چهارمین جلسه از دور پنجم کارگاه های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی امیر اراک با استادی پهلوان مسافر اشکان،نگهبانی مسافر ابولفضل و دبیری مسافر سالار با دستور جلسه«جهانبینی در ورزش» روز پنجشنبه در تاریخ ۱۴۰۴/۰۸/۱ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
.jpeg)
سلام دوستان، اشکان هستم، یک مسافر.
خدا را شکر و سپاسگزارم که بار دیگر اجازه پیدا کردم در این جایگاه قرار بگیرم و از تکتک شما عزیزان آموزش بگیرم.
تشکر ویژه دارم از ایجنت محترم شعبه، مرزبانان عزیز، و همینطور نگهبان و دبیر جلسه بابت اجازهی خدمت.
دستور جلسهی این هفته، جهانبینی در ورزش است.
تمامی دستور جلسات در کنگره ۶۰، دو بخش دارند: یک صور آشکار و یک صور پنهان.
صور آشکار جهانبینی در ورزش یعنی اینکه من یاد بگیرم چرا باید در کنگره ورزش کنم؟ آیا برای مسابقهدادن و برندهشدن است؟ برای تندرستی است؟ یا برای اینکه روزی مصرفکننده مواد بودم و حالا ساعت پنج صبح بیدار میشوم و به پارک میروم تا ورزش کنم؟
این نگاهها با هم بسیار متفاوتاند، و من باید یاد بگیرم برای هر کاری، ابتدا جهانبینی آن را بیاموزم؛ یعنی بدانم چرا ورزش میکنم، چرا باید پایههای مالیام را تقویت کنم و…
اما به اعتقاد من، صور پنهان این دستور جلسه میخواهد به من بگوید که سرزمین کنگره ۶۰ بزرگتری دارد به نام آقای مهندس دژاکام، انسانی که در هر لحظه به فکر منِ مسافر است.
باید دقت کنم که چرا باید جهانبینی در ورزش را یاد بگیرم؟ چرا باید وارد کنگره شوم؟ چرا باید درمان شوم؟ چرا باید بخشش را یاد بگیرم؟
الان که نزدیک به هفتهی گلریزان هستیم، لازم میدانم چند نکته عرض کنم. جشن گلریزان فقط سالی یکبار برگزار میشود و هر فردی میتواند به اندازهی توان خودش در آن مشارکت کند.
نکتهی مهم این است که پولی که من پرداخت میکنم، نه به جیب ایجنت میرود، نه خزانهدار، نه نگهبان، نه دبیر و نه آقای مهندس. تمام این مبالغ صرف ساختوساز، تجهیز و پیشرفت مجموعه میشود؛ یعنی همان لژیون سردار.
این میکروفن، این صندلیها، این سقف، و حتی همین محیط امنی که در آن نشستهایم، همه حاصل لژیون سردار است.
وقتی یک تازهوارد با کولهباری از مشکلات وارد میشود، در آغوش گرفته میشود، برایش چای میآورند، آموزش میبیند و امید پیدا میکند — همهی اینها نتیجهی همان بخششهاست.
مهم این است که من بفهمم پولی که میدهم، در واقع برای رشد خودم است، نه برای کنگره.
اگر فکر کنم دارم به کنگره کمک میکنم، اشتباه است؛ من دارم به خودم کمک میکنم.
آقای زرکش همیشه میگوید: تعریف کن، نه از روی خودنمایی، بلکه برای الگوسازی در کنگره.
من وقتی وارد کنگره شدم، از نظر مالی در بدترین شرایط بودم؛ طلبکارها هر روز به مغازه میآمدند، کرایهها مانده بود، و زندگی بسیار سخت بود.
اما تنها کاری که کردم این بود که خودم را در آغوش کنگره ۶۰ و آغوش آقای مهندس رها کردم. فقط کافی بود گوش به فرمان باشم. هرچه گفتند، موبهمو انجام دادم.
دو سه ماه بعد از شروع سفر، معجزهها یکییکی آغاز شدند.
قبل از کنگره، شاید هفتهای دو یا سه فروش داشتم؛ اما همان سالِ عید، صف مشتری جلوی مغازهام بسته شد. این یعنی معجزهی کنگره.
در ادامه، گفتند وارد لژیون بخشش و لژیون سردار شو، گفتم چشم.
اولین بار شش میلیون پرداخت کردم و سال بعد پنجاه میلیون. این لطف خداوند بود که من را وارد سرزمین بخشش کرد.
.jpeg)
اگر بخواهم زندگیام را به سه بخش تقسیم کنم:
۱. دوران تاریکی و مصرف مواد،
۲. ورودم به کنگره و رسیدن به درمان،
۳. و مرحلهای که هستی به من اجازه داد رشد کنم و معنای خدمت صادقانه را درک کنم.
نمیگویم همیشه خدمت صادقانه انجام میدهم، اما یاد گرفتهام مسیر درست چیست.
جادهی خدمت و خیانت یکی است، جادهی وفاق و نفاق هم یکی است؛ همان لحظه که از قهر به مهر حرکت میکنم، میتوانم از مهر به قهر هم برگردم — و آن بخشش است که من را نگه میدارد.
خانم شانی در یکی از ویسها میگویند: کسی که سیدیها را حروف به حروف بنویسد، آن قلاب را دارد.
برای من هم، این بخشش همان قلاب است که نمیگذارد به سمت ضدارزشها بروم.
امیدوارم گلریزان امسال پر از حس خوب باشد.
هر کس به اندازهی ظرفیت و صدِ خود مشارکت کند. ممکن است یک نفر با یک میلیون، ارزشی برابر با فردی داشته باشد که سیصد میلیون میدهد.
مهم پول نیست؛ مهم این است که با صدِ خودمان وارد بازی شویم.
کسی که با صدِ خودش یک میلیون پرداخت میکند، همانقدر پهلوان است که آنکه پنج میلیارد میدهد.
و این همان لطف آقای مهندس است که با دادن شال، از این عزیزان تقدیر میکند؛ چون همهی اینها الگوسازی است.
خیلی ممنونم که به صحبتهای من گوش دادید
تایپ:همسفر سعید
عکس:مرزبان خبری مسافر صادق
تنظیم:همسفر یاسین
- تعداد بازدید از این مطلب :
146