English Version
This Site Is Available In English

تغییر نگرش به زندگی و ورزش در کنگره۶۰

تغییر نگرش به زندگی و ورزش در کنگره۶۰

جلسه نهم از دوره دهم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی خیام به استادی راهنما همسفر اکرم، نگهبانی همسفر ملیحه و دبیری همسفر زهرا با دستور جلسه «جهان‌بینی در ورزش» روز دوشنبه ۲۸ مهرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

خدا را شاکر و سپاسگزارم که این اجازه به من داده شد که امروز در جمع شما عزیزان باشم. از ایجنت همسفر فاطمه، نگهبان و دبیر، همسفر ملیحه و همسفر زهرا تشکر می‌کنم. همچنین از همراهانم همسفر یگانه، همسفر کلثوم و همسفر زهرا خیلی تشکر می‌کنم که امروز من را همراهی کردند. نمایندگی خیام حس خوبی دارد و این‌که چهره‌های جدیدی نسبت به دو سال پیش که من به اینجا آمدم می‌بینم. این نشان می‌دهد که نمایندگی پویایی بوده و کار خودش را به‌درستی انجام داده است. ان‌شاءالله که همین‌طور این مسیر را طی کنید و همه به رهایی برسید شال‌های خوش‌رنگ دریافت کنید و در کنگره خدمت کنید.

خب از هر چه بگذریم سخن دوست خوش‌تر است. دستور جلسه «جهان‌بینی در ورزش» است. کلمه جهان‌بینی یعنی چه؟ یعنی دریافت، برداشت و ادراک من نسبت به خودم، پیرامونم و جهانم. استاد امین در سی‌دی آسیب‌ها ورزشی، برای آسیب‌ها ورزشی صحبت می‌کنند؛ ولی حس و حال سی‌دی و پیام آن خیلی فراتر از اسمش است. این‌که ما در کنگره می‌گوییم: «جهان‌بینی اول برای همسفر سپس جهان‌بینی در ورزش.» آن‌قدر مهم است که دستور جلسه‌ای به آن اختصاص داده‌شده است. بحث این‌که قرار است جسم، روان و جهان‌بینی را درمان کنم.

آقای مهندس می‌گویند: «ابتدا درمان بعد تغذیه و ورزش. ورزش چند نکته دارد. این‌که من بروم بدوم، هوازی کار کنم یا باشگاه، فلان ورزش را ادامه بدهم یا این‌که دید من نسبت به ورزش چه چیزی باشد؟ خیلی مهم‌تر است از این‌که من ورزش می‌کنم تا جسمم سالم باشد.» خب خیلی خوب و خیلی قشنگ است. آیا ورزشی که انجام می‌دهم با علاقه است یا فقط دارم یک سری چیزها را برای خودم تیک می‌زنم؟ مثلاً فلان کار را انجام دادم. من ورزش کردم که جسمم سالم باشد. ورزش که می‌کنم هدفم این است که وقتی جسمم سالم شود بتوانم با جسمی سالم انرژی‌ها بهتری را دریافت کنم.

حسم را تغییر دهم، نفسم را تقویت کنم یا نه فقط جسم برایم مهم است؛ پس علاقه و حسی که به سمت ورزش می‌روم خیلی مهم است. ورزش می‌کنم؛ چون جسمم سالم شود و حس‌ها زیباتری داشته باشم. می‌گوییم مسافری که به کنگره می‌آید در بدو ورود همه حس‌هایش بسته است. همان‌طور که کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه صفر نشان می‌دهد؛ یعنی مسافر (مصرف‌کننده) حس‌هایش کاملاً یخ‌زده است؛ پس این بسته بودن حس فرقی نمی‌کند چه برای مسافری که با مصرف مواد حس‌ها بسته‌شده یا من همسفر. به قول استاد با ضد ارزش‌ها، توسط تاریکی‌هایی که درونش بودم حس‌ها من همسفر بسته‌شده است.

این حس‌ها باید باز شود. به کنگره می‌آیم پذیرش می‌شوم و در لژیون قرار می‌گیرم. یک سری سی‌دی باید کار کنم؛ پس ذره‌ذره حس باز می‌شود. آن یخ‌زدگی ذره‌ذره به تعادل می‌رسد. در پایان سفر اول می‌شود یک آدم تازه متعادل یعنی فردی که حس‌هایش باز شده است. اکنون کسی که حس‌هایش باز می‌شود؛ مثل بچه‌ای می‌ماند که آماده یادگیری است این‌که من چه چیزی به این بچه یاد بدهم؟ آموزش‌ها بسیار مهم‌ هستند. بچه‌ای که شروع کرده به راه‌ رفتن، من مادر به او می‌گویم چه‌طوری راه برو؟ دائماً او را حمایت می‌کنم این اشتباه است؛ پس حس‌هایی که باز شده‌اند؛ باید درست آموزش بگیرند.

در سفر دوم فرد سی‌دی کار می‌کند حواس به او مسیر می‌دهد و او را هدایت می‌کند؛ باید این کار را انجام بدهد؛ باید عشق و محبت داشته باشد. وادی چهاردهم ۱۲ تا سی‌دی را شامل می‌شود زمانی که سفر دومی به وادی چهاردهم می‌رسد او به همه نکات دست پیدا می‌کند؛ یعنی چه؟ یعنی حواس، مسیر روشن به او می‌دهند؛ یعنی وقتی حس‌ها در مسیر ورزش قرار می‌گیرند شخص می‌گوید: من برنده‌ام به هر قیمتی که شده، این درست نیست. این‌که زمانی من در مسیر ورزش قرار گرفتم باعلاقه ورزشم را انجام می‌دهم. در مسیری که می‌آمدیم همسفر کلثوم حرف قشنگی زدند.

ایشان گفتند: «وقتی والیبال بازی می‌کنم نمی‌فهمم چه مدتی طول می‌کشد»؛ یعنی چه؟ یعنی من از انجام دادن آن کار لذت می‌برم؛ مثلاً ما خودمان را در نظر بگیریم من مادر، من همسر زمانی که در خانه کار انجام می‌دهم اگر این کار با عشق نباشد زمان برایم طولانی می‌گذرد. اگر ظرف می‌شویم اگر با شستن دو بشقاب احساس می‌کنم یک ساعت پای ظرف‌شویی بودم این یعنی چه؟ چون با حس خوب انجام نمی‌دهم؛ فقط می‌خواهم تمام شود یا غذا درست می‌کنم فقط می‌خواهم یک‌چیزی درست کنم. فکرم این است که حالا چیزی درست کنم بخوریم؛ اما اگر با حس اینکه غذایی سالم درست کنم؛ برای خانواده‌ام که این غذا یکسری ویتامین‌ها را قرار است جذب بدن کند چه؟

این‌که برای سبد خانواده چه چیزی خرید می‌کنم؟ چه می‌خرم و می‌آورم این یعنی من اهمیت می‌دهم؛ یعنی حسی یعنی با عشق این کار را انجام می‌دهم و بر اثر اجبار یا وظیفه نیست. در ورزش هم دقیقاً همین است اگر من همسفر به کنگره می‌آیم و راهنمایم می‌گوید: پارک را بیا؛ اما من‌ بعد از ۳ ماه به پارک آمدم. رشته ورزشی را همین‌طوری می‌روم و اصلاً اهمیت نمی‌دهم تحقیق نمی‌کنم؛ مثلاً رشته بدمینتون، رشته والیبال.

چرا؟ چون من می‌روم تا فقط راهنمایم بگوید تو یک‌ رشته ورزشی داری یا دوستان کنگره‌ام بگویند: فلانی یک‌ رشته ورزشی دارد یا در شعبه موقع اعلام سفر بگویم یک‌ رشته ورزشی دارم. دنبال این نیستم یک‌ رشته ورزشی را واقعاً دوست دارم؟ چیزی از آن می‌دانم؟ نمی‌خواهم صد درصد بدانم؛ مثلاً از موضوعی باید ۲۰ درصد آن را بدانم. اگر رشته ورزشی بدمینتون یا رشته والیبال هستید؛ باید راجع به آن تحقیق کرده باشید. یک‌ رشته ورزشی به چه درد می‌خورد؛ یعنی با آگاهی انتخاب کردن. به کسی که می‌گویند بعد از سه ماه بیا برای چه؟ برای این‌که تعدادی سی‌دی را نوشته و اطلاعاتی دارد. آگاهی دادن و با آگاهی انتخاب کند. آن زمان دیگر اجازه ندارد همین‌جور یک‌ چیزی را انتخاب می‌کند.

جمله‌ای خیلی قشنگ در سی‌دی آسیب‌ها ورزشی استاد امین می‌گویند: ما همیشه دنبال برتر بودن هستیم دنبال این‌که از خود قبلی‌مان بهتر باشیم نیستیم؛ فقط می‌خواهیم برتر باشیم؛ حالا به هر قیمتی. فلان جایگاه را کسب کنیم یا فلان چیز برای من باشد. این برتر بودن ریشه در کیفیت دارد؛ اگر فقط من دنبال برتری باشم و دنبال یاد گرفتن و دنبال از خود قبلی‌ام و بهتر بدون نباشم بسیار آزاردهنده است. می‌خواستم در مورد گل‌ریزان صحبت کنم و جشن گل‌ریزان را داریم.

ان‌شاءالله همه عزیزان عضو لژیون سردار هستند. چیزی که در گل‌ریزان خیلی باارزش هست این است که ما آنچه در توان خودمان است را بگذاریم. اگر من بخواهم عضو لژیون سردار شوم نباید بگویم که خواهر لژیونی‌ام چه‌قدر داد یا راهنمایم فلان مبلغ را داد، من زشت است کمتر بدهم. این‌که من همه توانم را بگذارم. یک ماه مانده به گل‌ریزان وقت آن نیست که من آلان بگویم هیچی پول‌ ندارم آلان برای گل‌ریزان چه‌کار کنم؟ من گل‌ریزان سال قبل باید به فکر گل‌ریزان سال بعدم باشم برنامه‌ریزی کنم.

حرف خانم شانی هیچ‌ وقت از ذهنم پاک نمی‌شود. ایشان گفتند: «همیشه پولی پر شالتان بگذارید این پول به درد چه چیزی می‌خورد» جایی من قرار است کاری کنم شاید آن زمان اصلاً گل‌ریزان شد شرایط خانوادگی من جوری نیست که بتوانم شرکت کنم، مبلغ دنوری بدهم یا پهلوانی بدهم؛ ولی اگر از قبل به فکر باشم؛ قطعاً می‌توانم این کار را انجام بدهم. مطمئنم امسال نمایندگی خیام دقیقاً همین اتفاق می‌افتد. ان‌شاءالله جشن گل‌ریزان خیلی خوبی داشته باشید پر از حس خوب و این حس خوب داشتن در جشن گل‌ریزان بهتر است از این‌که من بیایم پولی را بدهم بعد بگویم: خدایا کاش این کار را نمی‌کردم. فلان جا به مشکلی برخورد کردم ان‌شاءالله که همه ما در کنگره خدمت کنیم خدمتگزار باشیم و از همه مهم‌تر این‌که حس و حالمان خوب باشد.

مرزبانان کشیک: همسفر سمیرا و مسافر حسین
تایپیست: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون ششم)
عکاس: مرزبان خبری همسفر مرضیه
ویرایش و ارسال: همسفر مهین رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون هفتم)
همسفران نمایندگی خیام نیشابوری

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .