عشق، یکی از بنیادیترین مفاهیم انسانی و الهی است که همواره محور گفتوگو، ادبیات، عرفان و هنر قرار گرفته است اگر بخواهیم به دنیای پیرامون خود نگاه کنیم میبینیم که تقریباً هیچ موضوعی به اندازه عشق انسانها را به تفکر وادار نکرده و الهام بخش آثار هنری، داستانها، اشعار و حتی مسیرهای عرفانی نبوده است از رومئو و ژولیت گرفته تا لیلی و مجنون، از اشعار شمس و حافظ تا اندیشههای سهروردی، همه و همه نشان از جایگاه ویژه عشق در حیات انسان دارند.
عشق، واژهای فراگیر و مایه حیات است، عشق را میتوان بزرگترین سرمایه انسان دانست سرمایهای که اگر بخشیده شود نه تنها کم نمیگردد بلکه افزایش مییابد. عرفا از عشق به عنوان «مایه حیات» یاد کردهاند. بدون عشق حیات انسانی خشک، بیروح و تهی از معنا خواهد بود با این حال، عشق به دلیل عمق و گستردگی خود قابل تعریف دقیق و منطقی نیست زیرا همانند نور یا هوا بیشتر باید آن را تجربه کرد و تفسیر تا اینکه در قالب واژهها محدودش ساخت.
ارتباط معرفت و عشق؛ سهروردی میگوید: «اگر انسان معرفت در جهت خیر داشته باشد محبت به وجود میآید و از محبت عشق زاده میشود» این بیان نشان میدهد که عشق یک مرحله متعالی از معرفت و شناخت است وقتی انسان به درک درستی از خیر و حقیقت میرسد محبت در وجود او شعلهور میشود و از اوج این محبت عشق ظهور پیدا میکند.
برای درک اهمیت عشق میتوان آن را به آتش و یا بخاری در سرمای شدید تشبیه کرد که جان یخزده انسانی را گرما میبخشد یا همچون آب زلال و خنکی است که جان تشنهای را در کویر سوزان سیراب میسازد. این تشبیهها نشان میدهد که عشق نهتنها عامل بقا بلکه مایه آرامش و حیات مجدد است.
در جهانبینی کنگره ۶۰، عشق در وادی چهاردهم بر سه پایه استوار است: سایه، جاذبه و حس. سایه چه هست؟ برای عاشق شدن ابتدا باید موضوعی وجود داشته باشد خواه یک انسان، یک اثر هنری یا حتی یک گل بدون وجود و حضور عشق بیمعناست. حالا این سایه باید جاذبه داشته باشد. جاذبه همان زیباییها، رنگها، رایحهها و ویژگیهای دلنشینی است که فرد را به سمت معشوق میکشاند. پایه سوم حس، ابزار دریافت و درک ما از جهان است همان چیزی که تعیین میکند ما چه تصویری از معشوق بگیریم مثبت یا منفی پس سایه باید دو خاصیت گیرندگی و فرسندگی داشته باشد.
معضل امروز جامعه تمرکز بر سایه و غفلت از جاذبه و حس است. امروزه بسیاری از انسانها تنها بر سایه (ظاهر و جسم) تمرکز میکنند با عملهای جراحی و تغییرات ظاهری میخواهند معشوقی مطلوب بیافرینند اما اگر جاذبه درونی و حس مثبت پالایش نشود عشق به زودی رنگ میبازد. اگر وجود انسان آکنده از نفرت، کینه و بدخواهی باشد هرگز نمیتواند پیام عشق و محبت را منتقل کند. برای رسیدن به عشق حقیقی باید سه پایه سایه، جاذبه و حس را پالایش کرد سایه با بهداشت و ورزش مرتب میشود اما مهمتر از آن پرهیز از سخن ناسزا و اندیشه منفی است، حس نیز باید تربیت شود تا بتواند زیباییها را در هر شرایطی ببیند همانگونه که پیامبران در میان پلیدی، نکتهای مثبت و زیبا را کشف میکردند.
عشق در حقیقت اقیانوسی الهی است که انسانها تنها ذرهای از آن را دریافت میکنند هرکه به این دریای محبت وصل شود خدمت به دیگران را بدون توقع انجام میدهد خدمت بی هیچ چشمداشت و بخشش بیانتظار، نشان بالندگی عشق در وجود انسان است. در جهان هستی هیچ چیز ثابت و پایدار نیست کهکشانها از بین میروند و حتی عمر طولانی پایان میپذیرد آنچه جاودانه و ماندگار است عشق و محبت است سرمایهای که حتی پس از مرگ نیز در جهان باقی میماند و اثرش بر روح و هستی ادامه خواهد داشت.
شناخت خالق و درک عظمت او تنها از راه حس کردن ممکن است انسان در دریای عشق الهی است که میتواند به توحید و یگانگی دست یابد اگر انسان در مسیر درست حرکت کند خداوند قدمهای او را به گلستان تبدیل میکند و او در بهشتی زمینی و آرامش الهی زندگی خواهد کرد.
عشق، بزرگترین گوهر زندگی انسان است گوهری که اگر پالایش شود انسان را به سرچشمههای الهی متصل میسازد. سه پایه سایه، جاذبه و حس، اساس عشق حقیقی را تشکیل میدهند و اگر بهدرستی پرورش یابند عشق به اوج میرسد در نهایت، عشق تنها سرمایهای است که میماند، آرامش میآورد و انسان را به صراط مستقیم و خداشناسی هدایت میکند.
منبع: اپلیکیشن دژاکام سیدی «عشق»
نویسنده: مسافر حجتالله (لژیون ششم)
تنظیم و ارسال: مرزبان خبری مسافر علی
مسافران نمایندگی ساوه
- تعداد بازدید از این مطلب :
6