جهان مملو از امواج است، موجهای بسیار با طول کم و امواج سهمگین و خطرناک، بین این دو سکوتی است نسبتاً کم عمر، ما هم مانند برگی بر روی این امواج سواریم، بعضی وقتها با خشم به زیر میرویم و گاهی چون پر مرغی به سطح میآییم، باید تعلیم بگیریم که هر لحظه آن را به چه نحوی کنترل کنیم، اگر لحظهها را با اراده و عزم راسخ بتوانیم با صبر طی نماییم طریقه بالا آمدن از زیر چرخههای امواج را فرا میگیریم آن وقت میتوانیم بگوییم که ما با مبارزه و جنگ با طبیعت آموختیم که آماده و حاضر به انجام بسیاری از آنچه تو میخواهی هستیم.
عنوان این موضوع تسلیم به قدرت مطلق است. آقای مهندس در سیدی بادبادکباز میگویند: چرا ما در صحبتهای خود از کلمه قدرت مطلق به جای کلمه خداوند استفاده میکنیم؟ به این دلیل است که امروزه عدهای از افراد، خدا ناباور شدهاند تا اسم خداوند را میشنوند، فوراً جبهه میگیرند که خدایی وجود ندارد؛ به هرحال تمام قدرت هستی از قدرت مطلق است.
در جهان هستی همه چیزهایی که وجود دارد عمر دارند و هیچ کدام پایدار نیستند. بالاخره یک روز همه از بین میروند و ما میخواهیم بفهمیم که در کجا قرار داریم؟ چه هستیم؟ چگونه میتوانیم از زندگی خود استفاده کنیم؟ اینکه ما وقت خود را صرف چه کارهایی می کنیم مسئله مهمی است؟
آقای مهندس در این سیدی میفرمایند که زندگی فراز و نشیبهای گوناگونی دارد. در زندگی ممکن است گرفتار هزاران مشکل شویم، تمام زندگی ما کشمکش است و ما انسانها تمام زور خود را میزنیم تا بتوانیم این حالتها را ثابت نگه داریم و برای ثابت نگه داشتن باید تعلیم بگیریم که چگونه این امر را کنترل کنیم.
کسی که موجسوار است سوار بر موج میشود و از قدرت موج استفاده میکند و موجسواری میکند و به مراتب بالا میرسد، اگر کسی موجسواری بلد نباشد آن موج، کمرش را میشکند و این مثال بارزی برای زندگیمان است. قدرت موج میتواند همان نوع رفتار ما با دیگران باشد که تعیین میکند آیا ما میتوانیم به سمت بالا برویم یا خیر؟
یکی از مسائل مهمی که عنوان شده است بحث معیارهاست. انسان باید برای هرچیزی معیار مشخصی داشته باشد؛ یکی از معیارهایی که در چرخههای زندگی باید آن را یاد بگیریم این است که فرق طلا و بدل بودن انسانها را بدانیم. اینکه کدام انسانها طلا هستند و کدام یک بدل! اگر نتوانیم این دو را تشخیص دهیم و در معرض ارتباط با انسانهای بدل قرار بگیریم میتواند سبب گمراهی ما شود و به جای پیشرفت کردن پسرفت کنیم و به سمت پایین برویم.
معیارها در درون ما هستند؛ فقط کافی است چند لحظه فکر کنیم و در تشخیص این معیارها باید به صدای عقل خود گوش دهیم، در مشکلات خود صبور باشیم و بیاموزیم که چگونه از مشکلات رها شویم و خود را بالا بکشیم، اگر در یک رودخانه در جهت موجها حرکت کنیم میتوانیم به راحتی بالا برویم، ولی اگر خلاف جهت موجها حرکت کنیم، بسیار سخت است و تمام انرژی ما گرفته میشود.
در کنگره۶۰ نیز همین گونه است، اگر خلاف اهداف کنگره حرکت کنیم کنگره به زهرمار تبدیل میشود و دیگر خوشایند نیست، اما اگر در جهت آن باشیم و از حضور در کنگره خوشحال و خرسند باشید بدانید که در جهت صراط مستقیم هستید و با کنگره هماهنگ هستید. همواره باید بر میزان تجربه، علم و دانش خود بیفزاییم و هر لحظه به قدرت خداوند ایمان بیاوریم. اینکه به قدرت خداوند ایمان بیاوریم به دست خودمان است و هیچگونه اجباری در کار نیست.
اگر بخواهیم بادبادک بازی کنیم باید یک بادبادکباز ماهری باشیم و دیگری اینکه باد باشد. حال اگر شما بادبادکباز ماهری هم باشید، ولی اگر باد نباشد میخواهید چکار کنید؟ باد مثالِ مناسب کنگره است، اگر کنگره نبود هیچکدام به رهایی نمیرسیدید. در مثال بادبادک، بادبادکبازها انسانها هستند و باد مناسب قوانین الهی است که ما را به مقصد میرسانند.
منبع: سیدی بادبادکباز(آقای مهندس )
نویسنده: همسفر نیلوفر رهجو راهنما همسفر سمیه(لژیون اول)
رابط خبری: همسفر مریم رهجو راهنما همسفر سمیه(لژیون اول )
ویرایش: همسفر مریم دبیر سایت
ارسال: همسفر زهرا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی اسبیکو خرمآباد
- تعداد بازدید از این مطلب :
90