

این‌ها سفرهایی هستند که توی کنگره باید انجام بدیم سفرهای درونی سفر جسم روان و جهان‌بینی،باید حرکت کنیم. و این رهایی‌ها تا زمانی هست که ما توی بخشندگی دیگران قدم می‌زنیم،به محض اینکه خودمون در بستر لژیون سردار قدم برداشتیم و موجبات رهایی یک نفر شدیم آزاد می‌شیم. آزاد از این‌ها این سفر سفری است از قهر به مهر تازه میریم از رهایی به آزادی،از قهر به مهر،از نادانی به دانایی،نادانی قهر هست دیگه انفرادی هست،مهر که میری یعنی جمع،تازه میریم توی جمع و آزاد میشیم می‌تونیم ارتباط خودمون رو با جهان پیرامون که همون جهان بینی میشه رقم بزنیم.

انشالله که بتونیم در این بستری که هستیم ابتدا خودمون رو پیدا کنیم اول باید حب بقا داشته باشیم من تا خودم به درد خودم نخورم به درد هیچ شخصی نمی‌خورم,اول حب بقاست توی سفر اول,بعد محب میشی توی سفر دوم،بعد جهان بینی محبوبت می‌کنه که میشی دارای محبت،میشه اون چیزی که پشت محبت هست صور پنهان محبت،صور آشکار محبت میشه خشم،من زورم به اون نمی‌رسه شروع می‌کنم بهش محبت کردن،و الا محبت اینجوری نیست پشت عشق هم میشه شهوت،خشم و شهوت همه انسان‌ها را در بر گرفته
توی کنگره داره انسان‌ها رو آزاد می‌کنه به سمت عشق و محبت صور پنهان این دوتا؛امیدوارم که بتونیم بمونیم و اول بفهمیم بعد درک کنیم.

 

تایپ و ویراستاری:مسافر آرمان لژیون شانزدهم
عکس تنظیم و ارسال:مسافر محمد جواد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .