English Version
This Site Is Available In English

بخشش زمانی ارزش دارد که آن را احساس کنیم

بخشش زمانی ارزش دارد که آن را احساس کنیم

دوازدهمین جلسه از دور اول لژیون سردار کنگره ۶۰ ویژه‌ی مسافران نمایندگی ارگ کرمان
با استادی پهلوان محترم، مسافر علیرضا، نگهبانی راهنمای محترم مسافر محسن و دبیری دنور محترم مسافر حامد، با دستور جلسه‌ی «جهان‌بینی ورزش» روز سه‌شنبه ۲۹ مهرماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۵ آغاز به کار نمود.


خلاصه سخنان استاد

سلام دوستان، علیرضا هستم یک مسافر.
خداوند بزرگ را شاکرم که بار دیگر در کنگره حضور دارم. از جناب آقای مهندس و خانواده‌ی محترم ایشان، همچنین از راهنمای بزرگوارم آقای محسن، که در مسیر درمان سیگار و اضافه وزن یار و راهنمای من بودند، صمیمانه تشکر می‌کنم؛ چرا که هرچه دارم از آموزش‌های ایشان دارم.

دستور جلسه‌ی امروز درباره‌ی «جهان‌بینی در ورزش» است. اگر لایو چهارشنبه‌ی آقای مهندس را دیده باشید، ایشان فردی را معرفی کردند که سیزده سال رهایی دارد و رهجوی دیدبان محترم آقای اسلامی است. آقای مهندس او را این‌گونه معرفی کردند که زمانی در غرب تهران تأمین‌کننده‌ی شیشه بود، اما امروز مربی تیم‌های ملی راگبی ایران است. این یعنی چه؟ یعنی انسان می‌تواند از تاریکی‌ترین نقطه‌ها برخیزد و به نور و خدمت برسد.

آقای مهندس همیشه می‌فرمایند: ما یا می‌بریم یا می‌آموزیم؛ باختی در کار نیست.
من این را این‌گونه برداشت می‌کنم که در پارک، وقتی در رشته‌های مختلف ورزشی فعالیت می‌کنیم، اگر ببریم خوشحالیم، و اگر ببازیم باز هم خوشحالیم، چون از آن شکست درسی برای آینده می‌گیریم.

اگر گذشته‌ام را نگاه کنم، منِ علیرضا که روزی تا ظهرِ روز بعد در خواب و خماری بودم، امروز ساعت ۴:۳۰ صبح بیدار می‌شوم، صبحانه آماده می‌کنم و از ۵:۳۰ در پارکم. با راهنمای عزیزم به رفسنجان می‌رویم، ورزش می‌کنیم و با حس و حالی عالی برمی‌گردیم. این یعنی تغییر جهان‌بینی از مصرف و رکود، به حرکت، تلاش و عشق به زندگی؛ و این همان جهان‌بینی در ورزش است.

در لژیون سردار، پیش از هر چیز باید بدانیم که تعریف سرداری چیست؟
به زبان ساده، دیگران کمک کردند تا من به درمان برسم؛ حالا نوبت من است که کمک کنم تا دیگران هم نجات پیدا کنند.
خشت خشت دیوارهای نمایندگی ارگ و بنای در حال ساخت نمایندگی حاجی‌آباد، تجلی معنای لژیون سردار است. آرزو دارم روزی برسد که چندین شعبه‌ی کرمان، ساختمان‌های مستقل و زیبا داشته باشند تا افراد بیشتری بتوانند به درمان برسند.

من روی پله‌هایی که دیگران ساخته‌اند بالا آمدم؛ کسانی مانند آقای دژاکام، آقای نقدی، آقای طوسی، آقای زنگی آبادی، آقای عسکرپور و دیگر خدمتگزاران. حالا وظیفه‌ی من است که پله‌ای برای دیگران باشم.

آقای مهندس در سی‌دی‌ها می‌فرمایند: هر کس به دنبال مادیات برود، از معنویات دور می‌شود، اما کسی که معنویات را انتخاب کند، مادیات نیز به‌وقتِ خود به سراغش می‌آیند.
بخشش زمانی ارزش دارد که آن را احساس کنیم؛ یعنی وقتی کارت می‌کشیم، باید اندکی درد و گذشت را لمس کنیم، چون همان درد، تبدیل به آگاهی و دانایی می‌شود.

همه قرار نیست پهلوان یا دنور شوند. ممکن است فردی مستأجر باشد، ماشین نداشته باشد، اما از اندک دارایی خود می‌بخشد؛ همین بخشش، ارزشمندترین سرمایه‌ی اوست و شاید بسیار والاتر از بخشش فردی ثروتمند باشد.

من باور دارم پولی که در لژیون سردار می‌بخشم، چندبرابرش در قالب آرامش، برکت و حال خوش به زندگی‌ام بازمی‌گردد. همان‌طور که روزی دیگران کارت کشیدند و من را نجات دادند، امروز نوبت من است که برای نجات دیگران سهمی داشته باشم.

آقای مهندس می‌فرمایند: لژیون سردار، داروی درمان سفر اولی‌هاست.
من علیرضا به لژیون سردار نیاز دارم؛ نه لژیون سردار به من و پول من.
پهلوان شدن، جایگاه لذت‌بخش عشق و محبت است. اینجا بزرگ‌ترین حلقه‌ی عشق در آفرینش شکل می‌گیرد؛ جایی که هرکس برای نجات دیگری می‌بخشد.

یاد گرفتم که بخشش از روی عقل است، نه احساس. روزی که برای پهلوان شدن خدمت آقای مهندس رفتم، ایشان فرمودند:
«نه از من، نه از خدا و نه از کنگره، در ازای پهلوان شدن چیزی نخواه.»
و وقتی دلیل خواستم را پرسیدند، گفتم: «سال ۹۵ بیمار بودم و حاضربودم تمام زندگی‌ام را بدهم تا شفا پیدا کنم، و خدا شفایم داد.»
آقای مهندس گفتند: «پس این پول، بازپرداخت همان حال خوب است. مبارکت باشد.»

بخشش در کنگره مانند شیرینی‌ای است که در سینی می‌چرخد؛ هرکس باید خودش دست دراز کند و طعمش را بچشد.
هیچ سفر دومی نمی‌تواند حس رهایی را توضیح دهد، فقط می‌تواند نشان دهد که آن‌سوی تاریکی، نوری هست.

اگر در مسیر کنگره گوش‌به‌فرمان باشیم، به سه مرحله می‌رسیم: حب، محب و محبت.
هرکس در مرحله‌ی حب، فرمان‌بردار می‌شود؛ در مرحله‌ی محب، خدمت می‌کند؛ و در مرحله‌ی محبت، عشق و برکت را از هستی دریافت می‌کند.در پایان، پیشاپیش ده سال رهایی جناب آقای نقدی را تبریک می‌گویم و از همه‌ی بزرگوارانی که چراغ این راه را روشن نگه داشتند سپاسگزارم.

امیدوارم روزی برسد که منِ علیرضا واقعاً بفهمم کنگره ۶۰ چه جای بزرگی است، آقای مهندس کیست، راهنمایم چه نعمتی است و خودِ واقعی‌ام را بشناسم.

ممنونم که به صحبت‌هایم گوش دادید.

 عکس: مسافر امیررضا – لژیون سوم
 تایپ و ارسال: مسافر امیرهادی – لژیون دوم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .