سومین جلسه از دوره چهل و هشتم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی ستارخان به استادی مسافر حمیدرضا، نگهبانی مسافر داریوش و دبیری مسافر رضا با دستور جلسه "وادی هشتم: با حرکت راه نمایان می شود" چهارشنبه 23 شهریور ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
.jpeg)
سلام دوستان حمیدرضا هستم یک مسافر، در ابتدا خداوند را شاکرم که در این جایگاه قرارگرفتم و از شما عزیزان می توانم آموزش بگیرم. از ایجنت محترم و گروه مرزبانی و نگهبان محترم نیز سپاس گذارم که این بستر را برای من وهم نوعهایمان فراهم نمودهاند، اولین تصویری که بنده از وادی هشتم در ابتدای سفرم متصور شدهام تک خط بودن این وادی است که در ابتدای سفر توانستم بهراحتی به خاطر بسپارم. برای بنده همیشه سؤال است که چگونه 14 وادی را که تمامی ما شاید در زندگیمان انجام دادهایم مانند محبت کردن وتفکرکردن را چگونه در طول سفرمان مرور مجدد مینماییم و چگونه شده است که جناب مهندس کلیه این وادیهایی که تماماً مرتبط به زندگی شخصی تکتکمان میباشد گلچین کرده است ودرکتاب آموزش میدهد.

میخواهم در مورد احوالات قبل از ورود به کنگره صحبت کنم، زمانی که باحالت خمارگونه به دنبال مکان برای استعمال مواد مخدر خود بودم و همیشه بعد از مصرف مواد مخدر پشیمانی به سراغ بنده میآمد، طوری که ادامه باقیمانده مواد مخدر را به دور میانداختم و میگفتم دیگر سراغ مواد مخدرنمی روم و این تفکر صرفاً تا زمانی که حالت خماری نداشتم و متعادل بودم پایدار بود وهربار بعد از احساس خماری در بدن به دنبال آن مواد مخدری که دور انداخته بودم میگشتم تا مصرف کنم و به تعادل نسبی برسم. گاها بعد از مصرف مواد نیز به این فکر میافتادهام که چگونه ساعت 12شب به منزل برسم و بعد از 5 ساعت استراحت مختصر باید از خواب بیدار شوم و به زندگی روزمره خود ادامه دهم. این مشکلات و عذاب بنده مرا بهجایی رساندند تا هر روشی را برای ترک اعتیاد انجام میدادم اما بعد از اتمام روش جوابی نمیگرفتم و با تخریب بیشتر به استعمال مواد خود ادامه میدادم، روشهایی همچون تنتور تریاک و ... که فکر میکردم خود میتوانم با ذرهذره کم کردن مواد به مصرف مواد پایان دهم اما این باور تا زمانی که با کنگره آشنا شوم نشدنی بود.

در ابتدا بعد از آشنایی با روش دی اس تی تفکری که داشتم برای درمان اعتیاد به مسیری تبدیل شد که این مسیرمطلقا تنها درکنگره 60 عملی میشد. در ابتدای سفرم و هماکنون که در این جایگاه هستم ابتدا رفتار و منش اعضای نمایندگی بنده را جذب خود کرد و این منش و رفتار را همچون وادی چهاردهم میدانم، تمامی اعضا به یک دیگر محبت میکردند و حال خوب به یکدیگر منتقل میکردند، این امر باعث رغبت بیشتر به سفر شد. در ابتدای ورودم به کنگره جلسات را منظم میآمدم، اما بعد از گذشت سه ماه وبه حالت عادی برگشتن زندگیام منیت به سراغم آمده بود و میگفتم من دیگر معتاد نیستم وزندگیام به روال عادی برگشته و دیگر در خانواده معرکهگیری ندارم و شغلم برایم اولویت بیشتری داشت اما باراهنماییهای راهنمای گرانقدرم توانستم به مسیر بازگردم وسفر خود را منظم ادامه دهم.

عکس: مسافر حامد
تایپ و انتشار: مسافر رضا
مرزبان کشیک: مسافر حسن
- تعداد بازدید از این مطلب :
85