English Version
This Site Is Available In English

برداشت از سی‌دی رب(۲)

برداشت از سی‌دی رب(۲)

سلام دوستان ذبیح اله هستم یک مسافر

  لژیون پنجم شعبه شهرری

موضوع: برداشت از سی دی رب ۲

 

مکن کاری که پا بر سنگت آیو

جهان با این فراخی تنگت آیو

چو فردا نامه خوانان نامه خونند

تو وینی نامهٔ خود ننگت آیو

 کسی چه می‌دونه وقتی حرف می‌زنه یا وقتی می‌نویسه خودشه! من می گم وقتی صحبت می‌کنم خودمم؛مواقعی که صددرصد خودمم خوب حرف میزنم و یه موقع هایی هم نه خوب حرف میزنم نه خوب مینویسم. ما صور آشکار داریم و صور پنهان. به نظر من مهم ترین چیزی که تو صور پنهان منو تحت تاثیر خودش قرار میده، نفس منه اون چیزی که از کودکی! حالا از یه خورده که اومدم جلوتر منو درگیر خودش کرده بود که خب کار خوب انجام می‌دادم خوشحال می‌شدم بدنم دوپامین ترشح می‌کرد شاد می‌شدم نمی دونستم علتش چیه حالا یا مورد تشویق قرار می‌گرفتم یا نمیگرفتم. در هر صورت خوشحال می‌شدم. سوال از اونجا واسه من مطرح شد که چرا وقتی کار بدی انجام میدادم و کسی متوجه نمیشد ولی حال من بد می‌شد. صحبت ها رو ربط بدم به سی دی رب۲ و طبق آموزش های کنگره بریم جلو،

 مهندس یه جا توی صحبت هاش تو این سی دی بود که فرمودند روح همون *وجدان* می‌تونه باشه. از اونجایی که می‌دونیم روح فقط به انسان داده شده و به این علت به انسان این نعمت داده شده که بتونه باهاش نفسش رو به تکامل برسونه و همه مخلوقات خداوند فقط و فقط به خاطر اینکه در اختیار انسان باشن آفریده شدن و انسان برای رسیدن به تکامل خودش می‌تونه از اون مخلوقات استفاده کنه پس اون مخلوقات نیازی به تکامل ندارن بلکه وسیله و ابزاری هستن برای تکامل منِ انسان.

خدا به اونا روح نداده چون نیاز نداشتن. وجدان شاید همین کلمه وجدان اون موقع که من کار ضد ارزشی انجام می‌دم و هیچکس نمی‌بینه، عامل بازدارنده منه. یه موقع هایی خیلی باید کار ضد ارزشی انجام بدم تا وجدانم یه کوچولو تکون بخوره، یه موقع هایی هم نه، با یه دروغ کوچیک، نه یک فکر ضد ارزشی، یک نیت پلید، این منو به عذاب وجدان دچار می‌کنه.

چرا یه جایی باید خیلی کار بدی انجام بدم، درجه اش خیلی سنگین باشه، یه جایی نه، با کوچیک ترین چیز... این برمیگرده به اون مرتبه ای که نفس من قرار داره. من اگه تو مرتبه نفس اماره باشم که الی ماشاالله، هر چقدر دلم می خواد می‌تونم تاخت و تاز کنم، ولی وقتی می‌رسم به مرتبه نفس لوامه یه جاهایی قلقلکم میاد، از انجام دادن یه سری کارها خوشحال نمی‌شم؛ بلکه ناراحت می‌شم و درجه ناراحتی ام هم، بستگی به این داره که تو چه طیفی از اون نفس لوامه قرار دارم.

حالا اگه نزدیک به نفس مطمئنه باشم که با حتی کوچک ترین نیت، سر سوزنی تفکر پلید، منو به عذاب وجدان دچار می‌کنه، نه اگر در درجه پایین نفس لوامه باشم و به نفس امر کننده نزدیک باشم یا نفس اماره، که خیلی باید کارهای سنگین ضد ارزشی انجام بدم تا وجدانم یه تکونی به خودش بده و اینکه یه موقع هایی صدای نفس امر کننده از صدای نفس لوامه بیشتره، اون بستگی به هیجانات درونی من داره (اسمش رو گذاشتم هیجانات درونی) یا آرامش درونیِ من،

یه جایی من دریای درونم طوفانیه و صدای روح رو نمی شنوم، صدای نفس مطمئنه رو نمی‌شنوم، چون تو مرحله اول، اون فرمانی که به سمت من گسیل می شه امر به کارهای خوب و ارزشیه، حالا من اون فرمان های ارزشی رو نمی‌شنوم، به خاطر هیاهو و تلاطم ذهنمِ و تو مرحله دوم اون صدای امر به بدی رو می‌شنوم و چون پاداشش رو اول داره بهم میده؛ یک سرمستی کذایی اول به من میده، خودمو و نفسم رو مجبور به اطاعت از اون فعل نفی شده می‌کنم.

ناگفته نماند که وقتی درخت رو می خوان قطع کنن با تبر شروع می کنن به ضربه زدن و ضربه اول تبر،ضربه بیستم، صدم!!! توی ضربه صدم اون درخت می‌افته. نمی‌تونم بگم که ضربه اول و دهم و نودم تاثیری نداشته همشون تاثیر داشتن و ضربه صدم منجر به افتادن درخت شده. آموزش های کنگره هم همینجوریه.

این برداشت های من صرفا فقط از این سی دی نیست و از آموزش هایی که از ابتدا تا به این لحظه گرفتم رو در بر می‌گیره اینم یگم: مثالی که در مورد تبر و درخت زدم می‌تونه تو کارهای خوب و بد مصداق پیدا کنه. من شروع کردم به انجام اعمال ضد ارزشی از درجه پایین، ضربه اول تبر به درخت، اومدم تا ضربه مثلا صدم تبر به درخت در مسیر ضد ارزشی و درخت وجودی خودمو سرنگون کردم.

نمی‌تونم بگم *اعتیاد* فقط باعث سرنگونی من شده. از قبل و شاید حتی به جرأت بگم از حیات های قبلی، من شروع به زدن تبر کردم تا تو این حیات و در این ضربه، من به واسطه اعتیاد سقوط کردم.

 برعکس اینم صادقِ؛ افراد موفقی که دور و برمون می‌بینیم، آقای مهندس، دیده بان های عزیز، راهنمایان گرامی، ایجنت شعب، مرزبانان محترم و همه اونایی که دارن خدمت می‌کنند از یه جایی استارت خدمت صادقانه شون رو، استارت عمل نیکشون و عمل ارزشی رو زدن.

از یک دونه ته سیگار، از یه دونه پلاستیک از رو زمین برداشتن شروع کردن و الان به این جایگاه خوب رسیدن که هم خودشون حالشون خوبه و هم با دیدار اون ها توسط افراد دیگه حال اطرافیانشون خوب میشه.

سلام دوستان، افشین هستم، یک مسافر 

 لژیون پنجم شعبه شهرری

موضوع: برداشت از سی دی رب ۲

 

سال‌ها گفته می‌شد که اعتیاد مسئله‌ای حل‌نشدنی است، زیرا صورتِ واقعیِ مسئله شناخته نشده بود.

امروزه کنگره ۶۰ توانسته در زمینه‌ی اعتیاد، درمان چاقی و درمان سیگار به خیلی از ما انسان‌هایی که تمایل به رهایی داشتیم، کمک کند. این دستاوردهای کنگره توانست بسیار مفید و کاربردی باشد.

 

در قسمت دیگر، سی‌دی درباره‌ی نفس و روح و همچنین ارتباط آن‌ها و تفاوت‌هایشان صحبت می‌کند.

درک من از این سی‌دی و گفته‌های جناب مهندس این است که همه‌ی هستی دارای نفس است، اما در هستی جز انسان، چیزی روح ندارد.

نفس تعیین‌کننده‌ی موجودیت است و دارای خواسته‌های معقول و نامعقول می‌باشد.

 

نفس را می‌توان به سه دسته تقسیم نمود:

۱. نفس امّاره

۲. نفس لوّامه

۳. نفس مطمئنه

 

انسان‌های اندکی در زندگی خویش به نفس مطمئنه می‌رسند، و اگر نفس کامل نشود، روح معنایی ندارد.

روح به‌نوعی راهنمای انسان است. نفس و روح واحدهای جدا از هم هستند، اما می‌توانند بر یکدیگر تأثیرگذار باشند.

روح فقط مثبت است؛ روح حیوانی یا شیطانی وجود ندارد. روح از جانب خداوند است و مانند معلم و راهنما به انسان کمک می‌کند، و ارزش آن را نمی‌توان با چیزی قیاس کرد.

 

نتیجه‌گیری من درباره‌ی این سی‌دی این است که:

وقتی می‌خواهم به هدف‌هایم برسم، باید آگاه یا به طریقی هوشیار باشم، چون شیطان تمام زور و انرژی‌های منفی‌اش را به کار می‌گیرد تا من را به سمت ضد‌ارزش‌ها بکشاند و مانع موفقیتم شود.

سلام دوستان محمد هستم یک مسافر

 لژیون پنجم شعبه شهرری

موضوع :برداشت از سی دی رب ۲

انسان رو میشه به دو بخش اصلی تقسیم کرد یه بخش ظاهری داره که همون جسم و فیزیولوژیه همه چیش معلومه و دیده میشه.

ولی یه بخش دیگه هم داره که پنهونه یعنی با چشم دیده نمیشه مثل عقل روح نفس و ذهن.

حالا اینکه ما همه‌چیو درباره‌ی بدن فهمیدیم؟ نه واقعاً. حتی درباره‌ی همین بخش آشکارش هم هنوز کلی چیز هست که نمیدونیم چه برسه به بخش پنهونش که واقعاً عظیمه. اگه واقعاً این بخش پنهون رو کامل درک کرده بودیم الان خیلی از مشکلات مثل اعتیاد رو راحت درمان می‌کردیم.

چون اعتیاد یه بیماریه که هم جسمیه هم روحی و روانی. اگه یاد بگیریم اون‌رو درست درمان کنیم بقیه‌ی بیماری‌ها پیشش هیچی‌ان.

ما چون یه‌کم بدن رو شناختیم تونستیم توی درمان اعتیاد سیگار یا حتی چاقی یه پیشرفتی کنیم. مثلاً فهمیدیم اعتیاد حتی تا سطح سلولی و مولکولی تو بدن اثر داره باعث میشه تنظیم بدن به‌هم بخوره و حتی بیان ژن‌ها تغییر کنه. یعنی تا این حد ریشه داره.

بدن خودش توانایی درمان داره ولی با زور و اجبار نمیشه درمانش کرد باید خودش به تعادل برسه.

حالا درباره‌ی بخش پنهون هم همینطوره. خیلیا فکر میکنن روح و نفس یه چیزن ولی نه باهم فرق دارن.

توی قرآن اومده که ما شما رو از یه نفس آفریدیم اما درباره‌ی روح جدا حرف زده. یه جای دیگه هم هست که میگه فرشته‌ها نفس آدمو تحویل می‌گیرن ولی درباره‌ی روح همچین چیزی نگفته.

نفس خودش چند مرحله داره نفس اماره لوامه و مطمئنه. یعنی پله‌پله رشد میکنه. ولی روح یه چیز دیگه‌ست جدا از نفسه.

وقتی تفاوت این دوتا رو بفهمیم اون موقع مسیر رشد و درمان واقعاً باز میشه.

تو بقیه موجودات نفس مثل انسان رشد نمیکنه. فقط انسانه که چون روح داره میتونه نفسش رو ارتقاء بده. روح درواقع مثل پادشاه بدنه. اگه نفس کامل نشه حضور روح هم اون معنای واقعی خودشو پیدا نمیکنه.

حالا رسیدن به کمال هم واقعاً آسون نیست مخصوصاً بدون درک روح. برای همینه که میگن ارزش روح با هیچ‌چیز قابل مقایسه نیست. خیلیا هم وسط راه جا میزنن چون به یه سری موانع و نیروها برمی‌خورن که باعث توقف یا حتی برگشتشون میشه.

اون نیروها زمان را از انسان می‌دزدند حواسش رو پرت میکنن تا نذارن به مقصد برسه.

آخرش هم یه سؤال مهم پیش میاد باید به صدای کی گوش بدیم؟ صدای روح یا صدای نفسمون؟

 

تنظیم:خدمتگزاران سایت نمایندگی شهرری 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .