English Version
This Site Is Available In English

ورزش تکمیل کننده درمان است

ورزش تکمیل کننده درمان است

جلسه پنجم از دوره سی و نهم سری کارگاه‌های آموزشی، خصوصی مسافران کنگره۶۰ نمایندگی شیخ‌‌بهایی اصفهان با استادی راهنما مسافر هادی و نگهبانی مسافر مسعود و دبیری مسافر حسین با دستور جلسه «جهان‌بینی در ورزش» پنج‌شنبه ۱ آبان  ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان، هادی هستم یک مسافر.

خداوند را شاکرم بار دیگر این توفیق نصیبم شد تا در جمع اعضای کنگره۶۰ حضور داشته باشم و از این فرصت آموزش بگیرم. حضور در این جمع خود یک نوع آموزش است‌‌‌؛ استرسی که در این محیط تجربه می‌کنیم، کمک می‌کند تا یکی از نیروهای گمشده درون‌مان را دوباره بیابیم. طبق روال جلسات پنج‌شنبه‌ها، معمولاً دو دستور جلسه داریم. دستور جلسهٔ اول «جهان بینی در ورزش» است و دستور جلسهٔ دوم به جشن پنجمین سال رهایی و آزادمردی مسافر عیسی عزیز اختصاص دارد.

در ارتباط با دستور جلسه نخست«جهان‌بینی در ورزش»، اغلب این دستور جلسات با حال و وضعیت من همخوانی دارد و خود من را خطاب قرار می‌دهد؛ به دلیل آنکه برای من برد و باخت خیلی مهم بود و هنوز هم تا حدی هست. شاید نخستین تذکر در این زمینه را به خودم می‌دهم؛ زیرا وقتی دستور جلسه را می‌شنوم، مجبور می‌شوم سی‌دی مربوط به آن را گوش کنم و در آن زمان متوجه می‌شوم که برد و باخت آن‌قدر هم مهم نیست. برنده شدن حس خوبی دارد و من هم مثل هر کس دیگری دوست دارم در هر مسابقه‌ای که شرکت می‌کنم، پیروز شوم. رشته ورزشی من والیبال است. پیش از آشنایی با کنگره۶۰ اصلاً فعالیت ورزشی نداشتم و یادگیری والیبال را مدیون کنگره۶۰ هستم. پیش‌تر همیشه درگیر برد و باخت بودم؛ اما با آموزش‌هایی که در کنگره۶۰ گرفتم و بر اساس همین دستور جلسه آموختم که نتیجه اهمیت اصلی را ندارد.

در کنگره۶۰ مثلثی به نام «مثلث درمان» وجود دارد که اضلاع آن جسم، روان و جهان‌بینی است. هر فعالیتی که در کنگره۶۰ انجام می‌شود از نوشتن سی‌دی گرفته تا نحوه لباس پوشیدن و حتی مصرف دارو در ارتباط با یکی از اضلاع این مثلث است. در واقع هیچ عملی در کنگره۶۰ خارج از این سه ضلع صورت نمی‌گیرد. ورزش کردن نیز در همین راستا معنا پیدا می‌کند. ما چیزی جز ترکیب هورمون‌ها و غدد درون‌ریز و برون‌ریز بدن خود نیستیم؛ رفتار و شخصیت ما را همین سیستم‌ها شکل می‌دهند. در کنگره۶۰ یاد گرفتیم که بدن انسان دارای یک سیستم ایکس است که میزان تعادل آن در خلق‌وخو و رفتار ما تأثیر مستقیم دارد؛ از خوش‌اخلاقی و لبخند گرفته تا افسردگی و ناراحتی همه به تعادل این سیستم بستگی دارد.

غددی که درون بدن انسان‌ها وجود دارد اگر در ترشح خود دچار کمبود یا افزایش شوند، انسان را از تعادل خارج می‌کنند. به نظر من، جهان‌بینی اصلی در کنگره۶۰ همان جهان‌بینی در ورزش است؛ ورزش در زمینه به تعادل رسیدن ترشح غدد نقش بسیار چشمگیری دارد. از میان این غدد، هورمون‌هایی مانند دوپامین، اندورفین، دینورفین و اکسی‌توسین نقش مهمی در سلامت جسم و روان دارند و همگی با ورزش کردن به‌ خوبی متعادل می‌شوند. دوپامین سیستم پاداش بدن است و عمدتاً در مغز قرار دارد. برخی از غدد نیز در دیوارهٔ پشت شکم فعال‌اند؛ اما رفتار انسان بیشتر تحت‌ تأثیر همان بخش مغزی است. در سی‌دی‌های آموزشی به‌ ویژه برای مسافران سفر نیکوتین، دربارهٔ سد خونی مغز توضیح داده می‌شود و گفته می‌شود که ورزش چگونه باعث تعادل آن می‌گردد.

برای من جالب بود که اکسی‌توسین که به آن «هورمون عشق» هم گفته می‌شود، نود درصد در دستگاه گوارش و تنها ده درصد در مغز ترشح می‌شود. وقتی در کنگره۶۰ یکدیگر را در آغوش می‌گیریم، مهربانی می‌کنیم یا کار نیکی انجام می‌دهیم، این هورمون فعال می‌شود. جالب‌تر آنکه ورزش نیز به شدت در تعادل این هورمون‌ها مؤثر است و به بهبود خلق‌وخو و آرامش درونی کمک می‌کند.

ورزش کاری دشوار است به‌ ویژه زمانی که به‌ صورت حرفه‌ای انجام شود؛ زیرا بدن را از حالت عادی خارج کرده و تحت فشار قرار می‌دهد. هیچ انسانی نمی‌تواند بگوید به بدنش فشار می‌آورد ولی از تعادل خارج نمی‌شود؛ اما دانستن چنین مفاهیمی باعث می‌شود انسان بتواند خود را بهتر کنترل کند. در کنگره۶۰ برد و باخت اهمیت چندانی ندارد؛ در اتاق مرزبانی مدال‌ها و جام‌های بسیاری است ولی کسی یادش نمی‌ماند هر کدام برای چه دوره‌ای بوده‌اند. آنچه اهمیت دارد، تأثیری است که ورزش بر جسم، روان و جهان‌بینی ما می‌گذارد.

هدف اصلی آن است که هر مسافر و همسفر رشتهٔ ورزشی داشته باشد؛ زیرا ورزش تأثیر قابل‌ توجهی بر روان و جهان‌بینی دارد. جناب مهندس دژاکام توصیه می‌کنند با توجه به سن و اضافه‌ وزن از ورزش‌های پرش‌دار اجتناب کرده و روی ورزش‌های هوازی تمرکز کنید. تحت فشار قرارگرفتن نشان‌دهندهٔ واکنش‌های درونی است و در موقعیت‌هایی مثل بازی والیبال مخصوصاً در ظهر زیر تابش نور خورشید و زمانی که بازی طول می‌کشد، رفتار و جهان‌بینی واقعی فرد آشکار می‌شود.

 

 

دستور جلسهٔ دوم:

تولد پنجمین سال رهایی و آزادمردی مسافر عیسی و همسفر محترمشان را تبریک می‌گویم. رهایی و آزادی با یکدیگر متفاوت‌اند؛ رهایی با قطع مصرف و ورود به سفر دوم حاصل می‌شود؛ اما آزادی حقیقی با خدمت‌کردن به‌دست می‌آید. کسی که پنج سال مداوم خدمت کند به این آزادی می‌رسد. آقا عیسی انسان فوق‌العاده‌ای است؛ پنج سال در کنگره۶۰ حضور داشته و من شخصاً رفتار نیکوی ایشان را دیده‌ام. با وجود تخریب بالا در گذشته، اکنون در جایگاه راهنما در حال خدمت می‌باشند.

آموزش رهایی‌ها این است که ما بدانیم هر کسی به کنگره۶۰ می‌آید و این بالا زیبا صحبت می‌کند؛ به هر حال این‌جوری نیست که مصرف‌کننده نبوده و خیلی سختی تحمل نکرده باشد. خودش و همسفرش تاوان و بهای آن را داده‌اند. بهاء دارد؛ بهاء دادن با تاوان دادن فرق دارد. معنایش این است که شما یک کاری انجام می‌دهی و باید تاوان آن را بدهی یا جبران خسارات آن کار انجام بدهی؛ ولی بهاء دادن خرج دارد. بهاء دادن یعنی اینکه از خواسته‌های معقول خودت، پول، وقت، تفریح خودت بگذری تا برای اینکه خواسته‌های معقول یک سری آدم دیگر را برآورده کنی؛ این بهاء دادن است. پس بهاء این آزادی مردی را داده‌اند. در حال حاظر هم خودشان و هم همسفرشان راهنما هستند. مجدداً هم به خودشان و همسفرشان و دختر عزیزشان تبریک عرض می‌کنم و تبریک ویژه خدمت راهنمای همسفرشان خانم نرگس دارم.

 

آرزو مسافر: 

آرزو می‌کنم بچه‌هایی که انضباطی شده‌اند و سفرشان کمی سخت پیش می‌رود، ان‌شاءالله از امروز محکم به وسوسه مصرف مواد و حس مصرف نه بگویند و سفرشان را با قاطعیت ادامه دهند تا به جایگاهی که من امروز تجربه کرده‌ام، برسند.

خلاصه سخنان مسافر:
سلام دوستان، عیسی هستم یک مسافر

در ابتدا از خداوند بسیار سپاسگزارم که اجازه داد تولد پنج سال رهاییم را امروز در این جایگاه جشن بگیرم. همچنین از آقای مهندس دژاکام بسیار تشکر می‌کنم. واقعاً این بزرگ‌مرد به همراه همسفرانشان ایستادگی کرد. امروز جمعیتی از مسافر و همسفر با آرامش در کنار یکدیگر جمع شده‌اند که به خاطر پایمردی و ایستادگی آن خانواده عزیز است و جا دارد از آنها واقعا تشکر کنیم. همچنین از راهنمای عزیزم بسیار سپاسگزارم. شش سال پیش تقریبا در همین روزها یعنی دوازدهم آبان‌ماه به کنگره آمدم. در بدو ورود اول از راهنمای تازه‌واردین آقای رسول نصر خیلی تشکر می‌کنم. ثانیاً از آقای اکبر بیات که روز دوم با ایشان بودم و همچنین از راهنمای روز سوم آقای حسین صالحی، بسیار سپاسگزارم. این افراد همیشه در یاد من خواهند ماند.  

در انتخاب لژیون اولین رهجویی بودم که به لژیون آقا هادی پیوستم. فکر می‌کنم همان روز یا یکی دو روز بعد، ایشان نشسته بودند و توفیق حاصل شد که تا امروز از آموزش‌های ایشان بهره‌مند شوم. برادرانه و با مهربانی بدون هیچ چشم‌ داشتی تمام آنچه را که آموخته بودند به من یاد دادند. همین الان هم هر زمان که سوالی برایم پیش می‌آید یا ابهامی دارم از راهنمایی‌های ایشان استفاده می‌کنم. از راهنمای سفر اول همسفرم خانم رویا تشکر کنم. همچنین از راهنمایی‌های ایشان کمال استفاده را بردم. از راهنمای سفر دوم همسفرم خانم نرگس نیز خیلی تشکر می‌کنم که امروز از شعبه سلمان تشریف آوردند. از همسفرم و همچنین از دختر گلم نیز بسیار ممنونم. از همه شما عزیزان که امروز اینجا نشسته‌اید، متشکرم. همین تشویق‌ها، صدای شادی و نشاط برای من به یادگار می‌‌ماند و انرژی زیادی به من می‌دهند. 

 درباره دستور جلسه چند روز است که به آن فکر می‌کنم و نمی‌دانم چه بگویم؛ اما بهترین چیزی که می‌توانم بگویم این است که تولد‌ها یک پیام کوچک، حتی برای آن سفر اولی داشته باشد، کافی است. لازم نیست من اینجا درس بدهم یا مثال‌هایی از سی‌دی‌ها بزنم. همین که آن سفر اولی که اکنون آمده و یک ماه یا دو ماه پیش به کنگره۶۰ پیوسته است، بداند که من هم شش سال پیش در همین شعبه آن گوشه نشسته بودم. از آنجایی که نزدیک‌ترین جا برای سیگار کشیدن همان جا بود، هر ده دقیقه یک بار می‌رفتم و یک سیگار می‌کشیدم و چای می‌خوردم. واقعاً روی این صندلی آرام و قرار نداشتم و نمی‌توانستم بنشینم. بچه‌ها فکر نکنند کسی که اینجا شال دارد از ابتدا این‌گونه بوده است. در دوران مصرف حال و هوای بسیار بدی داشتم. درست است که من کار می‌کردم؛ ولی در آن حد بود که خیلی لنگ پول مواد نشوم. واقعاً آدم بی‌تعادلی بودم. ظلم به خانواده، بد اخلاقی و بد رفتاری، زخم زبان زدن به دیگران و کتک زدن هر کسی که زورم به او می‌رسید، از جمله کارهایی بود که انجام می‌دادم.

زندگی من در آن زمان واقعاً تلخ و سیاه بود. ساعت‌ها کنار پیک‌نیک چرت می‌زدم. جمعه‌ها همیشه وضعیت بدتر از سایر روزها بود. از صبح تا بعدازظهر خواب بودم و تا آخر شب پای پیک‌نیک بودم. همین‌طور از دختر گلم دریا که همین‌جا پیش همه از او معذرت می‌خواهم، به خاطر اینکه واقعاً ملاحظه‌ای نمی‌کردم که صبح جمعه بچه خواب است، خانمم تو خانه خواب است. تا می‌خواستم از خانه بیرون بروم، هشت نخ سیگار می‌کشیدم و بالای سر این دو نفر یک بست شیره مصرف می‌کردم و واقعا از صمیم قلب از هر دو عذرخواهی می‌کنم.

آقای مهندس دژاکام اوایل سفرشان به صدا و سیما رفتند و اعلام کردند که یک مصرف کننده هستند. آقای امین هم مخالف نوشتن کتاب و شرح کامل سفر اول و توضیح کامل بودنند چون می‌گفتند آبروی ما می‌رود ولی آقای مهندس این کار انجام داد چون این کتاب می‌تواند چراغ راهی برای خیلی‌ها باشد که در عمق تاریکی هستند و به آن‌ها کمک می‌کند. شاید آن فرد هم مثل من بوده و حتی بدتر از من بوده، اما آمده و خوب شده و به حال خوش رسیده است. پس من هم می‌توانم تجربیاتم را به اشتراک بگذارم تا بچه‌ها بدانند که ما هم همین‌گونه بودیم. هیچ وقت فکر نمی‌کردم یک روز در این جایگاه بنشینم و خودم و همسفرم شال داشته باشیم.

من این جایگاه را برای همه عزیزانی که آرزویش را دارند خواستارم. البته باید بگویم که توفیق داشته‌ام که قبل از اینکه شال نارنجی بگیرم، شال سبز راهنمای تازه‌واردین را به مدت دو سال دارا بودم. آن جا هم بار آموزشی خیلی بالایی به‌ خصوص درباره رهجویان تازه‌وارد دارد؛ زیرا بیش‌ترین چیزی که به یک رهجوی تازه‌وارد می‌دهی، محبتی است که به او می‌کنی، چرا که ممکن است او هیچ چیز از آموزش‌ها نفهمد و فقط به ندرت کلماتی از تو یادش بماند. این دو سال واقعاً آموزشی عالی برای خودم بود تا بتوانم در جایگاه تازه‌واردین خدمت کنم.

آقای مهندس در سی‌دی بادبادک باز می‌فرمایند: «اگر جایگاه خدمتی نصیب کسی شود، واقعاً به او لطف شده است؛ این یک موهبت است، نه منت». چه جمله‌ پرمعنایی است! کسی که روزی حتی یک ریال اعتبار برایش قائل نبودند، امروز به لطف خدا و کنگره۶۰ جایگاهی پیدا کرده تا مربی چند نفر باشد، آموزش دهد و خدمت کند. این نهایت لطف و عنایت پروردگار است. من از صمیم قلب خدا را شکر می‌کنم که این فرصت را نصیبم کرده است. آرزو دارم همه‌ اعضاء کنگره۶۰ چنین جایگاهی را تجربه کنند. امیدوارم بتوانم در ادامه هم خدمت‌گزار خوبی بمانم و اعضای لژیون هفت را یک‌به‌یک به رهایی و حال خوش برسانم تا آن‌ها نیز خدمت‌گزاران عاشقی شوند.

 

آرزو همسفر:

آرزویم سلامتی آقای مهندس دژاکام، ان‌شاالله که همیشه سایه ایشان به سلامت بالای سر من همسفر باشد.

خلاصه سخنان همسفر:
سلام دوستان، زهرا هستم همسفر عیسی 

از خداوند بزرگ بی‌نهایت سپاسگزارم که اجازه داد در این مکان مقدس آموزش ببینم و در مسیر آرامش حرکت کنم. درود می‌فرستم به آقای مهندس دژاکام، مردی که از قلب‌ها وارد می‌شود و با محبت نسخه می‌پیچد. از این انسان والا مقام و خانواده‌ محترمشان خانم آنی بزرگ، خانم آنی کماندار، خانم شانی و استاد دکتر امین بسیار سپاسگزارم؛ زیرا آموزه‌های‌شان گره‌های درونی مرا شناسایی کرد و به مسیر حل آن‌ها هدایت نمود. از راهنمای مسافرم آقای هادی خلیلی نیز صمیمانه قدردانی می‌کنم؛ مردی با ایمان و دانایی که با علم جهان‌بینی‌اش عشق و محبت را به مسافر من آموخت و باعث ماندگاری او در کنگره۶۰ شد، برای‌شان از خداوند عمر با عزت خواستارم. همچنین از خانم رویا سپاسگزارم؛ در سفر اول در لژیون ایشان حضور داشتم و ایشان با صبر و مهربانی تاریکی‌های مرا تحمل کردند. دعای خیر من همیشه بدرقه‌ی راه ایشان است و یقین دارم برکت محبت‌شان چندین‌برابر به خودشان بازخواهد گشت و اما خانم نرگس؛ من همیشه یک بیت شعر برای ایشان می‌خوانم. امروز نیز به پاس پنج سال رهایی مسافرم، این بیت را تقدیم‌شان می‌کنم:

اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند، من

خانم نرگس از شما بسیار سپاسگزارم. من در زمانی که سراسر ترس و ناامیدی بودم وارد لژیون شما شدم و شما با عشق بلاعوض به من درس محبت دادید تا بیاموزم چگونه محبت کنم و راهنمایی برای دیگران باشم. از صمیم قلب از شما تشکر می‌کنم و از خداوند متعال خواهانم که همواره سلامت و برقرار باشید. همچنین از همکاران عزیزم صمیمانه سپاسگزارم که با عشق و محبت پذیرای من بودند و با آغوش باز از من استقبال کردند. از ایجنت و مرزبانان محترم نیز نهایت تشکر و قدردانی را دارم.

به‌درستی گفته‌اند: لحظه دشواری، دشوار نیست؛ یادآوری دشواری، دشوار است. در کنگره۶۰ آموختیم که باید گذشته را به یاد آوریم تا قدر امروزمان را بدانیم. دست تقدیر برای من چنین رقم زد که در خانواده‌ای مصرف‌کننده به دنیا بیایم. پدرم مصرف‌کننده بودند و در آن زمان، کنگره۶۰ با این گستردگی و ساختار امروز وجود نداشت تا امکان درمان برای ایشان فراهم شود. پدرم ترک‌های متعددی را تجربه کردند؛ اما به دلیل نبود بستر مناسب، موفق به درمان نشدند و در نهایت از میان ما رفتند و این بزرگ‌ترین درد برای یک دختر است.این چرخه برای من ادامه پیدا کرد و من نیز با یک مصرف‌کننده ازدواج کردم؛ اما خواست و فرمان الهی مسیر دیگری را برای ما رقم زد. مسافرم با مهربانی، گذشت و عشق همیشه برای من همسری مهربان و پدری دلسوز بودند و من از ایشان بسیار سپاسگزارم. بیشترین ترس من به خاطر دخترم دریا بود؛ می‌ترسیدم در چرخه‌ای گرفتار شود که خودم تجربه کرده بودم. این ترس و ناامیدی درونم را بیشتر و بیشتر کرد تا زمانی که با حال بسیار نامناسب وارد کنگره۶۰ شدم.

همان شب نخست ورود مسافرم به کنگره۶۰، وقتی به خانه بازگشت حالش تغییر کرده بود و من فهمیدم که او جای درستی را انتخاب کرده است. روز به روز که از کنگره۶۰ بازمی‌گشت، حالش بهتر می‌شد و من یقین پیدا کردم که درمان واقعی فقط در اینجا اتفاق می‌افتد. امروز از آن آشوب به آرامشی رسیده‌ایم که مدیون کنگره۶۰، جناب مهندس دژاکام، اعضای خدمت‌گزار و تمام کسانی هستیم که با عشق در این مسیر تلاش می‌کنند. به همهٔ مسافران سفر اول توصیه می‌کنم که پیش از هر چیز برای خودشان و سپس برای خانواده و فرزندانشان سفرشان را به درستی به سرانجام برسانند؛ زیرا فرزندان پس از خدا، امیدشان به پدر و مادر است. امیدوارم این عزیزان در سفر دوم نیز موفق باشند، زیرا بستر آن به لطف خداوند و جناب مهندس دژاکام و با تلاش اعضای کنگره۶۰ برای همه فراهم است.

خلاصه سخنان راهنما همسفر:
سلام دوستان، نرگس هستم یک همسفر  

خدا را شکر می‌کنم که بعد از مدت‌ها، توفیق پیدا کردم در شعبه‌ای خدمت کنم که روزگاری تاریکی‌های فراوانی در آن تجربه کرده بودم؛ اما امروز در همان مکان نور و آرامش را احساس می‌کنم. از خدای خود بسیار سپاس‌گزارم. این تولد زیبا را ابتدا به بنیان‌گذار محترم کنگره۶۰، جناب آقای مهندس دژاکام و خانواده‌ گران‌قدرشان تبریک عرض می‌کنم؛ همچنین به آقای عیسی، راهنمای بزرگوارشان آقا هادی و خانم زهرا عزیز و دختر مهربان‌شان نیز تبریک می‌گویم. امیدوارم این عزیزان در مسیر عاشقی بدرخشند و تلألؤ درخشش‌شان الهام‌بخش دیگران شود. 

اگر بخواهم از خانم زهرا صحبت کنم، باید بگویم ایشان وقتی وارد لژیون شدند، ترس‌های زیادی در دل داشتند؛ اما زهرا گوش شنوا، دل آگاه و چشمی بینا داشت. با دقت آموزش‌ها را گرفت و سی‌دی‌ها را نوشت، نه برای انجام وظیفه، بلکه برای درک معنا و تجربه‌ آن در زندگی خودش. او در مسیرش هیچ‌گاه از سختی‌ها نترسید، چون باور داشت این توفیق الهی است که به او اجازه داده تا به خودش به مسافرش و به دخترش کمک کند. خدا را شکر امروز در جایگاه‌های مبارکی مثل راهنمایی، سرداری و دنوری و در پارک حضور داشت و با عشق خدمت می‌کند. آقای امین می‌فرمایند: «کسی که فقط آموزش می‌گیرد مثل تلویزیون سیاه‌وسفید است، اما آن‌که خدمت می‌کند و در جایگاه‌های گوناگون قرار می‌گیرد، همچون تلویزیون رنگی است که رنگ‌ها حس انسان را زنده می‌کنند».  

زهرا یکی از همان تلویزیون‌های رنگی است؛ زنده، پویا و الهام‌بخش. من برای این عزیز از صمیم دل خوشحال و سربلندم، چون رشد مسافر همیشه در گرو حضور همسفری آگاه و صبور است. مسافری که همسفر ندارد، شاید به قله برسد؛ اما در قله ماندن، خدمت کردن و همدل ماندن تنها با همراهی همسفر معنا دارد. به خانم رویای عزیز نیز تبریک می‌گویم، چون زمانی که خانم زهرا در تاریکی بود، ایشان با گذشت و مهر بسیار در کنارش بودند و آموزش‌های زیادی به او افزودند. در لژیون از زهرا یاد گرفتم صبر یعنی چه؛ چون در برابر سختی‌های فراوان، همیشه با لبخند و آرامش حاضر بود. با اینکه مسافرش آقا عیسی خودش اذعان کرد در دوران اعتیاد رفتارهای آسیب‌زننده‌ای داشته؛ اما زهرا هرگز در لژیون حتی یک‌بار شکایت نکرد. او با صبر از آن مرحله گذشت و امروز به شال راهنمایی رسیده است. برای او عزت، آرامش و سرافرازی آرزو دارم، همان‌طور که آقای سلامی می‌فرمایند: «عزت نفس هر انسان به نوع عملکرد او بستگی دارد» و زهرا جان با عملکرد درخشانش شایسته‌ی بالاترین درجات عزت است.

خلاصه سخنان همسفر:
سلام دوستان، دریا هستم یک همسفر

 خداوند را شاکرم که امروز در این جایگاه قرار دارم و حس خوب رهایی و آرامش را تجربه می‌کنم. از جناب مهندس دژاکام و خانواده محترم ایشان صمیمانه تشکر می‌کنم. از آقا هادی راهنمای پدرم و خانم نرگس عزیز راهنمای مادرم به خاطر زحماتشان قدردانی می‌کنم و همیشه سپاسگزار و قدردان محبت‌های آنان هستم.

 

 

تایپ: مسافر محمد (لژیون۸)، مسافر احمدرضا (لژیون۱۲)، مسافر مهدی (لژیون۲۰)، مسافر سعید (لژیون۱۴)، مسافر محمد (لژیون۲۶)، مسافر مهدی (لژیون۲۵)، مسافر اسماعیل (لژیون۲۱)، مسافر مهدی (لژیون۴)، مسافر علی (لژیون۱۰)

ویراستار: مسافر رضا (لژیون۱۶)، مسافر مهدی (لژیون۱۶)، مسافر حسین (لژیون۲۳)

سیستم صوتی: همسفر کسری

دیتا‌شو: مسافر محمدحسین (لژیون۱۹)

مرزبان خبری: مسافر محسن

تهیه و ارسال: مسافر حمزه 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .