English Version
This Site Is Available In English

گوش دادن به صحبت‌های راهنما و داشتن نظم و انصباط در کنگره، ما از تاریکی‌ها نجات می دهد

 گوش دادن به صحبت‌های راهنما و  داشتن نظم و انصباط در کنگره، ما از تاریکی‌ها نجات می دهد

به نام قدرت مطلق الله

 


هشتمین جلسه از سی و نهمین دوره کارگاه‌های آموزشی کنگره ۶۰، نمایندگی ایمان با استادی   مسافر اکبر ، نگهبانی مسافر محمد و دبیری مسافر امیررضا با دستور جلسه  " نظم، انضباط و احترام در کنگره 60 "  در روز دوشنبه  14 مهر ماه 1404 ساعت 17 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد...
خداوند بزرگ را شاکرم که پس از بیش از سی سال تخریب در تاریکی، این فرصت را نصیبم کرد تا در جمع شما صحبت کنم. سخن بسیار است، اما تلاش می‌کنم در چند دقیقه خلاصه بگویم.
در آغاز، لازم می‌دانم از جناب مهندس دژاکام صمیمانه قدردانی کنم که مسیر سفر و رهایی را برایم هموار کردند. داستان سفر من از جایی آغاز شد که همسرم حدود هفت یا هشت سال در کنگره (به‌عنوان نگهبان ورزش) و(نگهبان اوتی)  خدمت می‌کردند. از عید سال ۱۴۰۳ دچار ناراحتی کلیه شدند و درد بسیاری داشتند. بارها از ایشان خواستم به بیمارستان بروند، اما پاسخ می‌دادند: «نمی‌توانم کنگره و مسئولیت‌هایم را رها کنم. ان‌شاءالله بعد از تعطیلات مرداد می‌روم.
روز اول مردادماه به بیمارستان مراجعه کردیم و روز دوم عمل جراحی انجام شد. پس از عمل به ریکاوری منتقل شدند، اما حالشان مساعد نبود  و متاسفانه همسرم به رحمت خدا رفتند. خداوند ایشان و تمام رفتگان را رحمت کند.
پس از پایان تعطیلات، جناب آقای مهندس در جریان قرار گرفتند و برایمان پیغام تسلیت فرستادند. خدمت ایشان رسیدم؛ با محبت تسلیت گفتند و فرمودند:
«خانم شما تا اینجا در این مسیر بوده و تقدیرش تا همین‌جا رقم خورده است.»


در همان دیدار، مهندس عزیز با مهربانی از من پرسیدند:
آیا خودم مصرف‌کننده هستم؟ عرض کردم بیش از سی سال است که درگیر مواد هستم.
فرمودند: «خوشحالم، اما یادت باشد، برای خودت بیا، نه به خاطر دیگران. باید خودت بخواهی رها شوی. و من همان‌جا گفتم: «چشم جناب مهندس، هرچه شما بفرمایید.
سه جلسه در آکادمی شرکت کردم، سپس متوجه شدم که شعبه ایمان نیز وجود دارد. با اینکه همسرم سال‌ها در کنگره بودند، اما من هیچ اطلاعی از موقعیت این مکان نداشتم. وقتی برای نخستین بار وارد شعبه ایمان شدم، از همان‌جا سفرم آغاز شد. ازحسن آقا، راهنمای محترمم، نیز سپاسگزارم که این فرصت را در اختیار بنده قرار دادند.
اکنون بیش از چهارده ماه است که سفر کردم و افتخار می‌کنم که در این مدت حتی یک روز غیبت نداشته‌ام؛ چه در جلسات و چه در پارک. باور دارم که گوش دادن به صحبت‌های راهنما هرگز ضرر ندارد، چراکه راهنما چیزی برای خود نمی‌خواهد، بلکه خدمت می‌کند تا ما از تاریکی‌ها بیرون بیاییم.


بیش از سی سال مصرف داشتم، روزانه دو گرم مواد استفاده می‌کردم و معمولاً تا ساعت ده یا یازده صبح بیدار نمی‌شدم. اما امروز ساعت پنج یا شش صبح از خواب برمی‌خیزم، با انرژی و امید. آن روزها سراسر تاریکی بود، اما اکنون نور در زندگی‌ام جریان دارد.
خداوند به آقای مهندس خیر فراوان دهد که این مسیر زیبا و الهی را برای ما فراهم کرد. این راه واقعاً خوب است و آثارش مستقیم از لطف خداوند سرچشمه می‌گیرد.
در پایان، از صمیم قلب از جناب آقای مهندس و تمام خدمت‌گزاران کنگره ۶۰ تشکر می‌کنم. امیدوارم بتوانم همواره قدردان این نعمت بزرگ باشم و تا پایان عمر در مسیر آموزش و خدمت باقی بمانم.

 

تایپ : مسافر حسن
تنظیم و ارسال : مسافر احمد

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .