English Version
This Site Is Available In English

بهترین راه، راه راستی است

بهترین راه، راه راستی است

 

نهمین جلسه از دوره شصت و نهم کارگاه‌های آموزشی و خصوصی کنگره ۶۰، نمایندگی ابن‌سینا با استادی مسافر اسماعیل ، نگهبانی مسافر امیر حسین و دبیری  مسافرصادق و با دستورجلسه « وادی هشتم» چهارشنبه23مهر ماه ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۷ آغاز به‌ کار کرد.

خدا را شاکر و سپاسگزار هستم از استاد عزیزم، آقای ایمانی، که امروز جایگاه خدمت ایشان را به من دادند تا در اینجا خدمت کنم و آموزش بگیرم. از گروه مرزبانی، ایجنت محترم شعبه، دبیر و نگهبان نیز سپاسگزارم و تشکر می‌کنم.جلسه را با نام و یاد خدا شروع می‌کنیم. وادی هشتم: «با حرکت راهنمایان می‌شود». خب، من از لژیون هشتم در خدمتتان هستم. خدا را واقعاً شاکرم که این فرصت برایم پیش آمد. حقیقتاً حس و حال آمادگی نداشتم، اما بلند شدم و گفتم حرکت کن، امروز را برو. آمدم و زمانی که رسیدم، فقط دو سه دقیقه وقت مانده بود. و متوجه شدم که استادم و خدا را بابت این فرصت سپاسگزارم.صحبت من درباره همان حرکت است، همان آمدن است. خدا را شاکرم برای این خدمت و جایگاهی که امروز نصیبم شد و برای این دستورجلسه. اگر بخواهم خیلی راحت صحبت کنم، از خودم می‌گویم، از تجربه خودم می‌گویم. روزی بود که مواد، کل جانم را گرفته بود. همیشه منتظر معجزه بودم. معجزه چه بود؟ دوست داشتم یک‌شبه خوب شوم. همیشه شب‌ها می‌گفتم: «خدایا، من چه کار کنم؟ صبح حال مرا خوب کن.» منتظر معجزه بودم که یک‌شبه حالم خوب شود. سخنم این است که این یک خیال باطل بود؛ چرا که من یک‌شبه معتاد نشده بودم که یک‌شبه خوب شوم. با آمدن به کنگره این را فهمیدم.صحبتم درباره راه است. راه چیست؟ تنها راهی که من شخصاً (نه اینکه راه‌های دیگر را کم رفته باشم یا چیزی) می‌گویم، تنها راهی که توانست مرا نجات دهد... من سقوط آزاد داشتم، مصرف بی‌رویه داشتم. خیلی چیزها از این و آن شنیده بودم، مثلاً می‌روند کمپ و برمی‌گردند و دوباره مصرف می‌کنند، یا می‌روند ان جی او های دیگر و بازگشت می‌خورند. خدا را شکر می‌کنم که من هیچ‌کدام از آن‌ها را تجربه نکردم، نه دردشان را و نه شرایطشان را. اما بدترین درد را در مصرف مواد تجربه کردم، یعنی از همه آن‌ها بدتر بودم، چون هر روز آرزوی مرگ می‌کردم.سخنم این است که آمدم، راه کنگره ۶۰ را آمدم. آمدم چون خواستم درمان شوم. این راه چیست؟ راه فقط متد DST (روش درمان سقوط آزاد) جناب مهندس است. راهی است که باید به آن زمان بدهی. همان اول، قبل از اینکه جلسه‌ام را شروع کنم، یکی از دوستان بهترین جمله را خواند: «همه فکر می‌کنند زود به خواسته‌هایشان می‌رسند، سعی می‌کنند از پیچ و خم بگذرند، که آن هم جوابگو نیست.»خدا را شکر می‌کنم که با حال خراب به اینجا آمدم، اما فهمیدم که باید صبر کنم، باید قوانین و حرمت‌های کنگره ۶۰ را به خوبی گوش کنم، یعنی یاد بگیرم و اجرایی کنم. یعنی اگر می‌خواستم از این قوانین و حرمت‌ها حتی یکی را تخطی کنم، اسماعیل، چوبش را می‌خوردم. مثلاً اگر سر موقع نمی‌آمدم، حالم خراب می‌شد، حرف راهنما را گوش نمی‌کردم، خودم عذاب وجدان می‌گرفتم.خدا را شکر می‌کنم، بارها و بارها فکر می‌کنم چه شد که اسماعیل مستقیم به اینجا آمدی؟ مثلاً خدا این راه را به من نشان داد. این بود که پیوسته پیش خودم می‌گفتم: «خدایا، چه شد که ناگهان مرا با کنگره آشنا کردی؟» فهمیدم که واقعاً آن درد و عذابی که من در مصرف مواد کشیدم، در هیچ چیز دیگری نیست. هیچ دردی بالاتر از درد مواد نیست.سخنم در اینجا این است که هیچ دردی بالاتر از مصرف مواد نیست. حتی مهندس بارها و بارها گفته است: «سرطان هم در مقابل اعتیاد چیزی نیست.»خدا را شکر، این مسئله حل‌شدنی است، فقط صبر می‌خواهد، حرکت می‌خواهد. باید بیایی و بروی. نه اینکه... بعضی از بچه‌ها چند وقت مشارکت کردند، گفتند یکی ۹ ماه آمده بود و سفر کرده بود، اما در نهایت سوت شد. چرا سوت می‌شود؟ چون دیگر نمی‌آید، دیگر حرکت نمی‌کند، در خانه می‌ماند و فکر می‌کند خوب شده است. دیگر خوب نمی‌شود.سخنم این است که این نمایان شدن من، یک چشم می‌خواهد. چشم چیست؟ جهان‌بینی. جهان‌بینی چشمی است که هم صور آشکار باید باز شود، هم صور پنهان. باید بیایی و خدمتکردن‌ها را ببینی، الگوها را ببینی. خدا را شکر می‌کنم که من به اینجا آمدم و مسافران سفر دوم را دیدم. روز اولی که آمده بودم، برایم خیلی سؤال بود. همیشه پیش خودم فکر می‌کردم، مثلاً آیا این‌ها واقعاً همگی معتاد بوده‌اند؟ اصلاً در فکرم نمی‌گنجید، چون حالشان انقدر خوب بود. همیشه تعجب می‌کردم.خدا را شکر، آمدم و دیدم بله، آقا، بهترین نمونه برای سالم بودن، اینجاست. من، اسماعیل، از آن وضعیت خارج شده بودم. حسادتم نسبت به دیگران از بین رفته بود، حتی نسبت به بقیه حس بدی داشتم. خدا را شکر می‌کنم، گفتم بهترین روش، همین متد DST است. هیچ راه و روش دیگری هم ندارد. مثل همان سخن کوروش بزرگ که می‌گوید: «بهترین راه، راه راستی است.» من هم می‌گویم بهترین درمان، بهترین راه، روش DST و روش جناب مهندس است. هیچ راه دیگری وجود ندارد.از من، اسماعیل، از من که تازه‌وارد هستم، بشنوید: بهترین راه، همین راه است. هیچ راه دیگری وجود ندارد. بقیه دوستان مشارکت کردند، من دیدم همه آن‌ها از جهان‌های دیگر (اسم نمی‌برم) گفتند و من شنیدم و خودم هم در بیرون دیدم. پسرخاله‌ها و پسرعموهایم را دیدم. این بهترین راه است. بهترین راه همان است که در اول قضیه می‌گوید: «عجله نکنید، زمان می‌خواهد.» روش مهندس زمان می‌برد، پله‌هایش را باید با گوش‌فرادانی و اطاعت پیمود.باز هم خدا را شکر می‌کنم برای همین کنگره ۶۰، که این چراغ روشن است. تمام عزیزان اینجا راحت و آرام نشسته‌اند و به حرف‌های من گوش می‌کنند. ممنون که با سکوت خود به صحبت‌هایم گوش دادید

تنظیم و تایپ: مسافر احسان لژیون بیست و یکم

عکس: مرزبان خبری
نگارنده: مسافر اسماعیل لژیون بیست و یکم

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .