ما بارها گفتهایم که اگر بخواهیم کاری را بهدرستی انجام دهیم، باید تمام جوانب آن را بشناسیم. برای مثال، اگر اتومبیلی خراب شود، تا زمانی که آن را نشناسیم، نمیتوانیم تعمیرش کنیم.
در بسیاری از مسائل، سالهاست که درجا زدهایم. در درمان بیماریها پیشرفت زیادی داشتهایم؛ دستگاههای پیشرفته ساختهایم، جراحیهای موفق انجام میدهیم و طول عمر انسان افزایش یافته است، اما هنوز به اصل موضوع نرسیدهایم. بسیاری از بیماریها همچنان درمان قطعی ندارند. برای نمونه، فردی که مبتلا به اسکیزوفرنی است، باید تا پایان عمر دارو مصرف کند و به مطب پزشک برود.
انسان موجودی ناشناخته است و ما او را به دو بخش تقسیم میکنیم: صور آشکار و صور پنهان. صور آشکار همان جسم و فیزیولوژی انسان است که قابل مشاهده است. اما آیا ما واقعاً صور آشکار را درک کردهایم؟ خیر، چون اگر آن را میفهمیدیم، تاکنون اعتیاد را درمان کرده بودیم.
در کنگره ۶۰، چون تا حدودی توانستهایم جسم را بشناسیم، موفق شدیم مسئلهی اعتیاد را حل کنیم و اکنون بیش از ۹۰ هزار درمانشده داریم؛ دستاوردی که شایسته است جهان در برابر آن سر تعظیم فرود آورد. از تنظیم خارج شدن بیان ژنها عامل بسیاری از بیماریهاست. این موضوع را هم روی موشها و هم در انسانها بررسی کردهایم. بیماریهایی مثل کولیت، صرع، اعتیاد و سرطان، همه بهدلیل همین اختلال در بیان ژنها به وجود میآیند. انسان دارای ۳۸ هزار میلیارد سلول است.
برای شناخت صور پنهان انسان، نیازمند منبعی معتبر و عمیق هستیم، تنها کتابی که دربارهی صور پنهان انسان صحبت میکند، قرآن است. ممکن است برخی مخالفت کنند، اما اگر کتاب دیگری هست که دربارهی روح به این شکل توضیح داده، باید معرفی شود. من سی سال دربارهی واژهی «روح» مطالعه و تفکر کردهام تا تفاوت آن را با «نفس» درک کنم، چون بسیاری از بزرگان، روح و نفس را یکی دانستهاند.
بسیاری از افراد از من پرسیدهاند که چرا رسولالله(ص) خاتم پیامبران است؟ آیا بشر دیگر پیشرفتی نخواهد کرد که پیامبر تازهای بیاید؟ پاسخ این پرسش دو دلیل دارد: ۱. انسان به مرحلهای از رشد و بلوغ رسیده که میتواند مسیر خود را ادامه دهد. ۲. هنوز بسیاری از مفاهیم عمیق قرآن شکافته و درک نشدهاند.
برای مثال، قرآن دربارهی نجوم و آسمانها سخن میگوید: (إِذَا السَّمَاءُ انْفَطَرَتْ) آنگاه که آسمان شکافته شود. (إِذَا السَّمَاءُ انْشَقَّتْ) آنگاه که آسمان دو شقّه گردد. (وَإِذَا النُّجُومُ انكَدَرَتْ) آنگاه که ستارگان فروریزند. (وَإِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ) آنگاه که خورشید در هم پیچیده شود.
چگونه ممکن است انسانی در ۱۵۰۰ سال پیش، در سرزمینی نیمهوحشی، از چنین واقعیتهای کیهانی سخن گفته باشد؟ این خود نشان میدهد که قرآن تنها کتابی مذهبی نیست، بلکه منبعی پژوهشی و الهی برای شناخت هستی، روح و انسان است.
در قرآن آمده است که: «ما شما را از نفس واحده آفریدیم و با مرگ از بین نمیروید، بلکه حیات ادامه دارد.» و نیز بیان شده که وقتی انسان میمیرد، فرشتگانِ مرگ، نفس او را تحویل میگیرند؛ هیچجا گفته نشده که روح انسان را تحویل میگیرند و در هیچ جای قرآن عبارت «قبض روح» نیامده است است.
مراتب نفس شامل نفس اماره، نفس لوامه و نفس مطمئنه است که مراحل رشد نفس را نشان میدهد. بنابراین روح، مقولهای جدا از نفس است، اما بسیاری آنها را یکی میپندارند.
روح، عنصری است الهی و منحصر به انسان. روح پادشاه جسم است؛ پاک است و از جانب خدا در انسان دمیده شده. ما «روح حیوانی» یا «روح شیطانی» نداریم؛ بلکه تنها روح انسانی و الهی داریم که انسان را به سوی نیکی و رشد هدایت میکند. هرگاه درون خود ندایی میشنویم که ما را به انجام کار نیک فرا میخواند، بدانیم که آن صدای روح ماست.
روح، مانند مربی درون انسان است. بدون این مربی، تکامل امکانپذیر نیست. در سوره قدر آمده است: (تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ) در شب قدر، فرشتگان و روح به اذن پروردگار برای انجام تمام امور نازل میشوند.
اگر روح نباشد، انسان پیشرفتی نخواهد داشت، و ارزش روح را نمیتوان با هیچ چیز مقایسه کرد. مسیر تکامل انسان راهی دشوار است، زیرا در این مسیر، موانع و مشکلات بسیاری پدید میآید که انسان راه حل آن را نمیداند و گاه از مسیر منحرف میشود. نیروهای منفی با وعدههای پوچ و لذتهای زودگذر، آرامآرام انسان را از راه بازمیدارند و اسیر خود میسازند.
روح در همه انسانها وجود دارد، اما تکامل روح در هر فرد متفاوت است؛ زیرا انسانها در مراتب آگاهی گوناگون قرار دارند. به همین دلیل، همه نمیتوانند به سرچشمهای که از آن انشعاب یافتهایم بازگردند.
هدف این آموزشها عارف شدن یا صوفی شدن نیست؛ بلکه رسیدن به مرحلهای است که انسان بتواند خود را بشناسد، مسائلش را حل کند و به آرامش درونی برسد.
برای سیر و سلوک و رسیدن به تکامل، وجود روح ضروری است. انسان برای یادگیری، نیاز به مربی دارد؛ بدون مربی نمیتواند پیشرفت کند. تفاوت انسان و حیوان در همین است، چون حیوان کسی را ندارد که به او آموزش دهد. اما خداوند روح را در وجود انسان قرار داده تا همواره او را راهنمایی کند.
روح در همهی انسانها وجود دارد، اما تکامل در همه به یک اندازه نیست. علت این تفاوت، میزان آگاهی و مرتبهی رشد هر فرد است.
نویسنده: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر ترانه(لژیون سوم)
رابط خبری: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر ترانه(لژیون سوم)
ویراستاری و ارسال: همسفر طاهره رهجوی راهنما همسفر ترانه (لژیون سوم) نگهبانسایت
همسفران نمایندگی اِرم کرج
- تعداد بازدید از این مطلب :
107