سلام دوستان، وحید هستم، یک مسافر.
در سیدی «رَب ۲» آقای مهندس دژاکام دربارهٔ شناخت انسان سخن میگویند و اینکه انسان از دو بخش اصلی تشکیل شده است: صور آشکار و صور پنهان. صور آشکار همان بدن مادی ماست؛ همان چیزی که با چشم دیده میشود و میتوان آن را لمس کرد، مانند اعضا، اندامها، خون، مغز و همهی فیزیولوژی جسم. اما صور پنهان بخش دیگری از وجود انسان است که دیده نمیشود، ولی نقشی بسیار اساسی دارد: عقل، نفس، روح، ذهن و احساسات، همه در این بخش جای دارند. انسان تا زمانی که فقط با جسم و ظاهر خود سروکار دارد، شناختش از خودش ناقص است و بسیاری از دردها و بیماریها، از جمله اعتیاد، از همین ناآگاهی نسبت به بخش پنهان وجود ناشی میشود.
در بخش نخست توضیح داده میشود که شناخت صور آشکار اگرچه لازم است، اما کافی نیست. انسان هنوز دربارهی بدن خود هم شناخت کاملی ندارد. حتی در پزشکی امروز، با وجود پیشرفت فراوان، هنوز بسیاری از فرایندهای درونی بدن بهدرستی شناخته نشدهاند. وقتی درمان تنها بر پایهی جسم باشد، نتیجهی آن سطحی خواهد بود؛ زیرا ریشهی بسیاری از مشکلات در ساحتهای درونیتر انسان نهفته است. برای مثال، در درمان اعتیاد، اگر فقط به بدن توجه شود و به تغییرات ذهن، نفس و احساسات پرداخته نشود، درمان پایدار نخواهد بود. مهندس دژاکام تأکید میکند که با اجبار و تحمیل نمیتوان بدن را وادار به اصلاح کرد؛ بلکه باید با شناخت و هماهنگی با قوانین هستی، جسم را در مسیر تعادل قرار داد.
در ادامه، استاد وارد بحث مهمی میشوند: تفاوت بین «نفس» و «روح». او میگوید بسیاری از انسانها این دو را یکی میپندارند، در حالیکه اینطور نیست. در متون دینی نیز آمده است که انسان از «نفس واحده» آفریده شد، اما بعد در او «روح» دمیده شد. بنابراین، نفس و روح دو حقیقت جدا هستند. نفس در تمام موجودات زنده وجود دارد، ولی روح ویژگی خاص انسان است و مسیر تکامل واقعی فقط از راه پیوند این دو با هم ممکن میشود. نفس مانند زمینهی وجود انسان است که در سه مرحلهی اصلی رشد میکند: نفس اماره (که انسان را به سمت خواهشها و تمایلات میکشاند)، نفس لوّامه (که به سرزنش و قضاوت خود میپردازد) و نفس مطمئنه (که به آرامش و رضایت میرسد). اما روح مانند نیروی برتری است که اگر بر نفس حاکم شود، انسان را به سمت روشنایی و کمال هدایت میکند.
روح در این آموزه بهسان «پادشاه جسم» معرفی میشود. اگر نفس انسان رشد نکرده باشد و هنوز در مرتبهی پایین اماره باشد، روح نمیتواند بهدرستی در جسم او تجلّی کند. در چنین حالتی، انسان دچار کشمکش درونی است، میان خواستههای ناپایدار نفسانی و ندای آرام روح. هرچه انسان در مسیر شناخت و تزکیه پیش میرود، صدای روح در او قویتر و صدای نفسِ ناپاک ضعیفتر میشود.
در سیدی «رَب ۲» تأکید میشود که تکامل انسان راهی سخت و پرمانع است. بسیاری از انسانها در نیمهی راه متوقف میشوند، زیرا با نیروهایی روبهرو میشوند که هدفشان بازداشتن انسان از رشد است. این نیروها ممکن است در قالب غرور، ترس، تنبلی، وابستگی یا حتی احساس بیارزشی در ذهن انسان ظاهر شوند. برخی از این نیروها زمان انسان را میربایند و او را سرگرم مسائل بیاهمیت میکنند تا از مسیر اصلی باز بماند. شناخت این نیروها و توانایی مقابله با آنها بخشی از فرآیند رشد روحی است.
آقای مهندس دژاکام در ادامه میفرمایند که انسان برای رسیدن به مقام «انسان حقیقی» باید هر سه بخش وجودی خود را با هم هماهنگ کند: جسم، نفس و روح. اگر فقط یکی از آنها رشد کند و دیگران نادیده گرفته شوند، تعادل از بین میرود. همانطور که جسم بدون روح بیجان است، روح بدون جسم نیز در جهان مادی امکان تجربه و رشد ندارد. نفس نیز حلقهی ارتباط میان این دو است؛ پلی که اگر سالم و تزکیهیافته باشد، ارتباط بین روح و جسم را برقرار میکند، و اگر آلوده باشد، باعث اختلال در این ارتباط میشود.
در پایان گفته میشود که هر انسان در زندگی در برابر انتخابی دائمی قرار دارد: شنیدن صدای روح یا پیروی از خواستههای نفس. صدای روح آرام است، اما هدایتگر؛ صدای نفس بلندتر و فریبندهتر است، اما در نهایت به ناآرامی میانجامد. انسان زمانی رشد میکند که بیاموزد چگونه میان این دو صدا تمایز بگذارد و انتخاب کند. مسیر انسان همانقدر که دشوار است، زیبا هم هست، زیرا در هر گام از شناخت خود، بخشی از حقیقت وجود را درک میکند.
سیدی «رَب ۲» درواقع دعوتی است به تأمل در درون؛ اینکه درمان، رهایی و رشد واقعی تنها زمانی رخ میدهد که انسان به هر دو ساحت وجودش — آشکار و پنهان — توجه کند. تا زمانی که انسان فقط به جسم اهمیت دهد، در سطح باقی میماند. اما اگر به درون خود سفر کند و میان جسم، نفس و روح هماهنگی برقرار کند، به آرامش و روشنایی واقعی میرسد؛ همان حالتی که در عرفان از آن به «نفس مطمئنه» یاد میشود.
وقتی سیدی «رب ۲» را گوش کردم، حس عجیبی در دلم زنده شد. انگار نوری آرام از درونم برخاست و چیزی که مدتها گم کرده بودم به من یادآوری کرد. فهمیدم درون من فقط جسم نیست، روحی هست که باید پرورش پیدا کند و این پرورش با «رب» یعنی مربی و نظم الهی ممکن میشود. آقای مهندس گفتند: «نفس بدون روح کامل نمیشود.» من تازه معنای این جمله را درک کردم. سالها دنبال آرامش بودم، اما حالا فهمیدم که باید بین نفس و روح تعادل برقرار کنم تا آرام بگیرم. در لژیون چهارم، کنار راهنمای عزیزم آقا مجید، یاد گرفتم که برای رشد باید صبور و تسلیم نظم ربوبی شد. هر بار دلم میگیرد یا ناامید میشوم، به یاد حرفهای ایشان و آموزشهای آقای مهندس میافتم و دوباره امید در دلم زنده میشود. سیدی «رب ۲» برای من فقط یک آموزش نبود، بلکه یک بیداری بود؛ یک صدای آرام از طرف خداوند که گفت: «من هنوز کنارت هستم.» با تشکر از آقای مهندس دژاکام، راهنمای خوبم آقا مجید و تمام خدمتگزاران کنگره ۶۰.
نگارش: مسافر وحید (لژیون چهارم)
رابط خبری: مسافر هاشم (لژیون پنجم)
عکس: مسافر محمد علی (لژیون سوم)
تهیه، ویرایش و ارسال: مسافر سینا (لژیون یکم)
گروه خبری نمایندگی محمدی پور قم
- تعداد بازدید از این مطلب :
39