در مسیر زندگی، هر شکست و دشواری فرصتی است برای رشد و تغییر. ایمان به خدا و قدمهای استوار ما را از تاریکیها عبور داده و به سوی نور و آرامش هدایت میکند. مهم نیست چقدر زمین خوردهایم؛ بلکه مهم این است که چطور با امید، باز ایستاده و به سوی هدف حرکت کنیم. این راه، راه انسانهای بزرگ و رادمردان است که با عشق و صداقت، گام بهگام، پیروزی را به دست میآورند.
همسفر رویا و مسافرشان سال ۹۸ با آنتیایکس مصرفی شیشه، شیره و تریاک وارد کنگره شدند. مدت ۱۷ماه، به روش DST با داروی اوپیوم با راهنمایی مسافر مهدی کنعانی و راهنما همسفر اعظم سفر کردند. اکنون ۵سال و ۹ماه است که از دام اعتیاد آزاد و رها میباشند. خدمات همسفر رویا در کنگره؛ نویسندگی سایت، نشریات، عضویت در لژیون سردار و در حال حاضر راهنمای DST میباشند.
با کسب اجازه از راهنما همسفر رویا مصاحبهای ترتیب دادیم و از شما همراهان همیشگی میخواهیم که در ادامه همراهمان باشید.
شما مدتی بعد از مسافرتان وارد کنگره شدید، چه عاملی باعث شد که شما هم سفر خود را آغاز کنید و تا به امروز در کنگره خدمتگزار و ماندگار شوید؟
مسافرم حدود یک سال و نیم به کنگره میآمد در صورتیکه من حتی کوچکترین شناختی نسبت به کنگره نداشتم به من میگفت به کلاسهای فنی مربوط به کارش میرود. در آن زمان از سیدی برای آموزش استفاده میشد مسافرم سیدیهای مهندس را در ضبط ماشین میگذاشت. شاید خندهدار به نظر بیاید؛ ولی ما به جای گوش کردن به موسیقی به صحبتهای مهندس گوش میکردیم. او من را با اشتیاق ترغیب به صحبتهای آقای مهندس میکرد. کم کم من را در جریان قرار داد و من به دلیل علاقهای که به آقای مهندس پیدا کرده بودم، یک ماه قبل از رهایی مسافرم به کنگره آمدم و بسیار متأسفم که در مسیر درمان ناخواسته نتوانستم کمک حال مسافرم باشم.
چطور پذیرش مشکلات و مسائل زندگی باعث ایجاد صلح درونی میشود و چه تأثیری در موفقیت در مسیر درمان و بهبودی دارد؟
در کنگره آموختم که به هدف رشدی که لازمه تکامل در بعدهای بعدی زندگیام است؛ اجازه ورود به این دنیا را گرفتهام و با هدف آفرینش که بیشتر از قبل آشنا شدم تصمیم گرفتم رسالتم را با توان بیشتری به انجام برسانم. ساختار کنگره و آموزش آن به ما یاد میدهد که مشکلات در خیلی از مواقع لعنت خداوند نیستند و این کمک بزرگی به ما میکند که از هستی احساس کتک خوردگی نداشته باشیم. وقتی بدانم که هر مشکل یک پلهای است برای بالا بردن سطح توانایی من برای تغییر، تبدیل و در نهایت ترخیص بسیار احساس خوشایندی را برای من رقم خواهد زد. دیگر احساس سرخوردگی و بدبختی نداریم و به جای ماتم زدگی برای عبور از اتفاقات، دنبال راه حل مناسب میگردیم. در جایی که مشکلات پیش رو تقدیر رفتار گذشتهام باشد؛ نباید ناتوانی را باور کنیم حتی اگر گذشته را خراب کرده باشیم باید تصویر زیباتری برای بازسازی ترسیم کنیم
چگونه میتوان عشق و محبت واقعی و بدون قید و شرط را به اعضای خانواده و دیگران انتقال داد؟
بی توقعی و نداشتن نگاهی طلبکارانه؛ دیدن زیباییهای آفرینش، نور را به درون ما منعکس میکند. با نگاه زیبا به یک گل و با بوییدن آن از عمق جان وقتی شکرگزار به داده و نداده و گرفتهاش باشیم دیگر طلبکار نیستیم. اگر در برابر هستی و این آفرینش بزرگ خداوند سر تعظیم فرود بیاوریم، کم کم بیتوقع میشویم و در برابر عشقی که در درونمان پرورش دادیم همه چیز را دوست خواهیم داشت. نتیجه تزکیه و پالایش عشقی است خالصانه از تقسیم با دیگران لذت میبریم آن وقت همه چیز را فقط برای خود نمیخواهیم با دیگران تقسیم میکنیم و چه چیزی بهتر از عشق و محبت که رسیدن به آن رسیدن به قدرت مطلق است؛ یعنی وادی چهاردهم.
به نظر شما قضاوتهای یک انسان (چه مثبت، چه منفی) تا چه اندازه میتواند در مسیر زندگی انسانهای دیگر تأثیرگذار باشد؟
تو از میان سبزهها نور را بیاب. اگر نیرو و توانایی درون خودمان را باور کنیم و اعتقاد و ایمان به خداوند داشته باشیم باعث میشود نگاه ما به منبع نور، روشنایی و آن خورشید عالم تاب باشد. قضاوتهای دیگران زمانی برای ما ارزشمند است که گاهی برای ادامه حیات به جای خورشید به دنبال روشنایی یک لامپ صد وات میرویم. با شنیدن صحبتها و قضاوتهای دیگران فقط یک وظیفه داریم؛ با نگاه آگاهانه و واقع بینانه به خودمان و اعمالمان نگاه کنیم اگر اصلاحی لازم بود انجام دهیم، در غیر این صورت گوش کردن و اهمیت دادن؛ هدر دادن فرصتها است. ما کارهای مهمتر و رسالت بالاتری در این جهان داریم.

«با حرکت راه نمایان میشود» به نظر شما در کنگره چگونه حرکت کنیم تا به نتیجه مطلوب و به تعادل برسیم؟
دوربین را روی خود برگردانیم. این شاید کلیشهایترین واژه اما تأثیرگذارترین جملهای بود که به من کمک کرد در هر شرایطی اگر به خودم برگردم و بگویم من در این لحظه مناسبترین کاری که باید انجام بدهم کدام است؟ برخورد درستی که من باید بکنم چیست؟ در مواجهه با اشتباه دیگران تنها وظیفه من این باشد که درس بگیرم و آن کار را انجام ندهم که نه وارد قضاوت بشوم نه در هر کاری کنجکاو باشم. به دور از حاشیه بودن و به گفته آقای مهندس: در مسیر راه به جزئیات توجه نکن و هدف و مقصد را ببین. بدانیم که هر کسی در حال طی مسیر تکامل خود است چه بهتر که من بهترین مسیر را انتخاب و طی کنم. در نهایت ایمان به ذات الهی که مرا بیهوده به این جهان هدایت نکرده است. بالاترین توان، حرکت و ادامه است.
نگاه و برداشت خود را از انجام پیمان وادی هشتم برایمان بگوئید؟
لااقل در زندگی من یکی از زیباترین کارها انجام پیمان وادی هشتم بود. فرصتی برای اعتراف به اشتباهات گذشته که مانند کوه روی دوشم سنگینی میکرد. حس میکردم تا زمانی که در پیشگاه خداوند و روز ابد فرصتی برای عفو پیدا نخواهم کرد و ترس از اینکه اگر آن روز بخشیده نشوم، امانم را بریده بود. قبل از آموزشهای آقای مهندس توبه برای معنی آرمانی و دور از دسترس بود. پیمان برایم عهدی بود که از ضدارزشها دوری کنم و به ارزشها بپردازم. این فرصت بزرگی بود اشتباهاتم را بسوزانم و به باد بسپارم و از زندگی سراسر رها و آزاد لذت ببرم.
گفته میشود که انسان همانند بادبادک است و قوانین الهی باد مناسب برای هدایت او میباشد. به نظر شما چگونه میتوانیم بازیکن خوبی باشیم تا در برابر امواج در نوسان زندگی مسیر رهایی را درست طی کنیم؟
به قول خیام برخیز و مخور غم جهان گذران. اگر ما به این باور و پذیرش برسیم که دنیا محل گذر است به حرکت خود ادامه میدهیم و به قول آقای مهندس خود را از خیلی از بندهای نامرئی مثل مال، لذتهای گذرا و بسیاری از چیزهای دیگر رها میکنیم. تفکرات غلطی که نسبت به موجودیت خودمان داریم باعث میشود صبح که از خواب بیدار میشویم یک قرص غم، قرص حسرت، ناامیدی و در نهایت یک مشت قرصهای روحی با یک لیوان آب گوارا میخوریم و در این بیخبری آسیبهای دردناکی به جسم و روان خود و همچنین اطرافیانمان میزنیم. هدف از آفرینش، زندگی کردن، بالا بردن قدرت و تزکیه و پالایش برای ادامه حلقههای حیات است. اگر به این پذیرش برسیم خود را مانند برگی سبک در اقیانوس زندگی آزاد و رها میکنیم.
وقتی مسافری به دلایل مختلف اجازه نمیدهد همسفرش در کنگره خدمت کند یا ادامه مسیر بدهد شما به عنوان یه راهنما چه راهکارهایی برای حمایت همسفر پیشنهاد میکنید تا خودش مسیر آموزش درمانش را حفظ کند و در عین حال به آرامش و تعادل برسد؟
من اتفاقاً جز کسانی هستم که با این موضوع دچار آزمون قرار گرفتم از زمانیکه برای آزمون راهنمایی شروع به خواندن کردم مسافرم گفت: اجازه لژیون زدن را به من نمیدهد. با راهنمایی راهنمای خوبم خانم مریم بیات ادامه مسیر دادم و خودم را به تقدیر و سرنوشت سپردم، بعد از یک سال بالاخره مسافرم موافقت کرد و من اجازه خدمت در این جایگاه را پیدا کردم؛ ولی در این مدت به یاد ندارم که یک بار هم از مخالفت مسافرم رنجیده باشم و به او میگفتم فکر کن شاید من با این خدمت باید بازپرداختی را بدهم. به نظرم اگر مسافری مانعی ایجاد میکند برای ترسی است که در درونش ایجاد میشود، با خودش میگوید: نکند همسفرم از نقش خودش در زندگی دور شود، دیگر به حرفهای من توجهی نکند و خود رأی شود! مگر یک مسافر چه می خواهد، یک زندگی آرام و با تعادل با چالش هر چه کمتر. وظیفه ما این است که ظرفیتمان را با جایگاهی که به ما میدهند برابر کنیم و دچار منیت و خودبینی نشویم. بالاخره بعد از گذشت یک سال از قبولی مسافرم با خدمتم موافقت کرد.

صحبت پایانی:
در آخر با تمام وجودم از آقای مهندس به دلیل ایجاد معماری و خلق ساختار بزرگ کنگره تشکر میکنم از خانواده محترمشان صمیمانه ممنونم. از راهنمای خوبم و از تمام خدمتگزارانی که خدمت بیدریغ انجام دادند تا ما بتوانیم مفهوم درست زندگی کردن را بفهمیم و درک کنیم و زندگی را به معنی حقیقی زندگی کنیم تشکر میکنم. همچنین عرض خدا قوت خدمت تمام خدمتگزاران سایت دارم.
از راهنما همسفر رویا سپاسگزاریم که وقت گرانبهای خود را در اختیار ما گذاشتند. بسیار آموزش گرفتیم انشاالله که در مسیر سبز کنگره بدرخشند و همواره با آموزشهای خود الهامبخش دیگران باشند.
مصاحبه کننده: همسفر سولماز رهجوی راهنما همسفر ستاره (لژیون پنجم)
عکاس: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون هجدهم)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون هفدهم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی حر
- تعداد بازدید از این مطلب :
235