English Version
This Site Is Available In English

وقتی در اعتیاد هستی بازی زندگی هیچ اهمیتی برایت ندارد

وقتی در اعتیاد هستی بازی زندگی هیچ اهمیتی برایت ندارد

سومین جلسه از دوره سوم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی کمال الملک به استادی راهنمای محترم مسافر مسعود ، نگهبانی مسافر اسماعیل و دبیری مسافرمنوچهر با دستور جلسه «جهانبینی در ورزش» شنبه 26 مهرماه ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ شروع به کار کرد.

شاکر خداوند و آقای مهندس و خانواده محترمشان هستم  و از شما سپاسگزارم که این اجازه را به من داده‌اید در این جایگاه قرار بگیرم تا خدمت کنم و آموزش بگیرم.
دستور جلسه امروز دو بخش دارد که بخش اول دستور جلسه هفتگی می‌باشد ،جهان بینی  ورزش و بخش دوم تولد یکسال رهایی مسافر سعید .
جهان بینی در ورزش ،اولین باری که با کلمه جهان‌بینی آشنا شدم در کلاس معارف اسلامی بود، تا مدتی زمان  گذشت تا وارد کنگره شدم و روبروی مشاور تازه واردین قرار گرفتم و ایشان فرمودند ، اعتیاد یک بیماری سه وجهی می‌باشد که شامل جسم ، جهان‌بینی و روان می‌باشد که در مورد جسم برای من توضیح داد که همانطور که مقدار مصرف مواد را به اوج رساندم باید پله پله مصرف مواد را کاهش دهم و اما در مورد جهان‌بینی هنوز هم نمی‌دانم البته آقای مهندس خیلی ساده توضیح داده‌اند که جهان‌بینی یعنی خوب زندگی کنی و اجازه دهید اطرافیان شما هم خوب زندگی کنند

اینکه حال خودت خوب باشد و از حال خوب تو بقیه هم به حال خوب برسند، اینکه مشکلات را لعنت خداوند نبینیم و آن را یک آزمون و امتحان ببینیم اینها را همه کنگره به من آموزش داد، بعد از مدتی از سفر متوجه شدم که روان من ،همین خلق‌وخوی من همین صحبت کردن من ، رفتار من در خانواده و محل کارم برآیندی از جسم و جهان‌بینی من می‌باشد ،اگر جسم من آسیب ببیند حوصله انجام هیچ کاری را ندارم اگر روان من هم نسبت به پیرامون خودم آسیب ببینه روان من دچار مشکل است

من خیلی درگیر این جهان‌بینی هستم . وقتی مشکلی در خانه برایم پیش می‌آید به آن فکر می‌کنم و یک راهی برای آن چاره می‌کنم به سر کار می‌روم می‌بینم یک مشکل دیگری پیش آمده به قول آقای مهندس آیا توانایی آن را داری که مشکلات را به  جای دندان با دست باز کنی ،همه این مشکلات برای این است که من مسعود فردایم بهتر از دیروز باشد ، من  همیشه این تصویر را برای خود می‌سازم که کنگره 60، آقای مهندس یک تیغ جراحی در دست دارند و پوست من مسعود را می‌شکافد تا فردا مسعود جدیدی ساخته شود به همین راحتی نیست شکافتن پوست ، درد دارد، من باید یاد بگیریم چگونه با فرزندم با همسرم در محل کارم در کنگره با دیگران رفتار پسندیده انجام دهم این جهان‌بینی است که من یاد گرفتم و این آزمون و امتحان دارد از شعبه کنگره در انرژی خارج می‌شوی و پیش خود می‌گویی که من گره‌ها را با دست باز می‌کنم نه با دندان همان موقع یک چالش و مشکل سر راهت قرار می‌گیرد آن موقع زمان آزمون است و باید امتحان بدهی ، جهان‌بینی یعنی همین که از پس روزمرگی خودم بربیام با حال خوب و بخش دیگر آن این است که کسانی که با من زندگی می‌کنند آنها هم با حضور من حالشان خوب باشد. جهان‌بینی ورزش یک بخش بازی است یک بخش برای تندرستی ، وقتی جمعه‌ها به پارک می‌رویم در مسابقات دوست داریم برنده شویم این جز ویژگی‌های انسان است در زندگی هم دوست داریم برنده شویم ولی با مصرف مواد مخدر و ورود به تاریکی اصلأ نمی‌فهمیم زندگی یعنی چی ، در جزوه جهان‌بینی می‌گوید باید قوانین بازی زندگی را بدانیم، در زندگی چالش‌ها و مشکلات هم مثل بازی می‌ماند گاهی مقابل یک تیم ضعیف بازی می‌کنیم و برنده می‌شویم گاهی مقابل یک تیم قوی‌تر بازی می‌کنیم و به چالش کشیده می‌شویم ، وقتی در اعتیاد هستی بازی زندگی هیچ معنایی برایت ندارد و بازی بزرگ بازی زندگی است.

 

در ادامه تولد یکسال رهایی مسافر سعید رهجوی راهنمای محترم مسافر مسعود

 

شکرگزار خداوندم و از آقای مهندس، خانواده محترم ایشان و راهنمای عزیزم سپاسگزارم.

در سال ۱۴۰۲، سفرم را با تخریب ۶ عدد متادون ۴۰ در شعبه ابوریحان آغاز کردم. برخی دوستان باور نداشتند که رها شوم، اما سخنان راهنمای گران‌قدرم که فرمودند «در صورت خروج از کنگره، ممکن است حتی زنده نمانم»، همیشه در ذهنم بود. در ابتدای سفر، یکی از دوستانم بر اثر مصرف زیاد الکل فوت کرد. همان شب به دنبال دوستم وحید رفتم و پیام کنگره را به او رساندم. وحید یکی از کسانی است که رهایی‌ام را مدیون او هستم و در طول سفر اول بسیار به من کمک کرد. از سخنان همه دوستان تشکر می‌کنم و خود را لایق لطف شما نمی‌دانم.  در طول سفر اول با مشکلات و چالش‌های زیادی روبه‌رو شدم و سختی‌های فراوانی کشیدم تا رها شدم.

برای قدم گذاشتن در سرزمین رهایی، باید از برخی خواسته‌ها گذشت. در قدم اول، بخشش را آموختم؛ ابتدا خودم را بخشیدم و در مسیر بخشش گام برداشتم. در قدم دوم، گوش به فرمان شدم. به‌صراحت بگویم، پیش از کنگره و در ابتدای سفر، حتی به صحبت‌های راهنمایم گوش نمی‌دادم و تصمیم‌هایم خودسرانه بود. در این مسیر، سفر دومی‌های شعبه ابوریحان یاری‌ام کردند. به یاد دارم وقتی در شعبه غیبت می‌کردم، برادرلژیونی‌هایم با من تماس می‌گرفتند. با حرکت در این مسیر اگر چه سخت، راه برایتان نمایان می‌شود.

 

 

مرزبان کشیک : مسافر سعید

تایپ و ویراستاری: مسافر مهدی
تصویربردار: مسافرمحمد
تهیه و تنظیم: سایت مسافران آقا، نمایندگی کمال‌الملک

 

 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .