English Version
This Site Is Available In English

راه هزار فرسنگی همیشه با برداشتن قدم اول شروع می‌شود

راه هزار فرسنگی همیشه با برداشتن قدم اول شروع می‌شود

به نام قدرت مطلق الله

اولین جلسه از دوره هجدهم سری کارگاه های آموزشی خصوصی مسافران کنگره ۶۰  نمایندگی هاتف با نگهبانی مسافر اکبر و استادی پهلوان مسافر مجتبی و دبیری مسافر علیرضا با دستور جلسه"وادی هشتم: با حرکت راه نمایان می شود" روز  یکشنبه 20 مهر ماه 1404 ساعت 17:۰۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
خداوند را شاکر و سپاسگزارم که امروز اذن لذت بردن از این جلسه را به من داد، از ایجنت و گروه مرزبانی، که اجازه داد من در این جایگاه خدمت کنم تشکر می‌کنم.


دستور جلسه "وادی هشتم: با حرکت، راه نمایان می شود" اگر ما این دستور جلسه را اجرایی نمی‌کردیم هیچکدام اینجا نبودیم، جناب مهندس می‌فرمایند: راه هزار فرسنگی همیشه با برداشتن قدم اول شروع می‌شود، همه ما زمانی که مصرف کننده شدیم خیلی وقت‌ها دوست داشتیم یک نفر بیاید و با یک ورد و جادو ما را ترک بدهد، خود من هر روز صبح که بلند می شوم با خودم فکر می‌کنم که خداوند من را از چه جایگاهی به کجا رساند،  اعتبار و زندگی از دست رفته من را برگرداند، من چند سال پیش برای اولین بار که می‌خواستم مواد مصرف کنم، یک پیرمرد که در آن مکان حضور داشت به من گفت که من آینده تو هستم و مواد مصرف نکن، من فکر می‌کردم که آگاهی و اراده لازم را دارم و هر زمان که خواستم دیگر مواد مصرف نمی‌کنم، ولی این امر ۲۳ سال طول کشید، تا مصرف من به روزی ۷۵ گرم تریاک و ۹ گرم شیره خوراکی رسید، و همچنین آمپول به خاطر سرطان بازول زیر ناخن‌های دست‌ها و پاهایم تزریق می‌کردم و خانم من هم سرطان کبد داشت و همیشه طلبکار بودم که چرا بقیه همه چیز دارند و من ندارم.
روزی که همسفرم را از بیمارستان به خاطر سرطان کبد و جواب کردن دکترها به خانه آوردیم خون بالا می‌آورد و من فکر  می‌کردم که روز آخر زندگیش است، در حالی که با خداوند درد دل و راز و نیاز می کردم،  بیهوش شدم و ناگهان دیدم یکی مرا صدا می‌زند و می‌گوید بلند شو مصرف کن دیروز تا الان چیزی مصرف نکردی و خمار شده‌ای، همسفرم همه چیز را برای مصرف من آماده کرده بود، همان شب یکی از آشنایان منزل ما آمد و گفت من برای درمان اعتیاد به جایی به اسم کنگره ۶۰  می روم  تو هم امشب به عنوان مهمان با من بیا، زمانی که وارد کنگره شدیم،  قدم اول را برداشتیم،  اذن ما را خداوند صادر کرد، با حرکت راه نمایان شد، به درمان و حال خوش رسیدیم و تا الان دیگر هیچ قرصی مصرف نکردم و همسفرم هم دیگر به شیمی درمانی نرفت.

زمانی که مرزبان بودم یک دختر پیشم آمد و گفت من ۳۵۰ هزار تومان پول دارم و خجالت می‌کشم که این پول را در گلریزان بدهم و گفت به اندازه پول یک آجر من می‌خواهم در کنگره سهم داشته باشم، تا یک پدر درمان بشود و یک فرزند مثل من خوشحال بشود.
شما هم که در حال ساخت شعبه هستید تمام تلاش خود را به کار ببرید حتی یک آجر یا یک گونی سیمان سهم داشته باشید، در این کار اذن گفتن با شماست ولی در پرداخت کردن، خداوند مسیر را برای شما باز می‌کند و برکت این کار به زندگی شما برمی‌گردد.

در ادامه تقدیر از اعضای لژیون سردار:

ارسال:مرزبان خبری

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .