English Version
This Site Is Available In English

با بخشش اجازه حرکت داده می‌شود

با بخشش اجازه حرکت داده می‌شود

جلسه سیزدهم از دوره اول جلسات لژیون سردار همسفران نمایندگی دکتر احمد اراک به استادی پهلوان همسفر خندان، نگهبانی دنور همسفر فاطمه و دبیر موقتی همسفر زهرا با دستور جلسه «نظم، انضباط و احترام در کنگره۶۰» روز دوشنبه 14 مهرماه 1404 ساعت 14:00 آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

سپاسگزار خداوند هستم بابت تله زیبایی که درست می‌کند و خوب که به تله افتادی آنگاه با ترفندهایی که ندانی خارج می‌سازد. سپاسگزار بنیان کنگره۶۰ هستم بابت اجازه آموزش به بنده، سپاسگزار ایجنت همسفر محبوبه و تک‌تک شما عزیزان، نگهبان، دبیر و خزانه‌دار نمایندگی دکتر احمد هستم. خیلی خوشحالم و افتخار می‌کنم که در بزرگترین لژیون کنگره۶۰ لژیون سردار، لژیون عشق حضور دارم. به این فکر می‌کردم که چه اتفاقی افتاده خندانی که روزی حس و حال و پایین آمدن از تخت و رفتن تا آشپزخانه را نداشت الان امروز اینجاست؟ تمام این معجزات در کنگره۶۰ اتفاق می‌افتد، زیر پرچم معلم بزرگی به نام آقای مهندس دژاکام و زیر سایه متدی به نام DST یا روش درمان تدریجی متدی که حقیقت است و همه این‌ها نشأت گرفته از دستور جلسه این هفته نظم و انضباط است.

کنگره۶۰ شعاری دارد با این مضمون که درمان فوق ترک و تعادل فوق درمان است. همه ما اینجا هستیم برای حفظ تعادل و بعد رسیدن به تکامل. آن چیزی که من را از تعادل خارج می‌کند و به سمت بی‌تعادلی سوق می‌دهد بی‌نظمی است. آقای مهندس در سی‌دی‌ها می‌فرمایند: الگوی ما هستی است ما باید از هستی الگو بگیریم و به آن نگاه کنیم. همه چیز در هستی بر اساس نظم است.

آیا تا به حال دیده شده در پاییز درختی شکوفه بدهد یا درختان سبز شوند؟ نه این خصلت فصل بهار است خصلت فصل پاییز ریزش است. نظم در طبیعت حکم فرماست و من اگر از جنس طبیعت هستم و می‌خواهم در این طبیعت زندگی کنم چاره‌ای ندارم جز این‌که با طبیعت همسو شوم. کنگره۶۰ هم جزئی از سیستم الهی و سیستم طبیعت است و اگر می‌خواهم بمانم با گردباد سبز به بالا عروج کنم چاره‌ای ندارم جز این‌که با جهت کنگره۶۰ هم جهت و هم مسیر شوم. با نظم داشتن می‌توانم با کنگره هم‌ جهت شوم.

دیده‌بان محترم لژیون سردار مسافر علیرضا می‌فرمایند: بلندترین زمان ثانیه است، از ثانیه کوتاه‌تر، دقیقه، از دقیقه کوتاه‌تر ساعت، از ساعت کوتاه‌تر روز، از روز کوتاه‌تر هفته، از هفته کوتاه‌تر ماه، از ماه کوتاه‌تر سال است که می‌توانم نظم داشته باشم تا به انضباط و به احترام برسم که به من احترام گذاشته شود. من با بهره‌گیری از متد DST با ذره‌ذره قدم برداشتن می‌توانم در قالب ثانیه خود را جا دهم.

راهنمای تازه‌واردین در بدو ورود به من گفتند اگر می‌خواهی اینجا حضور داشته باشی لازمه آن استفاده از شال سفید، حضور قبل از ساعت ۴ بعدازظهر است. راهنما به من گفتند اگر می‌خواهی دریافت کنی باید منظم باشی، باید زمانی در جلسه باشی که با قوت گرفتن از قدرت مطلق الله را بشنوی، اگر نشوی نظم نداری و آن روزت را از دست داده‌ای. وقتی ذره‌ذره نظم را به زندگی‌ام آوردم آن‌وقت از نوشتن سی‌دی لذت می‌برم، کلام و صدای آقای مهندس برای من عادی نمی‌شود و سی‌دی نوشتن برای من تبدیل به لذت می‌شود.

کنگره۶۰ بدون چشم داشت و بی‌ توقع به هر کسی از این سرا در بیاید نان می‌دهد از ایمانش نمی‌پرسد؛ اما آیا به همه خدمت ارائه می‌دهد؟ علم درمان اعتیاد را در اختیار همه قرار می‌دهد؟ نه، کنگره دست مسافر و همسفری را می‌گیرد که منظم است مسافری که وعده‌های داروی خود را منظم نمی‌خورد هرگز به رهایی با حال خوش نمی‌رسد، همسفری که یک خط در میان سی‌دی می‌نویسد هرگز به حال خوش نمی‌رسد. هر چیزی قاعده و اصولی دارد. قواعد و اصول را باید درست رعایت کنیم.

ما اینجا هستیم که علم درست زندگی کردن را آموزش بگیریم و نمی‌شود انتخاب کرد؛ باید به تمام حلقه‌ها وصل باشیم، باید در تمام زمینه‌ها بازی کنیم تا بتوانیم به عروج یا صعود برسیم. تعادل یعنی حال خوش، بی تعادلی یعنی ناخوشی، اگر تعادل داشته باشیم احترام هم به دنبالش می‌آید. فکر نمی‌کنم هیچ کدام از ما آدم بی‌انضباط و بی‌نظمی را دوست داشته باشیم و به او احترام بگذاریم؛ ولی کسی که منظم و منضبط است من را مجبور می‌کند که به او احترام بگذارم.

کنگره مکانی‌ است برای به تعادل رسیدن خویش. آقای مهندس به زیبایی ذره‌ذره با تمام قسمت‌های وجودی ما چه در صور آشکار چه در صور پنهان کار دارند، به ما علم اعتیاد را می‌دهند و اعتیاد را از ما می‌گیرند در ادامه علم درمان سیگار را می‌دهند اعتیاد به سیگار، نیکوتین را از من همسفر می‌گیرند در ادامه علم درمان کمبود یا افزایش وزن را به من می‌دهند و ضدارزش را از من جدا می‌کنند تا من برای دریافت‌های بیشتر و بهتر آماده کنند.

جهان مادی است و لازمه زندگی روی زمین برخورداری از مادیات است. آیا علم ثروت اندوزی علم توانمند شدن در کنگره۶۰ وجود ندارد؟ به لطف لژیون بزرگی به نام لژیون سردار اینجا هستم که از فقر عبور کنم، توانمند زندگی کنم، علم داشتن ثروت و برخورداری از ثروت را بیاموزم. چگونه؟ آقای مهندس در سی‌دی عشق می‌فرمایند: با بخشش. خندان می‌خواهی داشته باشی؟ نمی‌توانی، مگر این‌که اول بدهی. چه چیزی را؟ هم مال را، هم جان را، هم وقت را، باید کلام و مکان و زمان را ببخشم تا به من اجازه حرکت داده شود. من در کارگاه و لژیون آموزش می‌گیرم؛ ولی فقط حافظ یک سری اطلاعات و علم در ذهنم هستم و هنوز به مرحله عمل نیامده با بخشش مالی من به عمل درآوردن را تجربه می‌کنم و به من اجازه داده می‌شود که حرکت کنم.

توانمندی‌هایی درون من است که به واسطه‌ نقض فرمان و کارهای ضد‌ ارزشی که انجام دادم در طول سالیان سال از من گرفته شده است. وقتی از با ارزش‌ترین نیرو، از با ارزش‌ترین دارایی که مالم است می‌گذرم و می‌بخشم در عین نیاز شعبدش اینجاست؛ ولی بدون توقع و بدون چشم داشت برای نیستانی که روزی هست خواهند شد آنجاست که به من اجازه داده می‌شود به بخشی از توانایی‌هام که اجازه دسترسی نداشتم دسترسی پیدا بکنم. آن موقع است که بعد از مدتی می‌گویم نمی‌دانم چه شد من آمدم اینجا اعتیادم را درمان کنم؛ ولی الان دارم ادامه تحصیل می‌دهم؟ نمی‌دانم چه شد آمدم اعتیادم را درمان کنم، از فلان موضوع ترس داشتم؛ ولی الان شده محل کسب درآمدم؛ یعنی از ترسم عبور کردم.

فصل پاییز فصل ریزش، فصل زیبای گل‌ریزان، مهم نیست که در گل‌ریزان چه‌قدر بدهم، مهم این است که به اندازه بازی کنم؛ یعنی چه به اندازه بازی کنم؟ یعنی جوری بازی کنم که جیب من بازی کردن را احساس کند، جوری بازی کنم که دردم بیاید تا وقتی که دردم نیاید فهمی در من ایجاد نمی‌شود و اجازه حرکت و دانستنی به من داده نمی‌شود.

آقای مهندس راز دیگری را در سی‌دی عشق فرمودند: اول که می‌بخشی از مالت کم می‌شود؛ اما مهم این است که دوران سازگاری را طی کنی یک بار، دو بار، سه بار اول برادری‌ات را ثابت کنی تا بعد مال به سمتت سرازیر شود. امیدوارم آن کنیم که فرمان است و به فرمایش راهنمای خوبم عهدی که روزهای سختی، روزهای تاریکی، روزهای اعتیاد، روزهای ناامیدی، روزهایی که حس می‌کردیم به ته خط رسیده‌ایم حاضر بودیم فرش زیر پایمان را بفروشیم، حاضر بودیم دار و ندارمان را بدهیم برای این‌که عزیزمان یک بار یک وعده با ما سر سفره غذا بخورد در روزهای خوشی از یاد نبریم.

تایپیست: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر محبوبه (لژیون اول)
عکاس: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر محبوبه (لژیون اول)
ویرایش و ارسال: همسفر فاطمه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی دکتر احمد اراک 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .