مراتب نفس فقط در انسان کامل میشود و آن هم به علت وجود روح است. زیرا فقط انسان است که دارای روح میباشد. همان گونه که نفس در سایر موجودات نیاز به تکامل ندارد، نیاز به روح هم ندارند. یزدان پاک روح را انحصاراً به انسان تفویض نمود. تکامل نفس تا درجه کمال با وجود روح امکانپذیر است. انسان موجودی ناشناخته و دارای صور آشکار و پنهان است. صور آشکار جسم و فیزیولوژی است و همه چیز آن قابل رؤیت میباشد. اما صور پنهان همان گونه که از اسم آن پیداست قابل رؤیت نیست. ما هنوز صور آشکار را کامل نفهمیدهایم چه برسد به درک و شناخت صور پنهان!
اعتیاد هم بیماری فیزیولوژی جسم است و هم بیماری روح و روان، اندیشه، تفکر، جهانبینی، اجتماعی و غیره ... و همه را شامل میشود. چون جسم را تا حدودی و نه به طور کامل شناختیم، توانستیم اعتیاد را درمان کنیم. چاقی نیز مسئله خیلی بزرگی است که در کنگره درمان شد. ما فکر میکنیم همه چیز ماده و مغز است؛ ولی مغز فقط یک گیرنده تنظیم کننده و فرمانده است. صور پنهان چیز دیگری ماورای اینهاست. در میان همه کتابهای دینی تنها کتابی که راجع به صور پنهان صحبت میکند، قرآن است. زیرا راجع به روح در آن صحبت شده است. ما قرآن را به عنوان یک کتاب تحقیقاتی بررسی میکنیم.
بعضی پرسش میکنند چرا خاتمالانبیا آخرین پیامبر است؟ مگر بشر دیگر پیشرفتی ندارد؟ به نظر من دو دلیل دارد. یک دلیل اینکه بشر به یک مرحله رشد کامل در خیلی از مسائل رسیده است و میتواند به مسیر خود ادامه دهد. دلیل دوم اینکه هنوز مطالبی که در قرآن آمده، شکافته نشده است و بعد از ۱۴۰۰ سال هنوز خیلی از مطالب را نمیدانیم؛ تمام بزرگان ما اعم از اساتید برجسته و عرفا، روح را با نفس یکی گرفتهاند. حدود ۴۰۰ یا ۵۰۰ سال پیش خیال میکردیم زمین مرکز عالم است و خورشید دور زمین میچرخد. زمانی که گالیله گفت زمین میچرخد خواستند او را اعدام کنند.
«و الشمس و ضحیها والقمر اذا تلیها» آسمان نور میدهد و ماه تلألو میکند و خیلی مسائل دیگر که همه در جزء ۳۰ قرآن راجع به آنها صحبت شده است و ما هنوز به آنها نرسیدهایم. در جای دیگر در کتاب شریف در مورد صور پنهان میگوید: «ما شما را از نفس واحده خلق کردیم.» از نفس و روح زیاد صحبت میکند و میگوید شما از بین نمیروید و حیات ادامه دارد. وقتی شما بمیرید فرشتگان مرگ نفسهای شما را تحویل میگیرند. هیچ جا گفته نشده است که روح شما را تحویل میگیرند یا شما را قبض روح میکنند. در کتاب شریف ۱۹ جا درباره روح صحبت شده است. هیچ جا روح را جمع نبستهاند. ما ارواح نداریم؛ ولی نفسها داریم.
مراتب نفس است که نفس را تقسیمبندی میکند و شامل نفس اماره، لوامه و مطمئنه است که مراحل رشد خود را نشان میدهد. روح چیزی سوای نفس است. زمانی که فهمیدیم روح چیست، نفس چیست و جان چیست، آن موقع میتوان درمان شد. میتوان فرق بین انسان و حیوان را دانست. ما میدانیم ۵حس شنوایی، بینایی، بویایی، چشایی و لامسه وجود دارد که حس بینایی و شنوایی از راه دور هم کار میکند؛ ولی چشایی و لامسه باید ارتباط نزدیک داشته باشند و بویایی بین این دو حس قرار دارد. یعنی هم از راه دور و هم از نزدیک قابل شناخت است.
نفس در سایر موجودات نیاز به تکامل ندارد، نیاز به روح هم ندارد. حیوانات تکامل ندارند و تکاملی که داروین راجع به آن صحبت کرده صور ظاهر را مطرح کرده و از نظر فیزیولوژی است نه صور پنهان! دانستیم نفس زمانی تکامل مییابد که روح وجود داشته باشد. روح در بدن انسان نقش شمس وزیر را دارد و هدایتگر است. شمس وزیر همان صدای روح است همانی که او را به سمت نیکی و خیر راهنمایی و هدایت میکند. روح در انسان منحصر به فرد است و مانند پادشاه جسم میباشد. اگر نفس به درجه کمال نرسد روح در آن معنا ندارد.
اگر انسان به دنبال سیر و سلوک باشد بدون هیچ روحی تکامل یافتن برایش ممکن نیست و نمیتواند به مقام انسان واقعی برسد. کار انسان در تکامل بسیار سخت و دشوار است. روح در انسان دمیده شده و ازآنِ یزدان پاک است؛ پس روح پاک است و چیزی به نام روح شیطانی، جمادی یا حیوانی نداریم. روح فقط مثبت است و این نفس است که باید تکامل یابد. اگر نفس اماره باشد، روح نمیتواند کاری انجام دهد. در حیوانات بالاترین مرحله نفس، نفس اماره میباشد و در انسان این پایینترین مرحله است.
برای آموختن هر چیز باید مربی بگیریم. اگر مربی نگیریم نمیتوانیم چیزی بیاموزیم. خداوند یا رب یا یزدان یکی را برای انسان گماشته است که دائماً به او بگوید و هشدار دهد. پیامی که برای پیامبران میآید هم همان روح است. روح القدس که برای حضرت عیسی پیام میآورد و روح قدسی یا جبرئیل که برای پیامبر اسلام پیام میآورد. ارزش روح را نمیتوان با هیچ چیز قیاس کرد. روح خیلی ارزشمند است. ما روح خبیث نداریم. روح همیشه مثبت است. ولی نفس اماره و لوامه داریم. به همین دلیل برای انسان دشوار است و نیمه راه رها میکند. نیروهای منفی به عناوین مختلف سد راه انسان میشوند و جلوی پیشرفت او را میگیرند.
در اینجا سؤال میشود آیا روح قسمتی از نفس است، مثل عقل و حس و غیره؟ جواب خیر است. زیرا نفس کامل نیست. اگر نفس کامل شود در مقام روح و جایگاه روح تأثیر میگذارد. مثال آن مانند قلب است که به تنهایی عمل میکند و از مغز فرمان نمیگیرد. قلب به صورت اتوماتیک کار میکند، ولی اگر به آن خونرسانی نشود از کار میایستد. کار نفس و روح کاملاً متفاوت است. مثل قلب و مغز است. فقط نقش مکمل یکدیگر را دارند. همه انسانها دارای روح هستند؛ ولی تکامل نفس در همه انسانها یکسان نیست. به همین دلیل همه نمیتوانند به نقطه انشعاب اولیه برسند.
در صور پنهان چیزهای زیادی وجود دارد که مهمترین آنها قمر وزیر و شمس وزیر است یا همان ملک منفی و روح که همه اینها در کتاب ادموند و هلیا کامل گفته شده است. ما میخواهیم به مرحلهای برسیم که خودمان را بشناسیم و بتوانیم مسائل خود را حل کنیم تا به نقطه آرامش و آسایش برسیم. وقتی بدانیم بقا داریم و با مرگ از بین نمیرویم، وجود ما چه هست و مراتب نفس چگونه است، میتواند در ما و زندگی ما نقش سازنده داشته باشد و ما را به طرف مثبت بکشاند. روح را میتوان وجدان نامید که در درون همه ما وجود دارد. در درون ما نفسهای متعدد قرار داده شده است. باید ذره ذره آنها را تکامل بدهیم تا به آسایش و آرامش برسیم.
منبع: سیدی هفته (رب۲)
نویسنده: همسفر بهجت ورزشبان تنیس روی میز
ارسال: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی رضوی
- تعداد بازدید از این مطلب :
132