English Version
This Site Is Available In English

مصاحبه:با مرزبان محترم مسافر عباس

مصاحبه:با مرزبان محترم مسافر عباس

من پیر فنا بودم جوانم کردی                   من مرده بودم ز زندگانم کردی 
می ترسیدم که گم شوم در ره تو           اکنون نشوم گم که نشانم کردی 
در خدمت مرزبان محترم مسافر عباس هستیم و گفت‌و‌گویی با ایشان داشتیم. امیدواریم این گفت‌وگو مورد توجه شما مخاطبین عزیز قرار بگیرد.
لطفاً به رسم کنگره خودتان را معرفی کنید:
سلام دوستان، عباس هستم، یک مسافر.
آخرین آنتی ایکس مصرفی  شیره تریاک
مدت ۱۰ ماه و ۱ روز سفر کردم به روش DST با داروی OT، به راهنمایی ایجنت محترم شعبه ،در ضمن سفر سیگار داشتم به راهنمایی حسین‌آقا قره داغی  ۱۲ ماه سفر کردم 
اکنون دو سال و دو ماه است از بند مواد و یک سال و هشت ماه از بندنیکوتین آزاد و رها هستم.
در آزمون راهنمایی شال سبز قبول شدید تبریک عرض میکنم، از حس و حال راهنما شدن برای ما تعریف کنید!؟
خدا را شاکرم که پارسال در آزمون راهنمایی شرکت کردم و به لطف خدا توانستم در این امر بزرگ موفق شوم. درسته هنوز شالم را نگرفته‌ام، اما خیلی خوشحالم که توانستم این جایگاه را کسب کنم و آموزش بگیرم؛ چون اولین چیزی که در کنگره وجود دارد، آموزش گرفتن است، نه آموزش دادن.
ما ابتدا باید خودمان آموزش بگیریم. یکی از بزرگان کنگره می‌گفت: شما اول باید خودتان آموزش بگیرید تا بعد دیگران از شما آموزش بگیرند. احمد آقا آقازاده ایجنت محترم شعبه همیشه می‌گویند: من از همان سفر اول، همیشه سعی کردم آموزش بگیرم و دنبال این نباشم که به کسی آموزش بدهم یا به کسی بگویم چه کار کند.
سعی می‌کنم کمک کنم، اما اینکه بخواهم رئیس کسی باشم یا خودم را بالاتر از دیگران بدانم، خیر. در کنگره همه ما برابر هستیم.
خیلی خوشحال بودم که توانستم شال بگیرم، اما در ابتدا ناراحت بودم که چرا شال نارنجی نگرفتم. تا اینکه آقای علیرضایی فرمودند: من سال‌هاست که دنبال همین شال سبز هستم، ولی هنوز نتوانسته‌ام در این جایگاه خدمت کنم.از آن به بعد خیلی خوشحال شدم که ابتدا شال سبز گرفتم، چون حالا می‌توانم مدت بیشتری در کنگره بمانم، خدمت کنم و آموزش ببینم.
آیا زمان ساخت و ساز این شعبه شما هم حضور داشتید!؟
در ساخت شعبه ارم هم شرکت داشتم. درست است که مثل بقیه بچه‌ها از ابتدا نبودم، اما در بعضی مراحل کمک کردم. مثلاً در کارهای جوشکاری، برق‌کشی و کارهای سقف کاذب مشارکت داشتم. حس و حال خیلی خوبی بود، یادم نمی‌رود آن روزها را، چون همه با عشق کار می‌کردند. به همین دلیل است که این شعبه انرژی خاصی دارد؛ چون همه دوستان شعبه های البرز، باغستان و دکتر مسعود در ساخت آن نقش داشتند و کمک کردند تا تازه‌واردین بتوانند در چنین مکانی سفر کنند.
خیلی خوشحالم که من هم در این کار سهمی داشتم. من همیشه از گفته‌های بزرگان استفاده می‌کنم. آقا سعید بوکانیان حرف بسیار قشنگی دارند ایشان می گویند : اگر شما حتی یک آجر در ساخت این شعبه گذاشته باشید، یعنی تک تک مصرف کننده هایی که از بند مواد رها می شوند، سهم دارید.

جشن گلریزان نزدیک است ،می دانم که شما مرزبان مالی شعبه هم بودید. لژیون سردار و کمک مالی چه  نقشی در پویایی شعبه دارد!؟
یادم هست پارسال در جشن گلریزان، اوایل افتتاح شعبه بود و همه با ذوق و شوق آمدند. کمک‌های مالی زیادی جمع شد، خدا را شکر می‌کنم که من توانستم در همان اوایل جشن گلریزان اعلام آمادگی کنم و مبلغی بدهم.
گلریزان نقش بسیار مهمی در راه‌اندازی شعبه‌های جدید دارد. با پول‌هایی که سردارها و پهلوان‌ها در جشن‌ها می‌دهند، شعب جدید شکل می‌گیرد. شعبه ما هم از دل سه شعبه دکتر مسعود ،باغستان و البرز بیرون آمد و حالا شعبه‌ای پویا و زنده است.
اگر بتوانیم جشن‌های گلریزان را پرشورتر و پربارتر برگزار کنیم، می‌توانیم حتی شعبه‌های جدیدتری هم راه اندازی کنیم، یا همین شعبه را تثبیت کنیم تا دیگر مجبور به جابه‌جایی نباشیم. گلریزان در همه شعبه‌ها نقشی اساسی در پویایی دارد.
به نظر من کسانی که می‌خواهند عضو لژیون سردار شوند، بهتر است از همان سبدهای قانون یازده شروع کنند. وقتی بتوانید از نقطه‌ای کوچک بخشش را آغاز کنید، کم‌کم نقطه تحملت بالا می‌رود و می‌توانی بخشش بیشتری انجام دهی.
من خودم سال اول که سفر اولی بودم، مبلغ زیادی در جشن گلریزان ندادم، همان‌قدر که توانستم، کمک کردم. از روزی که وارد کنگره شدم، سعی کردم در لژیون سردار سهمی داشته باشم. آقای زرکش می‌فرمایند: وقتی در لژیون سردار شرکت می‌کنی، در تمام شعب ایران اثر می‌گذاری. حتی اگر در ساخت یک شعبه خاص حضور نداشته باشی، انرژی و بخشش تو در رهایی انسان‌های دیگر مؤثر است.
استاد امین هم می‌فرمایند: پول برابر انرژی در جهان دیگر است. یعنی هر چقدر در این دنیا بتوانی ببخشی، در جهان‌های دیگر انرژی بیشتری خواهی داشت. در سی‌دی کوله‌پشتی شنیدم که می‌گویند: هیچ چیز متعلق به تو نیست، مگر اعمال و بخشش‌هایت.
خوشحالم که توانستم در جشن گلریزان سهمی داشته باشم. امسال سه نفر از هم‌سفرهایم هم در لژیون سردار شرکت کردند و خدا را شکر توانستیم تعهداتمان را تقریباً انجام دهیم.
احمد آقا  ایجنت محترم شعبه همیشه می‌گویند: اگر پولی را در راه خدا خرج کنی، آن پول برای آینده‌ات بیمه می‌شود، هم در دنیا و هم در جهان دیگر.
امیدوارم بتوانم این مسیر را ادامه بدهم و به جایگاه پهلوانی برسم.
لطف کنید بفرمایید چه حسی در مورد جایگاه مرزبانی داشتید، چه تصوری داشتید. آیا همانطور بود که فکر می‌کردید؟
در مورد جایگاه مرزبانی هم باید بگویم: همیشه از دور به آن نگاه می‌کردم و فکر می‌کردم کار راحتی است، اما حالا فهمیده‌ام چه سختی‌هایی دارد. خدا است که انسان را در آن جایگاه قرار می‌دهد، پس نباید قضاوت کرد.
در ابتدا وقتی شال مرزبانی  را تحویل گرفتم  روی شانه‌ام، سنگینی‌اش را واقعاً حس می کردم. تا خانه با خودم فکر می‌کردم که آیا می‌توانم این مسئولیت را درست انجام دهم، بدون اینکه به کسی لطمه ای بزنم؟
سعی کرده‌ام بارهجوها خوب برخورد کنم، چون همه‌ آنان  را دوست دارم. البته گاهی  رفتار تندی داشته ام ،و بعدها فهمیدم چرا مرزبان‌های قبلی با ما سخت‌گیر بودند؛ چون مسئولیت سنگینی دارند.
جایگاه مرزبانی، ستون یک شعبه است. ما در این دوره مرزبانی که هستیم، باید اثری خوب از خودمان به‌جا بگذاریم تا در آینده حس خوب و مثبتی در این شعبه باقی بماند.
چون اولین‌ها همیشه تأثیرگذارترین‌ها هستند؛ همان‌طور که در شعبه دکتر مسعود هم این حس قشنگ از ابتدا شکل گرفت و هنوز باقی مانده است.
امیدوارم ما هم بتوانیم با عشق، عمل سالم، و با هدف ماندگاری وحس خوب در این شعبه در این جایگاه خدمت کنیم.
چگونه با کنگره60 آشنا شدید و چه چیز باعث شد درمان در کنگره را پیدا کنید؟
یکی از دوستانم  کنگره رابه من معرفی کرد. یک روز که مثل همیشه درحال مصرف بودم، دوستم گفت :خسته نشده ای؟ گفتم :واقعآ خسته شدم، دنبال راه می گردم، که دیگر مواد مصرف نکنم. ایشان گفتند یک جایی وجود داردکه به درمان می رسی و از بند اعتیاد رها می شوی،اراده اش را داری؟و این بود که اذن ورود من صادر شد.
اولین درمانم در کنگره بود. با هم  به شعبه دکتر مسعود رفتیم. روز اولی که رفتم، آقای اکبر سعادتی شال پهلوانی گرفته بودند. استاد جلسه رو خوب به خاطر دارم، همان روز باعث شد با کنگره آشنا بشوم. و در کنگره ماندگار شدم.
درمان در کنگره واقعا فوق ترک است، یعنی درمان با ترک فرق می‌کند. آقای مهندس می‌فرمایند: اعتیاد یک بیماری روانی فیزیولوژیکی است، یعنی هم جسمی و هم روانی است. شما نمی‌توانید فقط با ترک مواد، اعتیاد را درمان کنید. درمان چیزی فراتر از ترک است؛ باید کاری کنید که جسم و روان با هم به تعادل برسند.
به قول آقای مهندس، درمان عالی است و می‌تواند بهترین روش برای درمان اعتیاد باشد، چون در آن هم فیزیولوژی و هم روان درگیر می‌شوند و وقتی این دو با هم آمیخته شوند، درمان موفق می‌شود. اگر کسی خوب سفر کند و با راهنمایش هماهنگ باشد، می‌تواند به درمانی برسد که دیگر حتی به فکر مواد هم نخواهد افتاد.
عمل سالم از دیدگاه یک مرزبان چیست؟
دیدگاه یک مرزبان باید اجرای قوانین به صورت صحیح و بدون کم و کاست باشد، اما با حس خوب؛ یعنی با حسی که بتواند به رهجوها کمک کند تا آن قانون را درست اجرا کنند، نه اینکه با حس بد آن را منتقل کند.
من خودم سعی کرده‌ام همیشه حسم خوب باشد، ولی گاهی یا بلد نبودم یا نتوانستم، چون هر کسی اخلاقی دارد. سعی من این بوده که همیشه حس خوبم را حفظ کنم و عمل سالم انجام دهم.
عمل سالم یعنی اینکه در شعبه کاری که به ما محول شده را درست انجام دهیم. مرزبان باید وظایفش را به‌خوبی انجام دهد، سر وقت بیاید، سر وقت برود، با رهجوها حس خوب ایجاد کند، انرژی بدهد، و واقعا ازحق  رهجویان به موقع دفاع کند.
من همیشه سعی کرده‌ام فرقی بین کسی نگذارم، چه راهنما باشد چه رهجو، تا جایی که توانسته‌ام تلاش کرده‌ام حق و حقیقت اجرا شود. البته گاهی بعضی راهنماها از نوع برخورد ما ناراحت شده اند، ولی نیت ما خیر بوده، فقط خواسته ایم قانون به شکل درست اجرا شود.
برای اجرای قانون، اول باید خودمان به آن پایبند باشیم. وقتی من نتوانم قانونی را که آقای مهندس یا دیده‌بانان تصویب کرده‌اند رعایت کنم، هیچ وقت نمی‌توانم از رهجو یا سفر اولی بخواهم آن را رعایت کند.
عمل سالم یعنی ما اول خودمان قوانین را درست اجرا کنیم، بعد از بقیه انتظار داشته باشیم. اگر منِ عباس نتوانم قانون را رعایت کنم، نمی‌توانم از دیگران انتظار داشته باشم.
نقش همسفر در درمان یک مسافر  در کنگره 60 چقدر است ؟
اگر هم‌سفرم نبود، شاید الان نمی‌توانستم جایگاه مرزبانی را تجربه کنم. یادم هست زمانی پیش آمده بود که نیروهای منفی سراغ من آمدند تا مانع ماندنم در کنگره شوند. زمانی در شعبه دکتر مسعود بودم و تصمیم گرفته بودم دیگر نمانم. می‌گفتم بس است، بیش از یک سال است که دارم کار می‌کنم. آن موقع دلم گرفته بود و حرف‌هایی می‌زدم که نیروهای منفی می‌زدند. اما هم سفرم گفت کجا می‌خواهی بروی؟ از اینجا بهترجایی سراغ داری؟ جایی که این‌همه آموزش گرفته ای ، آن هم رایگان و بدون هیچ چشم‌داشتی؟
راهنمایم گفت :مگر تو با پای خودت به کنگره آمده ای؟ آن لحظه فهمیدم راست می‌گوید. من با پای خودم نیامده بودم، نیرویی باعث شده بود تادوستم من را به کنگره معرفی کند. پس خودم نیامده بودم، بلکه هدایت شده بودم.
کنگره واقعاً جایگاه نجات است. اگر هم‌سفر در کنار مسافر باشد، سفر موفق‌تر می‌شود. مسافرانی که هم‌سفر نداشتند، معمولاً سخت‌تر سفر کردند و گاهی اذیت شدند. البته مقصر همسفران نیستند، ما خودمان گاهی باعث خستگی‌شان شدیم.
اولین کسی که از رهایی من خوشحال شد، هم‌سفرم بود. در حالی که خودش هنوز قبول نشده بود، اما امیدوارم بتواند شال راهنمایی را بگیرد و در کنگره بماند.

از وظایف مرزبانی به ما بگویید و شما که در لژیون مرزبانی هستید چه وظایفی دارید؟
مرزبان‌ها هر کدام وظایف خاص خودشان را دارند. مثلا مرزبان خبری باید اخبار شعبه را به‌روز و دقیق منتشر کند. آقاپیمان این مسئولیت را دارند و تا حالا خیلی خوب انجامش داده‌اند. اوباید همیشه در فضای مجازی فعال باشد، سخنان آقای مهندس را گوش کند، نکته‌برداری کند و قوانین جدید را به مرزبانان و مسافران ابلاغ کند.
مرزبان مالی هم وظایف خاص خود را دارد. من خودم اوایل کار مرزبان  مالی بودم. چون شعبه تازه تأسیس بود، هفته‌ای سه بار می‌رفتم تهران تا کارها را انجام بدهم. کار سختی بود، ولی دلنشین و شیرین بود. مخصوصا وقتی با عشق انجامش می‌دادم.
مرزبان انضباطی هم جایگاه سختی دارد. خیلی‌ها فکر می‌کنند آدم سخت‌گیری است، اما واقعا کار دشواری است. من خودم این جایگاه را تجربه کرده ام، سعی کردم همیشه با نیت درست برخورد کنم. بعضی وقت‌ها باید سخت بود، بعضی وقت‌ها نرم. به قول آقای مهندس، گاهی باید سنگ بود، گاهی نرم.
مرزبان انضباطی باید به کار رهجوهای انضباطی رسیدگی کند.. باید با آنها هم‌زمان هم قاطع بود و هم مهربان، تا  نه دل خوری ایجاد شود و نه احساس بی‌عدالتی کنند.
مرزبان ایمنی، که الان خودم در این جایگاه هستم، باید مراقب باشد که شعبه از نظر ایمنی کامل باشد؛ از شیرهای گاز، یخچال، آتش‌نشانی، پمپ آب، برق و هر موردی که به امنیت مربوط است. هر ایرادی که در شعبه پیش بیاید، باید توسط مرزبان ایمنی برطرف شود.
مرزبان خدمت هم وظیفه دارد خدمت‌گزاران را بشناسد، با نگهبانان در ارتباط باشد و نظم خدمت‌ها را برقرار کند.
به عنوان سؤال آخر، اگر صحبتی هست بفرمایید؟
کنگره 60 من را به زندگی برگرداند. من شاید کارتن‌خواب خیابانی نبودم، اما از درون کارتن‌خواب بودم. درونم پر از تاریکی بود. نمی‌دانم چطور گرفتار اعتیاد شدم، اما خدا را شاکرم که با کنگره آشنا شدم، چون کنگره زندگی مرا تغییر داد.
کنگره با من کاری کرد که الان نمی‌دانم بدون آن چه باید بکنم. خیلی‌ها فکر می‌کنند خدمت در کنگره سخت است، اما این‌طور نیست. خدمت کردن انتخاب ما نیست، بلکه جایگاهی  است که انسان را انتخاب می‌کند. یکی از دوستانم، اکبر ایرج، حرف قشنگی زد. گفت برای مرزبانی، انسان خودش را انتخاب نمی‌کند، بلکه جایگاه او را انتخاب می‌کند. امیدوارم امسال او هم بتواند در این جایگاه خدمت کند، چون آدم بزرگی است .
من خوشحالم که در این جایگاه قرار گرفتم. بیرون از کنگره هیچ خبری نیست، واقعاً هیچ خبری نیست. خیلی‌ها هستند که گرفتار اعتیادند، اما به کنگره نمی‌آیند. چون تا انتخاب نشوی، نمی‌توانی در هیچ جایگاهی خدمت کنید.
یکی ایجنت است، یکی نگهبان نظم، یکی مرزبان یا راهنما، همه در حال خدمت هستند. هر جایگاهی در کنگره مقدس است. باید قدر این موقعیت را بدانیم، چون کسانی که انتخاب شده‌اند تا در کنگره باشند، واقعاً برگزیدگان هستند.
از آقای مهندس و خانواده محترمشان  سپاسگزارم که زمینه‌ای فراهم کردند تا امثال من بتوانند آموزش بگیرند و خدمت کنند. من فکر می‌کردم بتوانم با خدمت یا پول، دِینی که به کنگره دارم را ادا کنم، اما فهمیدم این زکات من هم نیست؛ چون خدمت یعنی آموزش گرفتن و بعد بخشیدن آن به دیگران.
در هر جایگاهی، اول آموزش است و بعد خدمت. امیدوارم بتوانم در جایگاه خدمتی فعلی‌ام و در آینده، در کنگره بمانم و مفید باشم. از راهنمای خوبم در سفر اول، آقا سهراب کرماجانی، تشکر می‌کنم. همچنین از احمد آقای عزیز، ایجنت محترم شعبه، و از همه بچه‌های تیم مرزبانی که همیشه نقص‌های من را پوشاندند و برادری کردند.در جاهایی که کم‌کاری کردم،  به جای من جبران کردند. از آقای سعید بوکانیان  هم سپاسگزارم که این شعبه را سرپرستی کردند و شرایطی فراهم شد تا بتوانیم در کنار هم آموزش بگیریم و خدمت کنیم.
و از شما ممنونم که وقت گذاشتید برای تهیه این مصاحبه، و برایتان موفقیت ، آرامش و سعادت  را از خداوند بزرگ خواستارم.
خدا قوت وممنون از وقتی که در اختیار ما گذاشتید.

عکاس:مرزبان خبری مسافر پیمان

مصاحبه وبارگذاری:مسافر فخرالدین لژیون دوم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .