English Version
This Site Is Available In English

دریافت حال خوب

دریافت حال خوب

به نام قدرت مطلق الله

نهمین جلسه از دوره سیزدهم کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی قائم‌شهر با استادی همسفر رقیه نگهبانی همسفر نرگس و دبیری همسفر طاهره با دستور جلسه «جهان‌بینی در ورزش» روز دوشنبه 29 مهرماه ساعت 15:00 آغاز به کارکرد.

خلاصه سخنان استاد:
خداوند منان را هزاران بار سپاسگزارم به‌خاطر این‌که اذن حضورم در کنگره را صادر کرد که من و مسافرم به درمان رسیدیم و اکنون در جمع شما دوستان هستیم.

از راهنمای خودم راهنما همسفر صبحگل سپاسگزارم که امروز به من اطمینان کردند و این جایگاه را در اختیار من قرار دادند، من این مدتی که وارد لژیون ایشان شدم خیلی چیزها آموختم، امیدوارم در این راه رهجوی گوش به فرمانی برایشان باشم و هر خدمتی که انجام می‌دهند نور و برکتش چندبرابر به زندگی‌شان برگردد.

از راهنمای سفر اولم همسفر آزاده تشکر می‌کنم، ایشان با عشق و محبت ما را پرورش دادند. من خیلی چیزها از ایشان آموختم. ایشان به من آموزش دادند که سعی نکنم انسان‌ها را تغییر دهم؛ بلکه باید خودم را تغییر دهم با تغییر خودم انسان‌ها هم تغییر می‌کنند و من؛ باید انسان‌های اطرافم را هر طور که هستند دوست داشته باشم، چه مسافرم، چه خانواده‌ام و چه فرزندانم، آن‌ها را با عشق پذیرا باشم.  از ایجنت همسفر لیلا و مرزبان‌ها تشکر می‌کنم اگر صندلی‌های شعبه مرتب چیده شده تا من و امثال من در اینجا آموزش بگیریم از زحمات این عزیزان است.

به پهلوان‌ها به مسافر پهلوان‌ها و همسفرهایشان و راهنمایشان تبریک می‌گویم، ان‌شاءالله در این مسیر پر خیروبرکت که قدم برداشتند بهترین‌ها برایشان اتفاق بیفتد. به همسفرهایی که شال خوش‌رنگ و مقدس راهنمای تازه‌واردین را از دستان پر مهر آقای مهندس دریافت کردند و بر گردنشان آویخته شد تبریک می‌گویم.

دستور جلسه در مورد جهان‌بینی در ورزش است. ما دو هفته قبل مسابقات داشتیم، آقای مهندس فرمودند نگویید بردوباخت درواقع آموزش دیدیم. خداقوت می‌گویم به بچه‌های گروه والیبال جهان‌بینی آن‌ها خیلی بالابود.

ایجنت همسفر لیلا، روز بازی ما را، یک روز به‌یادماندنی برایمان رقم زدند و کاری کردند که همیشه در خاطر ما می‌ماند. بچه‌ها را دور خودشان جمع کردند و تشویق کردند و باعث شدند ما انرژی بگیریم؛ حتی شعبه‌های دیگر هم از این حرکت ایجنت همسفر لیلا درس گرفتند و آن‌ها هم بچه‌های خودشان را جمع کردند  و هم‌تیمی‌های خودشان را تشویق کردند.
این؛ یعنی جهان‌بینی در ورزش،

این کلمه به ما می‌گوید: دیدگاه من راجع‌به اطراف، پیرامون و کل هستی  چگونه است؟ جهان‌بینی من در ورزش چگونه است؟ دیدگاه من نسبت به ورزش چگونه است؟ آیا من فقط می‌خواهم برای بردوباخت بازی کنم؟ آیا من فقط برای دیده‌شدن بازی می‌کنم؟ یا می‌خواهم برای سلامتی خودم بازی کنم یا برای افزایش طول عمرم بازی کنم؟ یا من می‌خواهم جمعه  را یک روز به‌یادماندنی برای خودم بسازم؟

شروع و اساس کار کنگره60 در مقوله ورزش در این بود که شعبه مرکزی به دستور قاضی بسته شد، راهنمایان برای این‌که به رهجوها آموزش بدهند در پارک یک فضایی داشتند و آموزششان را در آنجا برپا می‌کردند، این وسط اوقات فراغتی بود با یک توپ پلاستیکی با بچه‌ها بازی می‌کردند و همین اساس کارورزش در کنگره ۶۰ شد که آقای مهندس باتدبیر خودشان ورزش را در روز جمعه برای من همسفر و مسافر گذاشتند.

در کنگره۶۰ چیزی به اسم رقابت در ورزش نیست. ما خودمان این را در بازی‌هایمان می‌بینیم و اصلاً برای رقابت بازی نمی‌کنیم، ورزش بانی به من گفت: من دیشب از استرس نخوابیدم، نمی‌دانم این تور را چگونه ببندم و بلد نیستم، من به او گفتم: من هم چند ماه است که ورزش بان شدم و بلد نیستم با دیدن فیلم یاد گرفته‌ام و با او صحبت کردم و آموزش دادم، در آخر به من گفت امروز را برای من یک روز به‌یادماندنی کردی درست است با استرس آمدم؛ ولی به من خیلی خوش گذشت.

جهان‌بینی در ورزش این را به من می‌گوید که من همسفر صبح روز جمعه را یا مسافرم می‌خوابید و من هم کنارش می‌خوابیدم یا بیدار می‌شدم و جو خانه را متشنج می‌کردم و آن روز را برای فرزندانم زهرمار می‌کردم؛ ولی اکنون من و مسافرم صبح جمعه لباس ورزشی‌مان را می‌پوشیم، صبحانه‌مان را می‌بریم پارک می‌خوریم و اگر موقعیت داشتیم بچه‌ها را با خودمان می‌بریم، آن روز تا ظهر را یک روز به‌یادماندنی برای خودمان می‌سازیم، در جمع خوش می‌گذرانیم و ورزش می‌کنیم.

من وقتی به پارک آمدم از توپ می‌ترسیدم و هر وقت توپ به سمت من می‌آمد فرار می‌کردم، راهنما همسفر  امینه همیشه به من می‌گفتند: فرار چرا؟ من در کنگره یاد گرفتم هر کاری با استمرار و تمرین می‌شود. اگر من وقت بگذارم، می‌شود. شاید سخت باشد برای بعضی از همسفرها ۶ یا ۷ صبح بیدار شوند، صبحانه آماده کنند و به پارک بیایند، اوایل سخت است؛ ولی عادت می‌کنید این یک تفریح سالم برای شما می‌شود.

درمان مسافر من از پارک شروع شده است. مسافر من یک‌ماه از سفرش گذشته بود که از راهنمای خودش اجازه گرفت به پارک بیاید و راهنمایش اجازه داد؛ ولی راهنمای من به من اجازه نداد و من گفتم پارک نمی‌آیم، بعد از یک ماهونیم مجدد به من گفت بیا به پارک برویم و من گفتم اجازه ندارم، خلاصه بعد از دو ماه، یک روز مسافرم به من گفت من به پارک می‌روم تو هم؛ باید بیایی و من آماده شدم و گفتم در ماشین منتظرت می‌مانم. در مسیر پارک به راهنمایم پیام دادم و گفتم به اصرار مسافرم به پارک میایم و در ماشین می‌مانم و راهنمایم گفتند از ماشین پیاده شو و بیا ورزش انجام بده.

می‌خواهم بگویم که بعضی از مسافران به پارک نمی‌آیند؛ ولی همسفرهایشان می‌آیند ورزش می‌کنند و حال خوبشان را به خانواده انتقال می‌دهند. خیلی از مسافران به پارک می‌آیند؛ ولی همسفرهایشان نه خیلی‌ها هستند اعلام سفر می‌کنند می‌گویند ورزش ما فلان رشته است؛ ولی ما اصلاً این‌ها را در پارک نمی‌بینیم.

خیلی سخت است، هر کسی دوست دارد جمعه‌ها استراحت کند، تفریح و گردش برود و بگردد؛ ولی حس و حال قشنگی که از بچه‌های پارک دریافت می‌کنیم من فکر نکنم در هیچ میهمانی باشد.

عکاس: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر صبحگل (لژیون ششم)
تایپ: همسفر مهتاب رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون سوم)
مرزبان کشیک: مرزبان همسفر مهرانه، مرزبان مسافر مهدی
ویرایش و ارسال: نگهبان سایت، همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر صبحگل (لژیون ششم)
همسفران نمایندگی قائم‌شهر

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .