English Version
This Site Is Available In English

پهلوان یا قهرمان

پهلوان یا قهرمان

هفتین جلسه از دوره پنجم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی دلیجان به استادی همسفر فاطمه، نگهبانی همسفر فاطمه و دبیری همسفر مریم با دستور جلسه " جهان‌بینی در ورزش"  روز چهارشنبه ۳۰ مهرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

خدا را شکر می‌کنم و سپاسگزارم که این اجازه را به من داد که در شعبه پر از مهر دلیجان قرار بگیرم. سپاس از آقای مهندس که این بستر را برای ما فراهم می‌کند تا انسان‌هایی که شاید همدیگر را نمی‌شناسیم، مثل خواهر کنار هم قرار بگیریم و از یکدیگر حس خوب بگیریم. از خانم پریسا هم تشکر می‌کنم بابت دعوت ایشان و همین‌جا انرژی خوبم را می‌فرستم برای خانم الهام عزیز که هرچه داریم از راهنمای عزیزمان است.

دستور جلسه این هفته «جهان‌بینی در ورزش» است. جهان‌بینی یعنی نگرش و دید من، برداشت من و ادراک من به عنوان یک شخص و انسان از اطرافم. جهان‌بینی به من کمک می‌کند که رشد پیدا کنم و تفکری پشت آن باشد.

در بحث درمان مسافران، جناب آقای مهندس ورزش را یک درمان مکمل در کنار درمان‌های دیگر در نظر گرفتند و این برمی‌گردد به تفکر بالای ایشان. مسافران همان‌طور که جسمشان درمان می‌شود، روانشان هم به تعادل می‌رسد و باز از درایت بالای آقای مهندس باعث شده که همسفران هم در این مسیر همراهشان باشند. تأکید ایشان برای ورزش همسفران به این خاطر است که بین مسافر و همسفر تعادل برقرار شود. در واقع، همسفری که در کنار مسافر به تخریب رسیده است، با ورزش و اهمیت دادن به جسم خود و دریافت انرژی، روانش هم درمان می‌شود.

جهان‌بینی ورزش یعنی چه؟ ما می‌دانیم که جهان‌بینی راه درست زندگی کردن را به ما یاد می‌دهد. ورزشی که در کنگره است با ورزشی که در مکان‌های دیگر می‌بینیم، خیلی فرق دارد. در کنگره ۶۰ یاد می‌گیریم، می‌آموزیم و می‌بریم؛ یعنی برد و باخت وجود ندارد، چون قرار نیست انرژی را از ما بگیرد. ما در باخت هم آموزش می‌گیریم؛ وقتی بازی را واگذار می‌کنیم، نقاط ضعف خودمان را می‌شناسیم. پس می‌رویم و تلاش می‌کنیم در دوره‌های بعدی آموخته‌هایمان را عملی کنیم. همه این‌ها به ما یاد می‌دهد که بتوانیم از خودمان بگذریم.

در ورزش اگر جهان‌بینی بالایی داشته باشیم که بتوانیم از خودمان رد شویم و گذشت کنیم و بتوانیم ببخشیم و با یک حس خوب راضی باشیم که آن‌ها ببرند، این یک نوع حس بخشیدن است. بخشش در کنگره یعنی از زمان خودمان می‌بخشیم. بچه‌هایی که شرکت می‌کنند و وقت می‌گذارند، یعنی از بزرگترین سرمایه خودشان می‌گذرند. این بخشیدن‌ها می‌تواند زمانی، مالی و جانی باشد.

ما نزدیک گلریزان هستیم. من فکر می‌کنم جهان‌بینی ورزش به نوعی با لژیون سردار همخوانی دارد. یعنی ما وقتی در ورزش وارد مسابقه‌ای می‌شویم، خودمان را محک می‌زنیم تا ببینیم تا چه حد می‌توانیم برنده خودمان باشیم. لژیون سردار به نوعی مانند زمین بازی ورزش است که من یک سال برای یادگیری قوانین آن تلاش کردم و آموزش گرفتم. روز جشن گلریزان همان فینال مسابقات است که من وارد زمین بازی می‌شوم و باید قوانین آن را درست عمل کنم تا بتوانم بازی را ادامه دهم و از دور بازی خارج نشوم.

شنیده‌ایم که کنگره ۶۰ به هیچ ارگانی وصل نیست و حمایت مالی نمی‌شود و شاید هم نیازی ندارد، ولی من توانستم با جایگاه دنوری، دینم را ادا کنم. نظرم این است که گذشته خودمان را هیچ وقت نباید فراموش کنیم. من داستان «عیاض» از آقای مهندس را خیلی دوست دارم که نباید یادمان برود ما که بودیم و الان کجا هستیم و بابت آن اتفاقاتی که می‌توانست در زندگی‌مان بیفتد و حال خوشی که الان داریم، باید یک بازپرداختی داشته باشیم. ما یاد گرفتیم که هر چیزی که برایش ارزش قائل نباشیم، از دست ما گرفته می‌شود. کنگره ۶۰ مکان مقدسی است که به ما تحویل داده شده است و این ما هستیم که برای نگهداری این مکان مقدس باید تلاش کنیم. حلقه اتصال کنگره ۶۰ همان بخشیدن‌هاست: گذشتن از مال، جان و زمانم. من وقت می‌گذارم و آن را پرشور برقرار می‌کنم.

چون در لژیون سردار دریافت‌هایی داریم که فقط کسانی متوجه می‌شوند که وارد آن لژیون شوند. برکاتی که از لژیون سردار داریم، از قبیل سلامتی، حال خوش، حس خوب و آرامش روان، نعمتی است که می‌توانیم داشته باشیم و در هیچ جای دنیا نمی‌توانیم پیدا کنیم. جشن گلریزان به ما یادآوری می‌کند که بتوانیم ببخشیم. به قول استاد امین: «بخشیدن فقط مالی نیست، ما باید توان بخشیدن را هم داشته باشیم. خیلی افراد هستند که شاید توان مالی بالایی داشته باشند، ولی قدرت بخشیدن مال را ندارند.»

قرار نیست فکر کنیم کسی که سردار می‌شود یا پهلوان می‌شود، تمکن مالی بالایی دارد. من از نزدیک با کسانی برخورد کردم که پهلوان بودند و مشکلاتی هم در زندگی‌شان داشتند، ولی ترجیح دادند که این حال خوش را دریافت کنند. پس هیچ وقت فکر نکنیم که ما توانایی انجام دادن کاری را نداریم. وقتی که وارد این حلقه می‌شویم، مسیرهای درستی در سر راه ما قرار می‌گیرد و کمک می‌کند که بتوانیم دینمان را ادا کنیم.

ما هیچ چیزی را نمی‌توانیم با خودمان از این دنیا ببریم؛ حتی یک سر سوزن را هم نمی‌توانیم با خودمان ببریم. ولی تنها سرمایه مالی که ما می‌توانیم با خودمان به بعد بعدی ببریم، خدمتی است که در لژیون سردار می‌توانیم انجام دهیم. آنچه را که من می‌بخشم، کوله‌بار من می‌شود که مرا همراهی می‌کند و پشتوانه‌ای برای من است برای تمام مراحلی که بخواهم بروم و طی کنم.

بخشیدن خیلی سخت است؛ ولی باید روی خودمان کار کنیم و نهایت شور خودمان را بگذاریم. کسی که در حق ما بدی می‌کند، از خودمان توقع داریم که او را ببخشیم. نمی‌توانیم یک‌باره او را ببخشیم؛ باید آموزش بگیریم و مسائلی را طی کنیم. یعنی یک چیزی در درون من خرد شود و بریزد و من از نو ساخته شوم تا بتوانم به آن نقطه برسم که تمام بدی‌هایی که به من کرده است را ببخشم؛ بخشیدنی که توقع بازگشتی از او نداشته باشم. به قول آقای مهندس: «ببخشیم ولی طالب گرفتن نباشیم.»

و من عهد می‌بندم با خدای خودم، به درست بودن مسیر و ایمان راسخ دارم که یک نیرویی مرا کنترل می‌کند و وقتی من قدم می‌گذارم توی این مسیر، به من کمک می‌کند که دیگر تقاضای پس گرفتن نداشته باشم. به این فکر نکنید که باید چیزی به شما برگردانده شود؛ به این فکر کنید که الان مسافر من به درمان رسیده است و باید آن را به آیندگان هم به امانت بگذاریم. پس چه بهتر که ما یک قطره کوچک از این اقیانوس بزرگ باشیم که می‌تواند به احیای یک انسان کمک کند و به انسان‌ها زندگی ببخشد.

مرزبان کشیک: همسفر مینا
تایپیست: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون سوم)
عکاس: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون سوم)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی دلیجان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .