به نام قدرت مطلق « الله »
هفتمین جلسه از دوره شصت و دوم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ در نمایندگی پرستار ویژه مسافران و همسفران با استادی:پهلوان محترم مسافر رامتین، نگهبانی : مسافر محسن و دبیری: مسافر محمد مهدی با دستور جلسه « جهان بینی در ورزش » در روز شنبه بیست و ششم مهرماه ماه 1404 راس ساعت 17 برگزار گردید.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان، رامتین هستم یک مسافر.

خداوند را شکر میکنم که امروز در شعبه پرستار حضور دارم و این موقعیت جدید برایم پیش آمده تا بتوانم خدمت کنم. حقیقتاً امروز داشتم فکر میکردم که شعبه پرستار میتواند بسیار ارزنده باشد به خاطر حضور مستمر در پارک لاله و در استخر و این رو باید از راهنمایان عزیز تشکر کنیم. به نظر میرسد آموزشهای ایشان همچنین مرزبانها و ایجنت. دستور جلسه امروز جهانبینی در ورزش است.
من حقیقتاً امروز میخواستم نداشتن جهانبینی خودم در ورزش را از دوران ورزشیام برایتان بگویم. من در ۶ یا ۷ سالگی وارد ورزش شدم. در ۸ سالگی ورزش حرفهای را شروع کردم و توانستم قهرمان کشور در رشتهی شنا بشم و این روند تا ۱۳ سالگی ادامه داشت که من وارد تیم ملی واترپلو شدم. اولین مدال آسیاییام را در همانجا به دست آوردم. در همانجا بود که من احساس کردم به سقف تواناییهایم رسیدهام و نداشتن آن جهانبینی باعث ایجاد منیت در من شد.
شش ماه بعد، مسابقات آسیایی زیر ۱۸ سال در جاکارتا برگزار شد. من آنقدر دچار غرور و خودبینی شده بودم که گفتند حدود پنج یا شش ماه باید خودمان رو آماده کنیم ولی از نظر آمادگی خودم را بهتر از همه میدیدم. یک ماه به مسابقات مانده بود که نزد مربیم آقای «کوباکوویچ» (مربی کروات) رفتم. ایشان پنج شش سال در ایران بودند. اردوها در آن موقع استخر آزادی بود. همان زمان من پیش ایشان رفتم و گفتم: آقا من آمدم اما مشغول درس بودم، دروغ میگفتم، باید درس میخواندم و نتوانستم بیایم. مرا به اتاقش برد و گفت رامتین: «یک زمانی میتوانی ولی نمیخواهی، یک زمانی میخواهی ولی دیگر نمیتوانی». من معنای حرف ایشان را تا همین دو سال پیش که به کنگره آمدم نفهمیدم. من خیلی مرور میکنم بر روی اعمال و رفتار گذشتهام، البته از وقتی که به کنگره آمدم؛ تازه فهمیدم ایشان چه حرف زیبایی زدند. دوباره برگشتم و به هر شکل که بود به خاطر آمادگی بدنی که داشتم خودم را آماده کردم.
آن موقع من فکر میکردم ورزش فقط آمادگی بدنی است و میبردیم. اما وقتی میباختیم زمین و زمان را به هم میدوختم. من به استعداد اعتقاد ندارم و از وقتی به کنگره آمدم به عقبه اعتقاد دارم. همان چیزی است که جناب آقای مهندس در سیدی رب به عقبه اشاره کردند و گفتند: اگر پیانیست ماهری باشی، دوباره آن درونت هست. خب، حالا به واسطهی آن عقبهای که داشتم رشتهی ورزشیام رو خوب انجام میدادم و همین موضوع باعث بسیاری از ایرادات در من شده بود، به طوری که در سن ۲۲-۲۳ سالگی از تعادل خارج شده بودم. نه منظم میرفتم تمرین و نه مرتب بودم و نه تمرینات را درست انجام میدادم و به خاطر همین موضوع از مسیر خارج شده بودم و کمکم اون توپ نیروهای منفی که میگویند هر کودکی به دنبالش میرود، من هم شروع کردم به دویدن دنبال آن توپ. کمکم به کارهای ضد ارزشی دچار شدم و دیگر به جایی رسیدم که مرا راه نمیدادند. یعنی اگر مرا راه میدادند هم دیگر توانایی آن نبود که بخواهم تمرینات درستی انجام دهم.چون دائم در حال مهمانی و شبزندهداری بودم و خیلی چیزهای دیگر. اما وقتی وارد کنگره شدم فهمیدم ما چیزی به اسم باخت نداریم، ما میآموزیم و یاد میگیریم که آن را بتوانیم در مسابقات بعد یا ضعفهایی که داریم به کار ببریم. به قول آقای مهندس ما ورزش میکنیم برای بهتر شدن خودمان و برای سلامتی خودمان و من این جهانبینی را نداشتم. الان نیز به نظر من تمام ردههای ورزشی ما در جوانان و نوجوانان قهرمانی جهان را تجربه میکنند ولی بزرگسالان نمیرسند، به خاطر نداشتن همان جهانبینی. و همینجا نیز از خداوند میخواهم روزی برسد که آنقدر این شعبات زیاد شود و آنقدر کنگره نفوذ بکند در ورزش کشورمان که بتوانند ورزشکارانمان آن جهانبینی را داشته باشند، خیلی کمکشان میکند.هفته پیش مسابقات قهرمانی آسیا در هند بود در رشتهی واترپلو. یکی از دوستانم گفت من به کاپیتان آنها گفتم ساعت ۹ شب موبایل بازیکنان را جمع کنند تا تمرکزشان برای مسابقات فردا حفظ بشود. اما فایدهای ندارد که آن موبایل را از آنها بگیری چون او مشغول کار دیگری میشود و مشکل و ریشهی این موضوع در جای دیگری است.
آن بازیکن باید خودش بداند که اگر مسابقه دارد خودش موبایلش را کنار بگذارد تا بتواند ساعت ۹ شب بخوابد. وقتی که سطح درک او به آن نقطه نرسیده باشد، فایدهای ندارد. همینگونه نیز شد، آنها در بازی گروهی تیم چین را بردند و به فینال رفتند ولی در پنالتی باختند به خاطر عدم تمرکز. این بخاطر جهانبینی است که نتوانستند نتیجهی دلخواهشان را بگیرند.مثلث سلامت از سه ضلع تشکیل شده: تغذیه، خواب و قاعدهاش هم میشود ورزش. حالا درست است که در سفر اول تمرکز روی درمان است، ولی برای سفر دوم به نظر من ورزش کردن میتواند یک اصل باشد برای خیلی چیزها. به من اجازه دادند که خدمت کنم، روزهای شنبه و چهارشنبه در استخر ۹ دی این افتخار را دارم که برای بچههای کنگره بتوانم خدمتی انجام دهم. شنا کردن به نظر من بسیار مفید است که البته بچههای شعبه پرستار حضور پررنگی دارند و از این استخر میتوانند استفاده کنند. شنا کردن باعث ترشح بالای اندورفین، سروتونین و آدرنالین میشود که نقش هر کدام از آنها را شما بهتر میدانید. سروتونین باعث دلخوشی میشود، اندروفین یک مسکن طبیعی بدن است و آدرنالین باعث بالا بردن سطح دفاعی بدن میشود و هیچ ورزشی به اندازهی شنا کردن باعث ترشح کردن این غدد در بدن نمیشود.خیلی خوشحال میشم که دوستان هم تشریف بیاورند تا بتوانیم به آنها آموزش دهیم و به جایی برسند که شنا کنند و لذت واقعی را از شنا کردن به دست بیاورند.
از اینکه به صحبتهای من توجه کردید، بسیار سپاسگزارم.
تایپ و ویراست: مسافر محمدعلی لژیون نهم
عکس و بارگزاری: مسافر مهدی لژیون دهم
وبلاگ نمایندگی پرستار
- تعداد بازدید از این مطلب :
96