English Version
This Site Is Available In English

نظم خوب است به شرطی که در راه درست و صحیح باشد.

نظم خوب است به شرطی که در راه درست و صحیح باشد.

سومین جلسه از دوره‌ی سوم سری کارگاه های خصوصی کنگره۶۰ ویژه همسفران آقا نمایندگی شهرری به استادی راهنمای محترم مسافر حسن، نگهبانی راهنمای محترم همسفر حسین و دبیری همسفر علی با دستور جلسه‌ی"نظم،انضباط و احترام در کنگره‌۶۰" پنجشنبه مورخ ۱۷ مهرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۴ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان، حسن هستم یک مسافر.

از حسین آقا سپاسگزارم که دیروز تماس گرفتند و فرصت خدمت‌کردن را برای من فراهم کردند. با این که مشغول بودم، از این ارتباط استقبال کردم و احساس خوبی از این گفت‌وگو دارم. با اصرار من، این فرصت به وجود آمد و افتخار می‌کنم که در جمع ارزشمندی چون شما حاضر شدم.

در لژیون که بودم، دربارهٔ نظم و انضباط صحبت کردیم. از رهجو هایم خواستم تا نظم را تعریف کنند. یکی از دوستان گفت: "کار درست، در زمان درست" که تعریفِ تقریباً درستی بود. اما در نهایت، جمع به این نتیجه رسید که نظم به معنای رعایت مقدار و اندازه است.
در کنگره؛ اولین قدم برای درمان، کاهش تدریجی مقدار مصرف است. حتی به کسانی که تمایل به مصرف ندارند نیز آموزش داده می‌شود که چگونه مصرف را کنترل کنند. یکی از دلایل اصلی تخریب مصرف‌کنندگان، عدم رعایت زمان مصرف است.
استاد مهندس در سخنرانی‌هایشان اشاره می‌کنند که نظم در طبیعت حاکم است، مانند درختی که با پیروی از فرمان الهی، شاداب و ثمرده است. اگر کارهایمان منظم شود، در واقع مجری خواست خداوند هستیم.
انضباط از ریشه «ضبط» گرفته شده و به معنای کنترل شدید است. این کنترل باید در درون ما نهادینه شود. رعایت حرمت، سلول‌های بدن بسیار مهم است؛ اگر این حرمت رعایت نشود، ممکن است بیماری‌هایی مانند سرطان ظاهر شوند.
آیا هر فرد منضبطی محترم است؟ خیر، هیتلر نیز نظم داشت، اما در ساختاری منفی. بنابراین، نظم باید در مسیر درست باشد. انضباط، احترام را به همراه می‌آورد و حرکت ما را مشخص می‌کند.
انضباط در کنگره مراحل مختلفی دارد: اجرای کامل قوانین، احترام به پیشکسوتان و خدمت به دیگران. رعایت این اصول، موجب رشد معنوی می‌شود.

همان‌طور که در جامعه باید قوانین را رعایت کنیم، در کنگره نیز باید اصول و مقررات را محترم بشماریم بی‌تردید درِ آزادی بسته می‌شود. اگر آزادی به معنایی که می‌گویند وجود داشته باشد، آن جامعه نیز توهمی بیش نیست. منظور من «رهایی» است: رهایی از اعتیاد، رهایی از سیگار، رهایی از چاقی و رهایی از ضدارزش‌ها. حتی من در ذهن خود آزاد نیستم؛ ذهنم در سیگار گرفتار است. می‌گویند که تو حق نداری به سیگار فکر کنی. اما انسان به هر چه فکر کند، زمانی که شرایط فراهم شود و بستر مناسب گردد، همان را به دست می‌آورد. فکر نکنید که در جامعهٔ ما آزادی فکر وجود دارد. در بُعد بعدی دیگر، آنجا تمرین می‌کنیم و در بُعد بعدی دیگر اجرایی می‌شود. به محض فکر و احساس، عمل انجام می‌شود و هر چه را فکر کنیم، در بُعد بعدی دیگر حاضر می‌شود. این باور برایم زمانی قوت گرفت که متوجه شدم هرگاه میکروفن به دستم می‌رسد، ناخودآگاه می‌گویم: سیگار بده و امیدوارم که هیچوقت هیچ کسی سمت مواد مخدر نرود.
ممنونم که به حرف‌هایم گوش دادید.

 

ویراستاری،تایپ و بارگذاری: همسفر نیما

نگهبان سایت:راهنمای محترم همسفر مهراب 

خدمتگزاران سایت همسفران آقا شهرری 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .