English Version
This Site Is Available In English

بی نظمی باعث تاریکی می شود یا تاریکی باعث بی نظمی؟

بی نظمی باعث تاریکی می شود یا تاریکی باعث بی نظمی؟

جلسه پنجم از دوره ی هشتم از سری کارگاه های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی طارم با استادی مسافر پهلوان مهدی  نگهبانی مسافر راهنما امین و دبیری مسافر محمود با دستور جلسه<نظم انظباط و احترام در کنگره ۶۰>در تاریخ  هفدهم مهرماه ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان مهدی هستم یک مسافر، از نگهبان جلسه  تشکر میکنم که من را به عنوان استاد جلسه انتخاب نمودند  از آقای مهندس  سپاسگزارم که این بستر را فراهم کردند تا  آموزش بگیرم و خدمت کنم. دستور جلسه‌ی امروز در مورد نظم میباشد همیشه این مسئله برایم سوال بود که آیا بی‌نظمی محصول تاریکی هست، یا تاریکی  محصول بی‌نظمی ؟ من باید همیشه یک ربع به ۵ داخل کنگره حضور داشته باشم و قبل از این که نگهبان جلسه را شروع کند سر صندلی خودم بنشینم.

ولی یک اتفاقی می‌افتد و من دیر میرسم و راهنما از من دلیل تاخیر را میپرسد و من با دروغ پاسخ میدهم. اینجا  تاریکی کلید میخورد و این اتفاق تکرار میشود و من هر سری یک دروغی تحویل میدهم و هر سری یک چیزی کلید میخورد و کم کم مسئله‌ی قیاس و قضاوت هم شروع میشود. من همیشه سفر اولم از خودم سوال میکردم آنتی ایکس و فلان یعنی چه؟ بعد کم کم منیت پیش می‌آید و باخودم میگفتم من این حرفها را هر روز گوش می دهم به چه درد من میخورد؟

اینگونه کم کم دور و دورتر میشوم. برای همین همیشه برای من سوال بود که آیا بی‌نظمی محصول تاریکی هست؟، یا تاریکی محصول بی‌نظمی ؟ خداراشکر که استاد امین استاد جهان‌بینی به ما یاد دادند که من مهدی از اوج شلختگی رفتاری و کرداری در زندگی خودم  به یک نظمی برسم که الان اینجا وقتی میخواهم بعنوان استاد بنشینم  با فرمان نگهبان همه به احترام من می‌ایستند. این عزت را کنگره‌ی ۶۰ به من داده است.باید قدردان آن باشم.

منی که قبلا حرفم خریداری نداشت الان به من این فرصت را میدهد که من در این جایگاه قرار بگیرم. و همه‌ی اینها با تزکیه و پالایش در کنگره‌ی ۶۰  به دست آمده است. در لوگوی کنگره‌ی ۶۰ سه کلمه‌ی معرفت، عمل سالم و عدالت نوشته شده است.یعنی عمل سالم هست که معرفت من را به عدالت تبدیل می‌کند، اگر این عمل سالم و خدمت صادقانه نباشد آن تغییر و ترخیص اتفاق نمی‌افتد.

آقای مهندس میفرمایند: اگر معرفت در جهت خیر و صراط مستقیم باشد، تبدیل به محبت و عشق و خدمت صادقانه میشود.  آقای مهندس میفرمایند: خوش به حال آن کسی که می‌بخشد و به دنبال باز پس گرفتن آن نیست.  این میشود لژیون سردار.آن نامه‌های زرد رنگی که راهنماها به رهجوها میدهند تا با آن از کلینیک دارو بگیرند، بلیط سفر من از تاریکی به روشنایی است.

لژیون سردار یعنی آن نامه‌ی زرد رنگ، لژیون سردار میشود این صندلی که من روی آن نشستم. همزمان در سفر اول از مصرف مواد مخدر تا قطع آن ، سفرهای دیگری نیز داریم، سفر از ترس به شجاعت، از حقارت به سرافرازی، از قهر به مهر، از پدر مصرف کننده  به پدری که فرزندش به ایشان افتخار کند و ...این صندلی که ما الان روی آن نشسته ایم با هیچ ارز و پولی نمیتوان ارزش آن را تعیین کرد.

و همه‌ی این ها را مدیون آقای مهندس هستیم. آقای مهندس تمام هدفشان این است که همه ی ما در فردوس زندگی کنیم. لژیون سردار یعنی سقفی که یک نفر بیاید زیر آن بنشیند و بگوید من مهدی هستم یک تازه وارد. لژیون سردار یعنی تبدیل یک مصرف کننده به یک تولید کننده. لژیون سردار یعنی موقع خواندن دعا هیچ دستی باز نماند.  چون سفر ما یک سفر بزرگ و سختی است.چون هیچ بشری تا کنون چنین سفری انجام نداده است.

تنها چیزی که من را میتواند از ان پیوند نامیمون جدا کند خدمت کردن است. پول من در حساب من هیچ ارزشی ندارد ولی زمانی که ان پول را هزینه‌ی کاری  میکنم که به نفع دیگران باشد ان موقع آن پول میشود ثروت ودارایی.  آقای مهندس آنقدر باشرف هستند که به تمام زندگی ما شرف بخشیده  است، آنقدر باعزت هستند که تمام  ما به زندگی ما عزت بخشیده شده است ، آنقدر محترم هستند که بقیه به ما احترام میگذارند و ما باید قدردان آقای مهندس باشیماز این که به حرفهای من توجه نمودید از همه‌ی شما ممنونم.

مرزبان خبری:مسافر فرشید

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .