مبحثی که جلسه قبل شروع کرده بودیم، مربوط به تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۱۷ میباشد، تحت عنوان مسئله روح که فقط انسان دارای روح است. در گذشته ما راجع به حس، نور و صوت سخن بسیار گفتیم راجع به نفس هم، همینطور و آنگونه آنها را باز نموده و تشریح و مراتب آنها را نیز برای همگان بیان کردیم. مراتب نفس فقط در انسان کامل میشود و آن به علت وجود روح است و فقط انسان دارای روح است همان گونه که نفس در سایر موجودات نیاز به تکامل ندارد نیازی هم به روح ندارد. یزدان پاک انحصاراً روح را به انسان تحفیظ نمود و تکامل نفس تا درجه کمال با وجود روح امکانپذیر است. بحث اصلی ما امروز در مورد ادامه روح است، اگر بخواهیم کاری را انجام بدهیم باید تمام مطالب آن کار را بدانیم به عبارت دیگر مثلاً اگر فتوکپی خراب شود، میخواهید آن را درست کنید؛ باید کاملاً دستگاه فتوکپی را بلد باشید. اگر بلد نباشید، قادر به درست کردن آن نیستید. اگر اتومبیل خراب شود؛ باید کاملاً اتومبیل را بشناسید اگر نشناسید، نمیتوانید درستش کنید. در خیلی مسائل ما سؤالهایی داریم که راکد ماندهایم، در حل بیماریها پیشرفت بسیار زیاد و شایانی کردهایم، دستگاههای خیلی زیادی اختراع شده، جراحیهای خوبی انجام میشود و طول عمر انسان نسبت به گذشته بیشتر شده است.
در قدیم در سن ۵۰ سالگی در اثر بیماریها میمُردند، جلوی اینها گرفته و کنترل شده است؛ ولی هنوز اصل ماجرا را نمیدانیم. بسیاری از بیماریها روی دست ما ماندهاند و نتیجه ندارند مانند اسکیزوفرنی، ام اس، پارکینسون که فرد مجبور است ۳۰ سال یا تا آخر عمرش به مطب برود و دارو بخورد. این به چه علت است؟ به علت اینکه انسان موجود ناشناختهای است. ما انسان را به دو بخش تقسیم کردهایم، یک بخش صور آشکار و یک بخش صور پنهان. صور آشکار که جسم و فیزیولوژی است، همه چیز قابل رؤیت میباشد. آیا ما صور آشکار را فهمیدهایم؟ صور پنهان که دیگر الله اکبر. بنابراین چرا صور آشکار را نفهمیدهایم اگر فهمیده بودیم اعتیاد را درمان میکردیم. اگر اعتیاد را بتوانیم درمان کنیم بیماریهای دیگر در مقابلش خیلی کم بهاست. اعتیاد هم بیماری فیزیولوژی و جسم است هم بیماری روح، روان، اندیشه، تفکر، جهانبینی و اجتماعی همه را شامل میشود و این قضیه خیلی پیچیده است؛ چون ما جسم را تا حدودی، نه کامل شناختیم و توانستیم مسئله اعتیاد را حل کنیم و حل کردیم.الآن بالای ۹۰ هزار درمان شده داریم که دنیا باید در مقابل این موضوع تعظیم کند. ۹۰ هزار درمان شده، آن هم به طور کامل، نه پرهیز مدار.
اعتیاد بیماری مرموز، مجهول و لاعلاجی است درمان؛ یعنی اگر کسی هروئین را درمان کرد در آزمایشگاه تحقیقاتی هروئین رفت و کار کرد مصرف نکند. اگر در بیمارستان بود و در اتاق عمل کار میکند داروی مسکن، مرفین مصرف کرد درگیر مواد شد بعد از درمان باز هم برود همان اتاق عمل کار کند، مرفین در اختیارش باشد وسوسه نشود و مصرف نکند. به این دلیل توانستیم اعتیاد، سیگار و چاقی را درمان کنیم. چاقی مسئله خیلی مهمی است شما جلوی یک کوهی ایستادهاید اینقدر این کوه بزرگ است که شما نمیبینید. بچهها همه نوع غذا میخورند بعد از ۱۰ ماه ۳۰ کیلو، ۵۰ کیلو کم میکنند، نه صورت میریزد نه شکم پوسته پوسته میشود نه بدنشان طبقه طبقه میشود و نه پوستشان شل میشود. در آمریکا اینقدر ورزش میکنند آن هم سنگین بعد چربیها آب میشود؛ ولی پوستها شل،میبینیم همه پوستها آویزانند، بعد حالا باید اینها را جراحی کنیم به این علت که شناخته نشده است؛ ولی ما چاقی را درمان کردیم، شناختیم و آمدیم دیدیم نه تنها اعتیاد بلکه همه بیماریها در حد سلولی و مولکولی است. یک زمان خیال میکردند که اتم کوچکترین ذره هر عنصر است؛ ولی الآن میگویند که نه خود اتم الکترون، پروتون و... دارد.
بیماریها همه در حد سلولی و مولکولی هست که ما در آزمایشها و تحقیقاتی که انجام دادهایم روی مرحله ژنها و بیان ژن متوجه شدیم که همگی نقاط مشترک دارند و از تنظیم خارج شدهاند بیان ژن باعث ایجاد بیماری میشود. روی موشها آزمایش کردیم روی انسان هم همینطور و دیدیم اکثر بیماریها مثل: اماس،کولیک، صرع، کنسر خون و سرطان سینه همه اینها یک نقطه مشترک دارند و آن هم از تنظیم خارج شدن بیان ژنهاست و توانستیم یک مقدار درمان کنیم. گفتیم ۳۸ هزار میلیارد سلول داریم، ما کارهای نیستیم، نمیتوانیم وزن بدن را کم کنیم باید بدن خودش تصمیم بگیرد و از راه درست کم کند ما میخواهیم با تازیانه وزن بدن را کم کنیم. بعضیها شکم را میبُرند و چربیها را برمیدارند و بعد میدوزند تمام کسانی که این کارها را میکنند اساتید برجسته دانشگاه هستند و یک تریلی عنوان را میکِشند، تقصیری هم ندارند خیال میکنند تنها راه همین است شکم را لخت میکنند و با ماژیک خط میکشند که کجا را ببرند و بدوزند! همه اینها به دلیل نشناختن است در صور پنهان دیگر واویلا درخت گِردکان به این بزرگی درخت خربزه الله اکبر؛ یعنی درخت گردو به این بزرگی باشد درخت خربزه چه قدر است. حالا این صور پنهان همین است اسمش رویش است پنهان؛ یعنی دیده نمیشود. حالا اگر بخواهیم یک بیماری ناشناخته را درست کنیم اصلاً صور پنهان را قبول نداریم خیال میکنیم همه چیز تار است و همه چیز مغز است در صورتی که مغز فقط یک گیرنده، تنظیم کننده و یک فرمان دهنده است، چیز دیگری ماورای آن است.
آنجاست که میروی روی قضیه صور پنهان که صور پنهان چیست؟ روی نفس، روح و روی خیلی چیزهای دیگر. ما یک منبعی میخواهیم منبع ما کجاست؟ آیا کتابهای فروید است یا یونگ؟ نه. اگر هست چرا ما نمیتوانیم بیماریهای روانی را درست کنیم! چرا این همه تیمارستان و این همه انسان که باید مرتب مراجعه کنند و مرتب روانکاوی شوند. یکی به من گفت که من یک بیماری دارم خوشبختانه ۱۰۰ میلیون هزینه کردم که نمونه خونم را ببرند انگلستان و با دستگاه مکرواَرِی تمام ژنهای من را مورد مطالعه قرار بدهند و ببینند چه بیماری دارم. گفتم مرد حسابی ۱۰۰ تومان دادی حالا آمدند گفتند ژنfp52 یا Tn آلفا اینها مشکل دارد حالا چه جوری میخواهی درستش کنی؟ شما بایپولار، سایکوز یا وسواس داری حالا چهطوری میخواهید این را درست کنید؟ با قرص؟ اگر میخواهی با قرص حل کنی مانند مواد است در بعضی جاها قرص لازم است؛ ولی به طور کلی ما درمان را پیدا نکردهایم. اگر بخواهیم نقطه درمان را پیدا کنیم؛ باید صور پنهان را پیدا کنیم. من تنها کتابی که دیدم در مورد صور پنهان صحبت کرده است قرآن است. الآن بعضیها جبهه میگیرند؛ ولی اگر کتاب دیگری دارید به من بدهید.یکی از بزرگان را ترور کردند از طرف پرسیدند چرا او را ترور کردی؟ گفت: کتابهایی مینوشت و انسانها را گمراه میکرد، گفتند:کدام کتابهایش،گفت: همه کتابهایش گفتند: مگر تو همه را خواندهای گفت: نه من سواد ندارم. من همه کتابها را خواندهام زبور داوود، کتاب سلیمان، احد عقیق، احد جدید، تورات،انجیل، كتابهای هندو و بودا. من روی کلمه روح نزدیک ۳۰ سال فکر کردم و مرتب مطالعه کردهام که ببینم چی هست و فرق روح چیست؟ چون دیدم در کتاب آسمانی خودمان راجع به روح صحبت کرده است.
بعضیها میپرسیدند چرا رسول الله خاتمالانبیا است، چرا آخرین پیامبر است؟ گفتم دو دلیل دارد یکی اینکه بشر به مرحله رشد کامل در علوم رسیده و پیشرفتهای شایانی کرده و خودش میتواند به مسیرش ادامه دهد. دلیل دوم، هنوز مطالبی که در قرآن هست شکافته نشده است الآن ۱۴۰۰ سال گذشته ما خیلی چیزها را نمیدانیم. تمام بزرگان ما همه روح را با نفس یکی گرفتهاند، هنوز نفهمیدهاند چه هست. اساتید برجسته؛ حتی بزرگترین عرفا و حتی استادهای من هم اوایل متوجه نمیشدند البته من فکر میکنم. حالا برویم بدون تعصب ببینیم قرآن چه میگوید؛ چون با آن کار داریم. وقتی نگاه میکنیم ۱۵۰۰ سال پیش یک نفر در یک منطقه و قوم نیمه وحشی آمد گفت: إِذَا السَّمَاءُ انْفَطَرَتْ؛ یعنی آسمان شکافته میشود،چگونه فهمید که آسمان شکافته میشود؛ یعنی چه؟ اصلاً تا ۵۰۰ سال پیش خیال میکردیم زمین مرکز عالم است خورشید دور زمین میچرخد. گالیله همین ۴۰۰ سال پیش گفت که زمین میچرخد و میخواستند اعدامش کند. در قرآن میگوید آسمان شکافته میشود راجع به آسمان صحبت میکند، چرا راجع به نان و آب صحبت نمیکند!إِذَا السَّمَاءُ انْشَقَّتْ آسمان دو شقه میشود، پاره میشود. چه کسی فکر میکرد آسمان شکافته میشود. وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْبُرُوجِ آسمان که دارای برجهای متعددی هست. وَالسَّمَاءِ وَالطَّارِقِ وَمَا أَدْرَاكَ مَا الطَّارِقُو یا إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ وَ إِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَتْ خورشید در هم پیچیده میشود ستارهها فرو خواهند ریخت. در جزء ۳۰ قرآن تمام راجع به نجوم صحبت میشود و خیلی مسائل که ما هنوز به آنها نرسیدهایم. تاریخ ستاره درهم کوبنده است. بعضی مسائل کیهان شناسی و نجوم را نگاه کنید،که چه جوری بعضیها کوبنده هستند به چه صورت عمل میکنند. وَ الشَّمْسِ وَ ضُحَاهَا، وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا شمس که نور میدهد؛ ولی ماه تلألومیکند؛ یعنی نور خورشید میافتد روی ماه، ماه نور میدهد به ما و خیلی از مسائل دیگر که در قرآن میگوید ما شما را خلق کردهایم از نفس واحده.
در قرآن از نفس زیاد صحبت میکند از روح هم صحبت میکند و میگوید شما با مرگ از بین نمیروید، باز حیات ادامه دارد ما را از نفس واحده آفریدهاند بعد در مورد نفس صحبت میکند و میگویند موقعی که شما بمیرید فرشتگان مرگ میآیند نفس شما را تحویل میگیرند هیچ جا صحبت نمیکند که شما مردید روح شما را تحویل میگیریم و هیچ جا گفته نشده که شما را قبض روح میکنیم. ۱۹ جا در مورد روح صحبت کرده هیچ جا نگفته که روح است. مراتب نفس هست که نفس را تقسیم بندی میکند. نفس اماره، نفس لوامه و نفس مطمئنه که مراحل رشد خودش را نشان میدهد، روح یک چیز جداگانه و سوای اینهاست. همه جا اینها را یکی میگیرند؛ وقتی کلمهای داریم معنی خودش را دارد؛ حتی در شعرهای مولانا بعضی جاها هر دو تا معادل هم گرفته شده؛ ولی اصلاً این طور نیست این دو از هم جدا هستند. منابع و نوشتههای خودم ریشهاش در کتاب شریف است اگر امروز جهانبینی شما خوب شده است مربوط به همین کتاب است به عنوان کتاب تحقیقی و هدایت کننده هست یا نیست؟ آیا گفته انسان موجودی هست که بقا دارد یا ندارد؟ روی این قضیه ما عمل میکنیم. روح را توحید الله خوشتر است، غیر ظاهر دست و پای دیگر است از مولانا. اینجا میبینیم که با نفس یکی گرفته شده یعنی روح به طرف مثبت و خداوند است و پای دیگری دارد که باز میرود در کالبدهای بعدی که دست و پا دارد.
دست و پای در خواب بینی ائتلاف، آن حقیقتدان مدانش از گزاف من بارها گفتم به شما که در خواب دست و پا داری اینجا میگوید این را حقیقت بدان این را گزافه و بیهوده ندان حالا همه میگویند؛ خواب مربوط به فرکانسهای مغز، ضمیر ناخودآگاه است، نه آن دست و پا که در خواب میبینید حقیقت است نمیخواهد ما برویم ثابت کنیم که چه کسی از آن دنیا آمده ما داریم هر روز و هر شب میبینیم در خواب همه را میبینیم. آن تویی که بی بدن داری بدن، پس مترس از جسم و جان بیرون شدن میگوید؛ خودتی بی بدنی؛ ولی باز بدن داری؛ پس نگو وقتی جسم از بین برود چیزی از من نمیماند ،خیلی بالاتر و پیچیدهتر از این هستیم،ما خبر نداریم از این قضیه؛ چون وقتی میفهمیم که روح چیست؟ نفس و خیلی چیزهای دیگر چه هستند آن موقع میتوانیم درمان شویم و بفهمیم دنبال چه میگردیم چه فرقی هست بین انسان با حیوان. میفهمیم که این دو با هم تفاوت بسیار فاحش، معانی و کاربردهای مختلفی دارند آن موقع است که ما فرق بین انسان و حیوان را تشخیص میدهیم. در گذشته ما راجعبه حس، نور و صوت صحبت کردیم ما ۵ حس داریم حس شنوایی، بینایی، بویایی، لامسه و چشایی.
جالب است که بینایی و شنوایی از راه دور هم کار میکند؛ ولی چشایی و لامسه حتماً باید ارتباط نزدیک باشد تا درک کند و بویایی هم بین هر دو تاست.همانگونه که نفس در سایر موجودات نیازی به تکامل ندارد نیازی به روح هم ندارد. حیوانات تکامل ندارند، آن تکاملی که داروین مطرح میکند، آن به جای خودش است او میآید ظاهر را مطرح میکند و میگوید: این ببر دندانهایش در طول میلیونها سال بلندتر شد. یا این حیوان دم داشت؛ چون این دم دست و پایش را میگرفت، در طول زمان یواش یواش دم او کوتاه شد. این تکامل در صور ظاهر است؛ حیوانات فقط در حد جزئی تکامل دارند و این تکامل در صور باطن نیست؛ چون هیچ وقت یک ببر نمیتواند نقاشی یاد بگیرد، هیچ وقت ببر خواندن و نوشتن را یاد نمیگیرد. اینها همه فقط در انسان هست؛ پس انسان فرقش با حیوان بسیار بسیار است. مراتب نفس فقط در انسان کامل میشود و آن به علت وجود روح است و فقط انسان دارای روح است همان گونه که نفس در سایر موجودات نیازی به تکامل ندارد، نفس ببر همان ببر است هیچگاه تغییری نمیکند همان گوشتخوار همان شکارچی و همان جور که پدرش شکار میکرد و هیچ تغییری نمیکند. ببر هرگز نمیآید یک چوبی را بردارد تیز کند و با آن بزند به شکم گورخر. یزدان پاک روح را انحصاراً به انسان تحفیظ نمود و تکامل نفس تا درجه کمال با وجود روح امکان پذیر است.
اینجا میگوید یزدان پاک مترادف همان رب است. اهورامزدا همان الله است؛ پس یزدان یا رب روح را انحصاراً به انسان تحفیظ کرد همان قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ ما أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلّا قَلِيلاً از روح خودم در او دمیدم و نفس موقعی میتواند تکامل پیدا کند که روح باشد. در زمان امیر ارسلان رومی بود که یک پادشاه دو تا وزیر داشت یکی شمس وزیر و دیگری قمر وزیر، شمس وزیر مشاور پادشاه بود پادشاه را به خوبی، درستی، صداقت و عدالت هدایت میکرد و مشاوره میداد. قمر وزیر هم پادشاه را به کلاهبرداری، حقه بازی، خیانت و جنایت تشویق میکرد آن شاه تحت تأثیر این دو بود حالا بستگی داشت به حرف کدام یک گوش کند اگر به حرف شمس وزیر گوش میکرد به عدالت و خوبی میرسید. وقتی که با قمر وزیر صحبت میکرد بیچارهاش میکرد. قمر وزیر نقش منفی دارد وقتی میخواهد یک چیزی را بگوید در لباس خوب و قشنگ آن را مطرح میکند. هیچ فسادی انجام نمیگیرد مگر اینکه ما لباس تقوا به آن بپوشانیم تا بتوانیم ارائه دهیم. مثلاً یک نفر جنس احتکار میکند، ۱۰ تا حج هم رفته دارد یک ظاهرسازی میکند که یک جنایتی را انجام بدهد؛ یعنی قمر وزیر هرچه میخواهد بگوید ظاهرش روی خیرخواهی است. میگوید این به نفع تو است اگر این جنسها را برچسب قلابی بزنی و بگویی فلان بِرند است و مارکش را عوض کنی خیلی پول به دست میآوری میآید ۱۰۰ میلیون گیرت میآید حالا ۲۰ میلیونش را هم بده به پرورشگاه عیبی ندارد.
آن هم این کار را انجام میدهد موقعی که میخواهد به پرورشگاه پول بدهد قمر وزیر میگوید: واسه چی این کار را میکنی دولت باید پول بدهد به تو ربطی ندارد. انسان هم همینطور است، روح در بدن انسان نقش شمس وزیر را دارد؛ یعنی انسان را هدایت میکند تا به طرف کارهای مثبت برود. هر زمان ندای درون ما میگوید این کار خوب است انجام بده و مثبت است بدانید که صدای روح در وجود ماست؛ یعنی نفس برای ما حکم آن مَلِک را دارد یک دانه مَلِک هست که روح است و یک دانه هم هست که برای ما بد است. در قرآن هم میگوید: دو تا ملک همیشه همراه شما هستند؛ پس روح در انسان منحصر به فرد و مانند پادشاه جسم است؛ اگر نفس به درجه کمال نرسد روح در آن معنا ندارد به هر حال هر انسانی در هر درجه و مقامی باشد فرقی نمیکند؛ اگر انسانها به دنبال سیر و سلوک میباشند بدون هیچ روحی و تکامل یافتن نمیتواند به آن مقام، یعنی انسان واقعی برسد. حال توجه نمایید که کار یک انسان در تکامل چهقدر سخت و دشوار است.روح در انسان منحصر است؛ چون فقط در انسان است و به انسان تفحیظ و در انسان دمیده شده است و مال خداوند و یزدان پاک است؛ پس ما چیزی به نام روح شیطانی، روح حیوانی و حتی ارواح نداریم. انفاس داریم، نفسها داریم؛ ولی ارواح نداریم.
روح حیوانی و جمادی نداریم. حالا بعضی از بزرگان میگویند؛ روح شیطانی، روح جمادی ،روح طیبه و روح جانوری و... چون روح فقط مثبت است. نفس باید کامل باشد اگر نفس اماره باشد روح نمیتواند کاری کند مثل حیوان میماند و باید مرحله حیوانی را بگذراند. حیوان بالاترین نفسش نفس اماره است، هرچه بخواهد عمل میکند مثلاً یک بز یا یک الاغ وقتی در خیابان سبزی فروشی میبیند میرود و کاهو میخورد و اصلاً هم کاری ندارد که مال چه کسی هست. آدمهایی که نفس اماره دارند هر کاری که به دستشان برسد و بتوانند انجام بدهند انجام میدهند مگر اینکه نتوانند؛ پس اگر نفس به درجه کمال نرسد روح در آن معنا ندارد. هر انسان در هر درجه باشد فرقی نمیکند اگر انسان بخواهد سیر و سلوک کند در وجودش روح نباشد اصلاً نمیتواند تکامل پیدا کند. شما میخواهید یک چیز را یاد بگیرید اگر مربی نباشد نمیتوانید یاد بگیرید فرق انسان با حیوان همین است کسی نیست که به حیوان بگوید؛ ولی خداوند یا یزدان برای انسان یک نفر را گذاشته و مرتب به او میگوید؛ چون اگر معلم نباشد اصلاً امکان پذیر نیست همه شما درمان شدهاید اگر مربی نداشتید، نمیتوانستید به درمان برسید. دائماً راهنما بالای سرتان بود و میگفت چه کار را بکن و اطلاعات را به شما میرساند.
انگار که حکم روح را دارد و به شما میگوید، کسی هم که برای پیامبرها پیامآور بود باز همان روح است. روحالقدس در مسیحیت که میگویند: پدر، پسر، روحالقدس پدر و پسر غلط است ولی روح القدس درست است و او بود که به عیسی پیام میداد. به پیامبر هم جبرئیل پیام میداد و او هم روح قدسی است در سوره قدر میگوید؛ تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْر در شب قدر ملائکه و روح پایین میآیند برای کل امر؛ یعنی برای کل هستی، برای همه چیز پس اگر نباشد انسان پیشرفت نمیکند؛ چرا بشر نتوانست در مقابل کرونا کاری کند و به درمان واقعی برسد به خاطر اینکه دانش آن منتقل نشد. حال توجه بنمایید که کار یک انسان در تکامل چهقدر سخت و دشوار است. ارزش روح را نمیتوانیم با هیچ چیز قیاس کنیم روح خیلی ارزشمند است. ما میگوییم روح خبیث؛ ولی اصلاً نداریم در قرآن نفس اماره و لوامه است؛ ولی از روح هیچ جا به معنی منفی یاد نکرده و همیشه به معنی مثبت بوده است. ارزش روح مثل معلم و مربی است با چه میتوانیم قیاسش کنیم. به همین علت برای انسان دشوار است و در نیمه راه مسائل را رها میکند؛ زیرا به موانعی برخورد میکند که راه حل آن را نمیداند. برای چه، کار انسان در تکامل سخت و دشوار است برای اینکه در نیمه راه یکسری مسائل و مشکلاتی برای او پیش میآید که ول میکند.
گاهی انسان تا خرخره زیر قرض میرود و یک نفر به او پیشنهاد سرقت و دزدی میدهد و او انجام میدهد. مثلاً در قدیم تریاک قاچاق از مرز سیستان و بلوچستان رد میشد و میآمد به طرف شهرهای دیگر آن زمان ژاندارمری و شهربانی بود. شهربانی مال شهرها بود و ژاندارمری مال راهها و روستاها بود و یک استوار رئیس پاسگاه آنجا بود ۲۰۰ تومان حقوق میگرفت و میبایست شب تا صبح بیدار باشد و محافظت کند که قاچاق رد نشود یک نفر به او میگوید: شب تا صبح بیداری و ماهی ۲۰۰ تومان حقوق میگیری، یک شب بخواب من به تو ۲۰۰هزار تومان میدهم.حالا انسانی که کلی مشکلات دارد در مقابل این پیشنهاد چه طوری میخواهد مقاومت کند این را در تمام سطوح نگاه کنید. ارزش روح را نمیتوانیم با هیچ چیزی قیاس کنیم به همین علت برای انسان دشوار است و در نیمه راه مسائل را رها میکند؛ زیرا به موانعی برخورد میکند که راه حل آن را میداند از سویی نیروهایی در موازات آن در حال حرکت هستند که انسان را نگذارند گامی فراتر رود و به عناوین مختلف سد راه او میشوند او را به اسارت میبرند و زمان را از کف او میربایند به عبارتی فریب میدهند تا به آنجا که مقرر است راه نیابد. این کار قمر وزیر است و کار نیروهای منفی که به عنوانهای مختلف سد راه میشوند و انسان را منحرف میکند و نمیگذارد به راه درستش برسد و با وعدههای توخالی، به لحظات لذت جویی خیلی کوتاه مدت همه چیز را به باد میدهد و نمیگذارد که انسان یک گام جلوتر برود. انسان میخواهد پیشرفت کند؛ ولی جلویش را میگیرند میخواهد درمان شود؛ ولی میگوید ولش کن و او را به مسائل منفی تشویق میکند سد راه همه ما میشوند و زمان را از کفش میبرند.
آدم را آرام آرام میکِشند توی دام خودشان و او باورش نمیشود. در زمانهای قدیم خانه سفیران هرجا بود نیروهای امنیتی از آن محافظت میکردند. یک درجهدار عید که میشد میرفت پیش سفیر تبریک میگفت و در تمام مراسمها اِنعام میگرفت. یک روز سفیر به او میگوید؛ بیا داخل منزل به او یک لیوان ویسکی و یک ۱۰۰ دلاری میدهد و از او فیلم میگیرد و به او میگوید تو باید یکسری از اخبار را برای من بیاوری و جاسوس من شوی اگر انجام ندهی این فیلم و این پول را در اختیار حکومت وقت میگذارم؛ ولی اگر همکاری کنی ماهی ۵۰۰ دلار هم به تو میدهم. خوشبختانه این فرد میرود و به مقام بالاترش میگوید. این هست که انسان اینطور جاها قرار میگیرد،جاهای حساس که کار خیلی دشوار است. استاد میگوید: آیا متوجه حرفهای ما هستید نگهبان میگوید: کاملاً استاد یا عقاب سفید میگوید: این را بیان کردیم که بدانید گاهی هم ما دچار موضوعاتی میشویم که نمیتوانیم وقایع را بگوییم حال اگر سؤالی دارید بگویید. نگهبان میگوید: آیا روح قسمتی از نفس هست مثل عقل و حس و... استاد میگوید: خیر به دلیل اینکه نفس کامل نیست حال اگر نفس ما کامل شود در مقام روح یا جایگاه روح تأثیر میگذارد مثالی میگوییم: قلب به تنهایی عمل میکند حال اگر به قلب خون نرسد از کار میافتد آیا متوجه شدید.
شاگرد میگوید: نه نفهمیدم استاد میگوید: قلب از مغز فرمان نمیگیرد به عبارتی این مربوط به فرمان است درست است. شاگرد باز میگوید:فکر میکنم آری.میخواهد بگوید نفس با روح مرتبط هستند یا دو تا واحد جداگانه هستند که اینجا میگویید قلب از مغز فرمان نمیگیرد قلب خودش اتوماتیک کار میکند خودکار و اتوماتیک است اگر به قلب غذا نرسد قلب میایستد،کارهایشان با هم فرق دارد؛ یعنی کار نفس با روح کاملاً متفاوت است مثل مغز و قلب. استاد: آیا بیشتر توضیح میخواهید. شاگرد: من متوجه نمیشوم آیا ارتباط نفس و روح مثل مغز و قلب است. استاد: مثال میآوریم تا ماهیت آن را درک نماییم. شاگرد: دارم کم کم متوجه میشوم. به عبارت دیگر روح و نفس هر کدام مستقل هستند و هر کدام وظیفهای دارند و از یکدیگر تأثیر میپذیرند در حقیقت نقش مکمل یکدیگر را بر عهده دارند؛ ولی برای اینکه بهتر درک کنید این سؤال پیش میآید که همه انسانها دارای روح میباشند. استاد: آری؛
ولی آیا تکامل نفس در همه انسانها یکسان است میگوید: نه. چرا ؟به خاطر اینکه در مراتب مختلفی قرار دارند از نظر آگاهی، به همین جهت همه نمیتوانند از انشعاب اولیه با بار تکاملی به نقطه اولیه برگردند.شاگرد:فکر میکنم دنباله بحث را به جلسه دیگر با خود شما داشته باشیم. پس مسئله امروز مسئله عمدهای بود که در صور پنهان ما یکسری چیزها وجود دارد مهمترین چیز در ذهن ما قمر وزیر و شمس وزیر است، ما حرف کدام را گوش بدهیم حرف روح را یا حرف ملکه منفی که در وجود ماست و من این را در ادموند و هلیا کامل نوشتهام .آموزش این مطالب برای شناختن خودمان است،تا بتوانیم مسائل خودمان را حل کنیم و به نقطه آرامش و آسایش برسیم. وقتی ما بدانیم بقاء داریم با مرگ از بین نمیرویم و وجود و مراتب نفس ما چه هست میتواند در زندگی ما نقش سازندهای داشته باشد و به جهت مثبت برویم و روح را وجدان در نظر بگیریم که در درون همه ما هست؛ چون اثر آن را میبینیم. ما عمل نفسهای متعدد هستیم و باید ذره ذره تکامل بدهیم که به آسایش و آرامش برسیم.
نویسنده: همسفر سحر رهجوی راهنما همسفر حمیده (لژیون دوم تغذیه سالم)
رابط خبری : همسفر نجمه رهجوی راهنما همسفر حمیده (لژیون دوم تغذیه سالم)
ویرایش: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر سلیمه (لژیون چهارم) دبیر سایت
ارسال: همسفر توران رهجوی راهنما همسفر نجمه(لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی گنجعلیخان
- تعداد بازدید از این مطلب :
77