«زندگی، جادهای پر پیچ و خم است که هرکدام از ما مسافران و همسفرانی داریم که در کنارمان قدم برمیدارند. گاهی این مسیر دشوار و پر از چالشهای ناگهانی است، اما در کنار انسانهایی همچون خانم عصمت، که هم همسفرِ صبور و هم اسیستانتی پرتلاش در کنگره ۶۰ هستند، راه روشنتر و هموارتر میشود. در این مصاحبه، فراتر از نقشها و عناوین، به دنیای انسانی، پر از امید، ترس، تحول و رشد نگاه میکنیم؛ به کسانی که در این مسیر سخت، نه فقط برای خود بلکه برای دیگران نیز میجنگند و میسازند. سؤالاتی که در ادامه خواهید خواند، دریچهای است به تجارب گوناگون ایشان؛ از اولین روزهای ورود به کنگره تا چالشهای درونی و بیرونی، از نقش حمایتگرانهی یک اسیستانت تا پیامهایی که دل را آرام میکند و امید را زنده نگه میدارد. امیدواریم این گفتگو، برای هر خوانندهای که در جستجوی راهی برای رهایی، رشد و زندگی بهتر است، نوری باشد در دل تاریکیها.»
همسفر عصمت به همراه مسافرشان با تخریب بیش از چند سال وارد کنگره شدند. آخرین آنتیاکس مصرفی مسافر تریاک، به مدت ۱۵ ماه سفر کردند. با روش DST و داروی OT به راهنمایی مسافر محمود و همسفر نرگس، در حال حاضر ۱۳ سال و ۱۰ ماه است که آزاد و رها هستند.
در اولین روز ورود به کنگره، چه احساسی در دلتان موج میزد و چه تصویری از جایگاه همسفر در ذهن شما نقش بسته بود؟
احساس خوبی داشتم، خصوصاً اینکه راهنمای تازهواردین موضوع جایگزینی را توضیح دادند و من متوجه شدم یکسری اتفاقات برای جسم فرد مصرفکننده میافتد. بهکار بردن نام مسافر و همسفر برایم جالب بود؛ یاد مسافرت افتادم و احساس کردم مسیری است که هر دوی ما در آن حرکت میکنیم.
از نظر شما، همسفر بودن تنها همراهی با یک مسافر است یا مسیریست مستقل و درونی برای رشد و تحول شخصی؟
میتوان گفت هر دو. به درمان رسیدن مصرفکننده در اولویت است و در این مسیر همسفر نیز میتواند با آموزشهایی که دریافت میکند، گرههای درونی خودش را پیدا کرده و آنها را باز کند تا حال بهتری داشته باشد و مسافر خود را بهتر همراهی کند.
در نگاه شما، همسفری که هنوز در مسیر درمان روان و آرامسازی درون خود قدمی برنداشته باشد، چگونه میتواند یاریگر یک مسافر و مسیر رهایی باشد؟
مسلماً نمیتواند یاریگر باشد. اکثر ما همسفرها قبل از اینکه به کنگره بیاییم، تلاش میکردیم که برای مصرفکننده و زندگی خود کمک باشیم و کاری انجام بدهیم، اما نمیتوانستیم؛ به دلیل اینکه علمش را نداشتیم و خودمان هم حسهای بههمریختهای داشتیم. با ورود به کنگره ۶۰ و دریافت آموزشها، اول یاریگر خودمان میشویم و بعد هم مسافرمان را حمایت میکنیم.
چه عاملی در کنگره برای شما نقش ستون و تکیهگاه را ایفا کرد؟ چه چیزی در این فضا به شما قدرت داد تا خویشتن خویش را از نو بسازید، حتی در اوج سختیها؟
وجود باارزش و پرمهر بنیان کنگره و راهنمای گرانقدر، منابع آموزشی کنگره ۶۰ و داشتن ایمان و باور قلبی به این راه و مسیر درست الهی.
از میان آموزشها، پیامها و مفاهیم کنگره، کدام یک را ضروریتر میدانید و دوست دارید که بیش از همه در جان و دل همسفران نهادینه شود؟
هر کدام از آموزشها، پیامها و مفاهیم در جای خودش و زمان خودش برای من همسفر ضروری بودند و هستند؛ مانند اکسیژن و آب که نمیتوانیم بگوییم کدام یک از این دو برای بدن ضروری است.
در جایگاه یک اسیستانت چگونه تلاش میکنید میان قاطعیت و محبت، تعادلی ظریف و مؤثر برقرار سازید؟
وقتی بدانیم تمام قوانین و آموزشها و هر آنچه در کنگره ۶۰ وجود دارد، با چاشنی محبت قابل اجراست، دیگر نیازی به تلاش کردن نیست و خودبهخود انجام میشود.
برخی از همسفران، بهویژه مادران و همسران، گاه احساس میکنند خود حقیقیشان در میان نقشهای متعدد گم شده است. شما برای این عزیزان چه پیام یا تجربهای دارید؟
بله، زمانی بهجای اینکه برای فرزندمان مادر باشیم، نقش معلم را ایفا میکنیم. بهجای اینکه برای همسرمان همسر باشیم، نقش مادر را ایفا میکنیم. اما وقتی آموزش میگیریم و صبوری میکنیم، همهچیز آرامآرام سر جای خودش قرار میگیرد.
در شرایطی که یک همسفر با مشکلات اقتصادی دستبهگریبان است و همزمان نیازمند آموزش و حضور مستمر در کنگره است، چگونه میتواند میان معیشت و آموزش، تعادل برقرار کند؟
با توجه به آموزشهایی که دریافت میکند و با قناعت کردن و پسانداز کردن میتواند زندگیش را مدیریت کند، تا اینکه برای مشکلاتش راهحل پیدا کرده و آنها را حل نماید.
بسیاری از همسفران از آیندهای مبهم هراس دارند؛ از اینکه شاید مسافرشان رها نکند یا دوباره بازگردد. شما چه راهکار یا نگاهی برای رهایی از این ترسها پیشنهاد میکنید؟
به فرمودهی جناب مهندس، باید در حال زندگی کنیم. اگر بیش از حد به آینده فکر کنیم دچار اضطراب و نگرانی میشویم. امیدوار و مثبتنگر باشیم و مطمئن باشیم که اگر در صراط مستقیم قدم برداریم، مورد حمایت الله قرار میگیریم.
وقتی همسفری، در سکوت و بیصدایی، بار همهچیز را بر دوش میکشد و از سوی اطرافیان نادیده گرفته میشود، چگونه میتواند خویشتن را از درون ترمیم و بازسازی کند؟
در کنگره میآموزیم که عمل سالم انجام دهیم و بهتنهایی بار همهچیز را بر دوش نکشیم. مسئولیت خودمان را به نحو احسن انجام دهیم و اجازه دهیم اطرافیانمان هم کمکم مسئولیت خودشان را انجام دهند.
برخی همسفران میگویند مسافران درمان شدند، اما رفتارهایشان تغییری نکرده است. در مواجهه با چنین تجربهای، همسفر چگونه باید درک، صبوری و مسیر خود را حفظ کند؟
همانطور که در جزوهی جهانبینی اشاره شده است، تغییر در جهانبینی برای هر فردی زمانش متفاوت است. وقتی متوجه این مطلب باشیم، تمرکز و توجه را روی تغییر خودمان میگذاریم.
در خانههایی که تنش و ناپایداری موج میزند، بسیاری از مادران نگران روح و روان فرزندانشان هستند. بهعنوان یک همسفر باتجربه، چه رویکردی را برای حفظ سلامت روان کودک در چنین فضایی توصیه میکنید؟
منِ همسفر میتوانم به سهم خودم در فضای منزل امنیت و آرامش ایجاد کنم یا برعکس، وقتی در زمان و مکان نامناسبی صحبت میکنم، تنش را بیشتر کنم.
«سخنان خانم عصمت، نهفقط روایتی بود از تجربههای شخصی، بلکه نگاهی عمیق بود به مسیری که بسیاری از ما، به شکلی متفاوت اما با ریشههایی مشترک، در آن قدم میگذاریم. در میان واژهها، صدای یک زن شنیده شد که ایستادگی را زندگی کرده، مهر را آموخته و در دل سختیها، نوری یافته که امروز آن را با دیگران قسمت میکند. در این مصاحبه فهمیدیم که نقشها مهماند، اما آنچه ماندگار است، رشد درونی، نگاه مسئولانه به زندگی و حرکت از رنج به آگاهیست. باشد که این کلمات، قوت قلبی باشد برای آنهایی که هنوز در مسیرند؛ مسیری که اگرچه آسان نیست، اما در دلش نجات و روشنایی نهفته است.»
مصاحبهکننده، ویرایش و ارسال: همسفر آتوسا رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون هفتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ابوریحان تهران
- تعداد بازدید از این مطلب :
336