English Version
This Site Is Available In English

دلنوشته زیبای راهنمای تازه واردین مسافر مجید

دلنوشته زیبای راهنمای تازه واردین مسافر مجید

دلنوشته مسافر مجید - راهنمای تازه واردین

 

سلام دوستان مجید هستم یک ، مسافر از شعبه شهرری. در ابتدا، از خداوند بزرگ و مهربان، که اجازه خدمت در این جایگاه ارزشمند را به من عطا فرمود، شکرگزاری می‌کنم. هیچ چیزی در دنیا زیباتر از این نیست که در مسیر درمان قدم برداریم و در کنار عزیزانی باشیم که به ما یاد می‌دهند که در زندگی چه باید کرد و چطور باید از چالش‌های آن عبور کرد. از صمیم قلب سپاسگزارم که به من این فرصت را دادند تا در جایگاه راهنمای تازه واردین خدمت کنم.

 

ابتدا می‌خواهم از جناب مهندس دژاکام و خانواده محترمشان کمال تشکر و قدردانی را داشته باشم. آنها بودند که با ایجاد این مکان مقدس، این بستر را فراهم کردند تا افرادی مثل من وارد کنگره 60 شویم، درمان شویم و در کنار هم، شوق به کمک به دیگران را پیدا کنیم. از زمانی که قدم در این مسیر گذاشتم، به وضوح احساس کردم که اینجا جایی است که هر مسافر و همسفر می‌تواند دوباره خودش را پیدا کند و از نو متولد شود.

 

از راهنمای عزیزم آقا محمد رضا نادعلی که از همان اولین روز سفر اول، با صبر و مهربانی و آموزش‌های دقیق‌ شان، پایه‌گذار مسیر جدید من بودند، بی‌نهایت سپاسگزارم. ایشان به من آموختند که چگونه با خودم و زندگی‌ام روبرو شوم و چگونه از آزمون‌ها و چالش‌های این مسیر با قوت و ایمان عبور کنم. همچنین از راهنمای ویلیام آقا مازیار اعرابی که در مسیر رهایی از سیگار همراهم بودند و زحمات فراوانی کشیدند، و از آقای سعید ساعتچی که با دلسوزی و صبر فراوان، پروتکل‌های درمانی را به من آموزش دادند، کمال تشکر را دارم. این سه عزیز، هرکدام به نوعی در تغییر و تحول من نقش داشتند و به من کمک کردند تا به این جایگاه برسم. خدا قوت به این عزیزان که با تلاش‌هایشان، امیدواری برای راه من و بسیاری از مسافران شدند.

 

سال‌ها در جستجوی رفیق و همراه بودم. بارها احساس می‌کردم که تنها و بی‌پناه هستم. اما در اینجا، در کنگره، و در دل «جوشن کبیر» پیدایش کردم ( یا رفیق من لا رفیق له )، رفیقی پیدا کردم که همیشه در کنارم بود و هست. این رفیق، خداوند بود که همیشه به من امید داد و مرا در مسیر درست هدایت کرد. درک این حقیقت برای من یکی از بزرگ‌ترین هدایای کنگره بود: که همیشه یک رفیق واقعی دارم، کسی که هیچ‌گاه ترکم نمی‌کند و همیشه دست مرا می‌گیرد.

 

در آستانه آزمون راهنمایی، احساس استرس و نگرانی زیادی داشتم. اما حضور مستمر در لژیون و آموزش‌های بی‌وقفه‌ای که از راهنمای عزیزم دریافت کرده بودم، به من کمک کرد تا از این استرس‌ها عبور کنم. وقتی سوالات آزمون را می‌خواندم، جواب‌ها به راحتی در ذهنم می‌آمدند. گویی صدای راهنمایم در قلبم طنین‌انداز می‌شد و من به راحتی می‌توانستم به سوالات پاسخ دهم. پس از آزمون، دیگر هیچ نگرانی نداشتم و تنها منتظر بودم که بدانم رنگ شالم چه خواهد شد. شکر خدا که شال سبز به من هدیه داده شد و فرصت خدمت در این جایگاه ارزشمند را پیدا کردم.

 

روز پیمان و اهدای شال برایم یکی از خاطراتی بود که هیچ‌گاه از یاد نخواهم برد. لحظه‌ای که پیمان می‌ بستم، حسی عجیب و پر از شوق و امید به من دست داد. این احساس به من نشان داد که خدمت به تازه واردین، مسئولیتی بزرگ است و این مسئولیت را با تمام وجود می‌پذیرم. امیدوارم روزی همه مسافران این تجربه شیرین و پر از معنا را داشته باشند و بدانند که در این مسیر، هیچ‌گاه تنها نیستند.

در پایان، از خداوند بزرگ بابت اجازه خدمت به بندگانش سپاسگزارم و با تمام وجود، آماده‌ام تا در این مسیر به تازه واردین عزیز خدمت کنم. امیدوارم که در کنار هم، راه را هموار کنیم و با عشق و ایمان، به سوی رهایی پیش برویم.

راهنمای تازه واردین، مسافر مجید

تنظیم:مسافر اکبر رابط خبری لژیون یازدهم شهرری

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .