جلسه نهم از دوره اول سری کارگاههای عمومی کنگر۶۰، نمایندگی ماهشهر به استادی مسافر امیر، نگهبانی مسافر احمد و دبیری مسافر محمود با دستور جلسه «جهانبینی در ورزش» پنچشنبه 1 آبان 1404 ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:
سلام دوستان من امیر هستم یک مسافر.
دستورجلسه درباره جهانبینی در ورزش است. جهانبینی باید به گونهای باشد که به شکل دیگری به اطرافت نگاه کنی به شیوهی درست به موضوعات و مشکلات در زندگی نگاه کنی. در روز افتتاحیه لژیون ماهشهر حضور داشتم و اوضاع مالی بسیار نابسامانی داشتم، واقعاً وضعیت مالیم خیلی خراب بود و در سفر اول بودم. قرار شد هرکس مبلغی کمک کند. در آن لحظه بسیار دوست داشتم به لژیون ماهشهر کمک کنم، اما واقعاً هیچ پولی نداشتم و کاملاً دستم خالی بود، چون از یک ورشکستگی بسیار بزرگ در دنیای مصرف آمده بودم. همان لحظه دعا کردم و گفتم: خدایا، خودت کمکم کن تا بتوانم در این جمعآوری پول برای لژیون ماهشهر شرکت کنم.
فکر میکنم دو روز بعد، پیشنهاد کاری موقتی در خود ماهشهر به من شد. پولی که میخواستم برای ماهشهر برکت دهم، درست ۴۸ ساعت بعد برایم فراهم شد تا به ماهشهر بیایم. به صورت موقت و به مدت ۱۰ روز، یک سری سرویس بود که باید میبردم و فکر میکنم حدود ۳ یا ۴ میلیون کار کردم و یک میلیون و پانصد هزار تومان به لژیون ماهشهر کمک کردم. یک سری پرداختها هستند که بین خودت و خداوند اتفاق میافتند و این باعث میشود به هر چیزی که فکر کنید، برسید. غیرممکن است که در صراط مستقیم باشی و کم بیاوری، چون این کلام خداوند است.
امروز تمام پیشگامانی که در عرصه مبارزه با اعتیاد در شهرستان ماهشهر حضور دارند، هیچکدام تصادفی روی این صندلیها ننشستهاند و کاری را انجام میدهند. من همیشه تفکر میکنم و میبینم که آن حالی که روز اول داشتم و با آن حال آمدم، امروز خداوند این توانایی را به من داده که بتوانم تلاش کنم و اینها را در اختیار دیگری قرار دهم. یعنی چگونه آن حالی که روز اول تجربه کردم و داشتم، امروز حالم خوب شده و حسم خوب شده است. تمام اینها باعث میشود که دوباره بتوانم تلاش کنم تا از آن یخزدگی زمان مصرف مواد خارج شوم. ذرهذره یخ باز میشود، جوانه میزند، رشد میکند و نتیجهاش میشود امروز که لژیون ماهشهر به نمایندگی تبدیل شده و زیر سقف رفته است. این واقعیت دارد و یک سری کارها باید انجام شود.
در پیام استاد سردار آمده که: «شما باید به مقام و جایگاه گذشته خود بازگردید، نه برای فخر فروشی به همنوع، بلکه نشانی باشید در بینشانی.» قطعاً کسی که در کنگره ۶۰ خدمت میکند، کسی که توان مالیاش را میگذارد، کسی که صدایش را میگذارد، خودش میداند و خداوندی که با او عهد بسته، در صراط مستقیم است. مشکل همیشه هست، فشار هست، سختی در زندگی هست. اما دو چیز را من همیشه مد نظر قرار دادهام. یک روز پیش راهنمایم رفتم و گفتم: «آقا، من در سفر اول یکباره تمام زندگیام را از دست دادم و بسیار بدهکار شدم.» ایشان گفتند: «اگر کل زندگیات را بفروشی، چه میشود؟ میری زیر؟» گفتم: «نه آقا، تازه میشوم یر به یر» گفتند: «برو خدا را شکر کن که خداوند دارد با تو قسطی طی میکند.» بعد از یک سری سختیها، قطعاً گشایش ایجاد میشود. این را در سفر اول میبینیم؛ ذرهذره جلو میرویم و بعد میبینیم که یک دینی را باید ادا کنیم.
قبل از ورود به کنگره، بچهدار نمیشدم. به دکتر رفتم و گفت باید بروید کاشت کنید و توصیه کرد که شما اصلا به فکر بچهدار شدن نباشید، سه روز بعد از رهاییام، خداوند فرزندی به من عطا کرد که اکنون هست و انشالله دومی هم در راه است. همه اینها به برکت کنگره است. این یک واقعیت است. میبینید که در کنگره، ژن تو تغییر میکند، بدون هیچ دارو و مصرفی. کاری که اصلاً صفر بوده، به صد میرسد و انجام میشود. علاوه بر درمان، علاوه بر این که در سفر اول فکر میکنیم فقط یک ماده را کنار میگذاریم، اتفاقات بسیار دیگری هم در حال رخ دادن است و همه اینها به برکت کنگره و جناب آقای مهندس است.
یک موضوع دیگر، نقش همسفر است که واقعاً در سفری که انجام میدهیم بسیار مهم است. میگویند: «همسفر بال پرواز است.» اگر همسفرم نبود، به هیچ عنوان در کنگره نمیماندم. این یک واقعیت است. زمانی که وارد کنگره میشوید، باید همسفر شما حضور داشته باشد. من از تمام همسفران کنگره تشکر میکنم، بهویژه همسفر خودم که پا به پای من حضور داشته و صبوری کرده است. انشالله بتوانیم چراغ راه آیندگان باشیم، برای کسانی که برای درمان اعتیاد به کنگره خواهند آمد.
گروه سایت نمایندگی ماهشهر
تایپ: مسافر محمود، مسافر مصطفی و مسافر علی، لژیون یکم، مسافر سجاد لژیون دوم
ویرایش و ارسال مطلب: مسافر فضیل لژیون یکم
- تعداد بازدید از این مطلب :
1481