English Version
This Site Is Available In English

به قله رسیدن شاید مهم باشد اما در قله ماندن به مراتب مهم‌تر خواهد بود

به قله رسیدن شاید مهم باشد اما در قله ماندن به مراتب مهم‌تر خواهد بود

هشتمین جلسه از دوره هفدهم سری کارگاه‌های خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی بنیان مشهد به نگهبانی مسافر علی، استادی ایجنت محترم مسافر رضا و دبیری مسافر رسول با دستور جلسه «جهان‌بینی در ورزش» سه‌شنبه ۲۹ مهرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز شد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان رضا هستم یک مسافر؛ ابتدا تشکر می‌کنم از گروه مرزبانی که اول وقت تشریف می‌آورند و این بستر را برای مسافران فراهم می‌کنند. از همکارانم در گروه راهنمایان عزیز تشکر می‌کنم. به شما تازه‌واردینی که سفر خودتان را شروع کرده‎اید و در حقیقت  باعث پویایی کنگره ۶۰ می‌شوید خوشامد می‌گویم .
امروز دو صورت‌جلسه داریم. جلسه تولد مرزبان محترم خسرو جان که همه می‌شناسیم و جلسه جهان‌بینی در ورزش؛ اولین صورت‌جلسه اینکه، چرا جهان‌بینی در ورزش بنام من افتاد. همه اینها بی‌حکمت نیست. برای من خیلی جالب است در دوره مرزبانی سال ۹۸ من مرزبان پارک و مرزبان ورزشی بودم و هر ساله هر وقت جلسه با موضوع جهان‌بینی در ورزش هست قرعه بنام من می‌افتد. مورد دیگر اینکه در حقیقت ورزش بود که باعث شد من جذب  کنگره 60 بشوم. خیلی خوشحالم که سعید آقا بزنگانی در جمع ما حضور دارد. راهنمایی که من ۱۱ ماه با ایشان سفر کردم و از سال ۹۴ خیلی چیزها از ایشان یاد گرفتم. برای دستور جلسات نیاز نیست ما خیلی تلاش کنیم و نیاز به مطالعه کتاب‌های آن‌چنانی نیست؛ فقط کافی است صحبت‌های آقای مهندس را در روزهای چهارشنبه گوش کنیم و یک‌گوشه از صحبت‌های ایشان را فرا بگیریم و روی آن تفکر کنیم؛ سپس می‌توانیم ساعت‌ها راجع به آن حرف بزنیم. این‌قدر آقای مهندس با تفکر عمیق صحبت می‌کنند که راجع به یک حرف می‌شود ساعت‌ها حرف زد. همین چهارشنبه دستور جلسه با موضوع جهان‌بینی در ورزش بود،  از مسافر بهادر که مربی تیم راگبی است دعوت کردند مشارکت کند و ایشان هم خیلی ساده و راحت صحبت کردند به‌طوری که همه افراد متوجه شدند. آقای مهندس دروس فلسفی را به‌قدری ساده بیان می‌کنند که اگر کسی سواد نداشته باشد متوجه می‌شود. وقتی بهادر آمد آقای مهندس یک نگاهی به ایشان کرد و دو سه بار ماشاءالله گفتن. چون میدانستند که قبلاً چه کسی بوده است. در آن ماشاءالله گفتن اقای مهندس هزاران حرف نهفته بود و می‌توان ساعت‌ها حرف زد؛ برای اینکه بشناسیم و بدانیم از کجا آمدیم و الان در کجا قرار داریم.

خیلی خلاصه و مفید گفت بهادر هم شیشه خر و هم شیشه گر و هم شیشه‌فروش بوده است. معمولاً کسانی که در تیم راگبی هستند با افرادی هیکلی بازی می‌کنند. زمان تکرار کلمه ماشاءالله خیلی برای من جالب بود و من به این فکر کردم این جهان‌بینی در ورزش چکار کرده است که از یک مصرف‌کننده شیشه و آخر راه و کسی که خودش فروشنده و سر راه بگیر بوده و تمام شرارت‌ها را انجام داده چنین فردی را ساخته است. من با یک نفر از مصرف کنندگان شیشه بنام سیاوش احمدی که کاپ اخلاق را می‌گیرد آشنا شدم. با ایشان یک هفته بلده بودم و از نزدیک با هم صحبت کردیم. خیلی پسر خوش هیکلی بود و همانجا کسانیکه تمایل داشتند به آموزش راگبی بهشون آموزش می‌داد. این برای من خیلی مهم است. ما پای منبرهای مختلفی نشستیم و روان‌شناس‌های مختلفی ساعت‌ها برایمان صحبت کردند و یادم هست در ده پانزده سال پیش ساعتی ۲۵۰ الی ۳۰۰ هزار تومان از ما می‌گرفتند تا برای ما فقط حرف بزنند باز هم تأثیرگذار نبود. من دو تا پسرم و خانمم را می‌بردم روان‌شناسی واقعاً تأثیرگذار نبود اواخر مصرف یک دکتری که همیشه با هم بودیم من را کنار کشید و گفت مسعودی حواست باشد خانمت افسردگی عمیقی گرفته و آن افسردگی که خانمت دارد احتمال هراتفاقی پیش بیاید متصور است. فاز افسردگی بعدش خودکشی است. چکار کرده این جهان‌بینی که الان هر دوی ما اینجا هستیم و ساعت‌ها با هم صحبت می‌کنیم. امروز من یک طرف میز نهار خوری و خانمم طرف دیگر میز نشسته بودیم و سی دی می‌نوشتیم. برای من خیلی جالب بود با خودم گفتم چه اتفاقی افتاده که ده ساله دارم از زندگی لذت می‌برم، مگر غیر از این بود که خیلی ساده و روان زبان همدیگر را می‌فهمیم. برداشتت را ، ادراکت را،  دریافت و احساست را پیرامون جهانی که داری در آن زنگی می‌کنی تغییر بده. من از سال ۷۰ می‌خواهم یک تجربه شخصی خودم را بگوییم. من به دلیل موقعیت شغلی از این سال در اکثر سالن‌های ورزشی حضور داشتم از فوتبال داخل چمن بگیر تا فوتسال، ورزش‌های رزمی، ووشو و غیره به‌عنوان پزشکیار ورزشی کنار میدان می‌ایستادم که اگر کسی اتفاقی براش بیفتد اقدام کنم و از نزدیک تمام ورزش‌ها را رصد کردم و واقعاً ناراحت بودم از ادبیات نابجا و درگیری‌های ورزشکاران. خود ورزش برای من درگیری و آسیب نداشت. من بیشتر به‌خاطر دعواهای که پیش می‌آمد آنجا می‌رفتم و وقتی که سروکله همدیگر را می‌شکستند من پانسمان می‌کردم و کار اصلی من این بود. من از سال ۹۴ تمامی جمعه‌ها در پارک به عنوان پزشکیار ورزشی حضور داشتم. در پارک فقط یک مورد من در طی این ده سال نزاع دیدم و آنهم خیلی جالب رفع رجوع شد. این خیلی جالبه که دویست الی سیصد نفر مصرف کننده را داخل پارک جمع کنید و هیچ نزاع و درگیری نباشد. این از آموزش‌های صحیح بوده است و نشان‌دهنده این است که جای درستی قرار گرفتیم. همینجا که هستیم جای درستی است و بایستی حفظش کنیم. بالاترین شکرگزاری اینست که نیازی نیست از خدا شکر کنید فقط حفظ همین نعمتی است که به شما داده می‌شود. شکرگزاری الان، بهترین نعمت حفظ صندلی که روی ان نشسته اید میباشد که در حفظ آن باید کوشا باشیم . 

به قله رسیدن شاید مهم باشد؛ اما در قله ماندن به مراتب مهم‌تر خواهد بود. زیاد صحبت نمی‌کنم میخواهم در خصوص خسرو صحبت کنم خسرو در سفر اول با عباس مقیمیان سفر کرد الان اگر من اینجا هستم به دلیل جایگاه خدمتی که دارم؛ چون خسرو مرزبان است در غیر اینصورت باید آقای مقیمیان می‌آمد و صحبت می‌کرد. از ان جا که خسرو پسر خوبی است و جمعه‌ها ما کنار هم، هم‌سفره هستیم خصوصیات اخلاقی خیلی قشنگی دارد. خودش می آید و صحبت می‌کند دقیقاً جهان بینی اش خیلی تغییر کرده مشکلاتی که برای خسرو به وجود آمد و الان داره به تازه‌واردین خدمت می‌کند شاید اگر من بودم نمی توانستم تحمل کنم. به آن جهان‌بینی که دارد تبریک می‌گویم و بخصوص به عباس آقا که به چنین شاگردی آموزش داده تا به این جهان‌بینی برسد که در سخت ترین شرایط بتواند خودش را حفظ کند و بتواند در آن تعادل قرار بگیرد برایش آرزوی موفقیت می‌کنم. از اینکه سکوت کردید و به صحبت‌های من گوش دادید خیلی سپاسگزارم .


مرزبان خبری: مسافر وحید
تصویربردار: مسافر مهدی
نگارش، ویرایش و ارسال خبر: مسافر اسحاق

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .