English Version
This Site Is Available In English

نظم، سپر مسافر و سلاح نیروی منفی

نظم، سپر مسافر و سلاح نیروی منفی

سلام دوستان حسین هستم، یک مسافر.
همه ما در کنگره می‌توانیم برای یکدیگر الگو باشیم؛ چه از نظر منظم بودن در رفت‌وآمدها و چه در رعایت انضباط فردی. به عنوان مثال، اگر من به عنوان یک راهنما، نظم نداشته باشم و با تأخیر به لژیون برسم، رهجو این رفتار را می‌بیند و از آن الگو می‌گیرد. در نتیجه، اصل مهم نظم و انضباط را به درستی فرا نمی‌گیرد. بنابراین، باید همواره تلاش کنیم الگوی مناسبی برای هم باشیم.
ما ریشه و پایه اصلی خانواده هستیم. اگر ما منظم و با حالی خوب باشیم، این نظم و احوال خوب، به تمام خانواده سرایت می‌کند و حال همه را خوب می‌کند.
خاطره‌ای شنیدنی از یکی از راهنمایان نقل می‌کنم: او از آقای مهندس درخواست کرد جمله‌ای به او بگویند که در زندگی‌اش بسیار کاربرد داشته باشد. آقای مهندس پاسخ دادند: «فقط نظم و انضباط داشته باش، هم در شغل و هم در زندگی.»
این پیام بزرگی است که آقای مهندس قصد دارند به ما منتقل کنند: اگر نظم نداشته باشیم، اولین و بزرگ‌ترین ضربه را خودمان می‌خوریم و در ادامه، تمام خانواده از این بی‌نظمی آسیب می‌بینند.
زمانی که حال ما خوب باشد و در کارهایمان منضبط باشیم، این آرامش و نظم به خانواده نیز منتقل می‌شود. برعکس، وقتی حال ما خراب باشد و بی‌انضباطی کنیم، این آشفتگی بر حال و هوای خانواده نیز سایه می‌اندازد.
پس بیاییم با رعایت نظم، هم به خود و هم به عزیزانمان کمک کنیم تا در مسیری روشن و پایدار گام برداریم.

سلام دوستان میلاد هستم، یک مسافر.
مسئله‌ای که می‌خواهم درباره‌اش صحبت کنم، "نظم در بی‌نظمی" است. شاید عجیب به نظر برسد، اما حتی در بی‌نظمی هم یک نوع نظم وجود دارد؛ فقط ما آن را به شکل بی‌نظمی می‌بینیم. در واقع، چیزی که ما به عنوان آشفتگی درک می‌کنیم، لزوماً آنطور نیست، بلکه این نگاه ماست که آن را بی‌نظم می‌پندارد.
نکته بسیار جالب اینجاست که مواد مخدر، به عنوان یک نیروی منفی، دو کار اصلی با فرد انجام می‌دهد: اول این که با یک نظم مشخص وارد زندگی می‌شود. دقیقاً در زمانی که قرار است اعتیاد آغاز شود، با برنامه‌ریزی پیش می‌آید. دوم این که با یک جهان‌بینی خاص و تحریف‌شده وارد ذهن می‌شود. حقیقت را آنطور که هست نشان نمی‌دهد و واقعیت را وارونه جلوه می‌دهد. چه زمانی که فکر می‌کنی داری درست پیش می‌روی و چه زمانی که می‌دانی راه غلط را می‌روی، این نیروی منفی است که جهان‌بینی خودش را به تو تحمیل می‌کند.
مثال: وقتی یک فرد در آغاز راه مصرف قرار می‌گیرد، نیروی منفی با یک برنامه منظم او را جلو می‌برد، اول هفته‌ای یک بار، بعد فقط پنج‌شنبه و جمعه‌ها، سپس یک روز در میان، و در نهایت می‌رسد به مصرف روزانه. می‌بینید؟ این نیروی منفی در واقع "تیپرینگ" را برعکس انجام می‌دهد! یعنی با یک نظم حساب‌شده، فرد را به سمت اعتیاد کامل می‌کشاند.
برای این که یک نفر به مصرف‌کننده‌ای حرفه‌ای تبدیل شود، باید حدود ۱۰ ماه به طور منظم و هر روز مصرف کند؛ در غیر این صورت، اعتیاد به معنای واقعی شکل نمی‌گیرد. نیروی منفی هرگز حقیقت نهایی و عاقبت کار را به تو نمی‌گوید. آن‌ها با یک جهان‌بینی دروغین، فرد را در مسیر قرار می‌دهند؛ تا لب پرتگاه می‌برند، اما نمی‌گویند که قرار است سقوط کنی.
ساختار: هیچ ساختار منفی یا مثبتی نمی‌تواند شکل بگیرد، مگر این که نظم در آن وجود داشته باشد.
حالا ببینید در مسیر مثبت کنگره چه می‌کنیم: ما منظم سر جلسات حاضر می‌شویم، هر ۲۱ روز یک بار پله‌ها را با روش DST عوض می‌کنیم، هفته‌ای یک سی‌دی می‌نویسیم. همه این‌ها را با نظم انجام می‌دهیم. ما باید نظم را تکرار کنیم تا انضباط در ما شکل بگیرد و در نگاه هستی، موجودی قابل احترام بشویم. این دیدگاه من است.
جالب اینجاست که حتی وقتی در جهت مثبت حرکت می‌کنی، نیروی منفی با همان نظم می‌خواهد تو را از مسیر خارج کند. یک ضرب‌المثل هست که می‌گوید: "هیچ اشتباهی صورت نمی‌گیرد، مگر این که لباس تقوا بر تن آن کنیم و با ظاهری فریبنده آن را توجیه کنیم."نیروی منفی با یک دلیلِ به ظاهر منطقی و با رعایت نظم، سعی می‌کند تو را از مسیر درست خارج کند، در حالی که واقعیت چیز دیگری است.
اگر آنچه قوانین کنگره و راهنماها می‌گویند را دقیق و درست انجام دهیم، حتی اگر در لحظه تمایل قلبی کامل هم نداشته باشیم قطعاً موفق خواهیم شد و به رهایی خواهیم رسید. برعکس، کسی که ادعا می‌کند رهایی را می‌خواهد، اما قطعات آدامس را درست مصرف نمی‌کند و نظم ندارد، به جایی نمی‌رسد. مثل این است که بگویی "من می‌خواهم معتاد شوم" اما مواد مصرف نکنی! چنین چیزی ممکن نیست.
پس می‌بینید که نیروی منفی هم در کار خودش بسیار منظم عمل می‌کند تا شما را به قعر تاریکی برساند. حتی وقتی شما در مسیر مثبت حرکت می‌کنید، با همان نظم به شما نزدیک می‌شود تا شما را منحرف کند. وظیفه ما این است که در این نبرد، با تمسک به نظم درست، از مسیر خارج نشویم.
در پایان معتقدم، کسی که نظم را اجرا و تکرار می‌کند، خود به خود به سمت احترام حرکت می‌کند. وقتی در سفر اول، مسافر خوبی هستی، دستورات راهنما را به درستی اجرا می‌کنی و سی‌دی‌هایت را منظم می‌نویسی، برای راهنمایت قابل احترام می‌شوی. حتی آقای مهندس هم به تو احترام می‌گذارند، چون در عمل ثابت کرده‌ای که فردی منضبط هستی.
از اینکه به صحبت‌های من گوش کردید از همه شما سپاسگزارم

تایپ و ارسال: خدمتگزاران سایت

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .