جلسه هشتم از دوره پانزدهم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی نایین، با استادی راهنما مسافر علی، نگهبانی مسافر مهدی و دبیری مسافر محمّدبا دستور جلسه « وادی هشتم با حرکت راه نمایان می شود» پنجشنبه24مهرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶ آغاز به کار کرد.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان علی هستم یک مسافر قبل از اینکه به دستور جلسه بپردازیم جا دارد یک تشکر ویژه بکنم از راهنمای خوبم آقا پژمان وادی هفتم هم میگوید کشف و رمز حقیقت در دو چیز است یکی یافتن راه دیگری آنچه برداشت میکنیم درسته من راه را پیداکرده بودم ولی نباید یادم برود روز اول چه کسی دست مرا گرفت و راه رفتن را به من یاد داد از خواستههای معقول خودش گذشت تا من علی به درمان برسم و آن لیاقت را داشته باشم که توی کنگره یک روز خدمتگزار بشوم راجع به وادی هشتم با حرکت راه نمایان میشود در چهار وادی اول آیا تفکر قادر به حل مشکلات ما است نه من باید حرکت کنم در وادی هفتم یاد گرفتیم که توی مسیری که میخواهیم حرکت کنیم باید راه را پیدا کنیم میتوانیم راه را پیدا کنیم با کشف راز و رمز حقیقت بعد وادی هشتم میگوید با حرکت راه نمایان میشود من یکراهی را انتخاب کردم میخواهم توی این مسیر حرکت کنم از کجا میتوانم بفهمم آیا این مسیری که من در آن حرکت میکنم راه و مسیر درستی است یا نه در کتاب داریم که میگوید زمانی که یک مسیر ختم به خیر بشود دقیقاً آن راه و مسیر صراط مستقیم است اکثراً تجربهاش راداریم هر کاری را که میخواهیم انجام بدهیم چه خوب و چه بد همان لحظه که میخواهیم آن کار را انجام بدهیم یکی در گوشمان و ته دلمان دارد میگوید که این کار خوب است یا نه پس بعد از ورود به هر کاری اگر من تفکر کنم میفهمم آن کار ختم به خیر میشود یا نمیشود مسیرم مسیر درستی بوده است یا نه اگر همهچیز بر ضد تو بود و تو سفر کردی یک کاری انجام دادهای اگر ده تا ساقی توی مسیر راحت قرار گرفتند و تو سالم خودت را به مقصد رساندی یک کاری انجام دادهای اگر راهنما یک رهجویی که حالش خراب است آورد توی مسیر یک کاری کرده. سفر اولی هستی و اوتی مصرف میکنی با دارویت حرف بزن و عشق کن و به خودت گیرنده که من یازده ماه دیگر باید بیایم و بروم اگر بهجای یازده ماه بیستویک روز رفته بودم کمپ بعد هم راحت میآمدم بیرون این افکار جز اینکه تو را از مسیر منحرف کند چیزی دیگری ندارد. شاید یک مشکلاتی طی سفر داشته باشم ولی کمکم راهنما اینقدر قدرت را دارد که مسیر را به من نشان دهد که به پایان راه برسم حالا اگر خودم وسط راه میآیم میزنم جاده خاکی که از یکراه دیگر بروم که مثلاً چهار ساعت را سهساعته بروم آن دیگر بستگی به خودم دارد میدوم میبینم وسط راه را کندن نمیتوانم عبور کنم دوباره مسافتی را که رفتهام بازمیگردم تا بیایم داخل مسیر که بتوانم ادامه مسیر را بروم.
.jpg)
هر کس آمد در مسیر کنگره قرار گرفت و یک چای کنگره را خورد محکومبه درمان است یعنی اگر تا قبل از این مواد مخدر به شما انرژی میداد زمانی که وارد کنگره شدید دیگر به شما انرژی نمیدهد. میکشید حالتان بد است نمیکشید هم حالتان بد است مگر اینکه بیاید داخل مسیر در این وادی میگوید جبران خسارت من علی یکزمانی مصرفکننده بودم و خیلی خساراتی وارد کردم و باید زمانی که درمان شدم خساراتم را جبران کنم یکعمری این زندگی را از هم ریختهایم حالا چهار روز آمدهایم داریم سفر میکنیم، میخواهیم بدهکاریهایمان را بدهیم و همه مشکلات را همین حالا درست کنیم باید یکذره زمان به خودمان بدهیم در درجه اول من باید این شهر وجودی را درست کنم من باید خودم را درست کنم به آرامش برسم تا بتوانم بقیه چیزها را درست کنم در سفر دوم اکثراً فکر میکنیم حالا که به درمان رسیدهایم کار تمامشده است درمان شدم حالم خوب شده است باید بروم زندگیام را درست کنم اگر حواستان رفت به مشکلات زندگی داخل یک چاه مخوفی میافتید که از مشکلات گذشتهتان بدتر است، که به این راحتی نمیتوانید بیرون بیاید و مشکلاتتان را حل کنید داخل سی دی عشق آقای مهندس میفرمایند سایه، جاذبه و حس یعنی در هر جایگاهی که قرار میگیرید آن شال سایه است که توی این سایه و جایگاه قرارگرفتهایم باید بدانیم چه حسی راداریم منتقل میکنیم اگر یک حس خوبی را توانستیم منتقل بکنیم شک نکنید که باعث جاذبه میشود ولی اگر جایگاه و سایهای را که به دست آوردیم برای خودنمایی باشد و حس بدی را منتقل کنیم جاذبه که ایجاد نمیشود بلکه دافعه ایجاد میشود و بهجای عشق و محبت خشم و نفرت پرورش میدهیم.
رهایی مسافر محسن به راهنمایی مسافر پژمان
.jpg)
.jpg)
تایپ مطلب مسافر مهدی لژیون چهارم
عکس ،ویرایش، تنظیم و ارسال: مسافر محمدرضا راهنما تازه واردین
نمایندگی مسافران نایین
- تعداد بازدید از این مطلب :
77