جلسه دوازدهم از دوره دوم سری کارگاه های آموزشی خصوصی کنگرۀ ۶۰ ویژه مسافران نمایندگی کارون اهواز با استادی مسافر فاروق، نگهبانی مسافر محمدرضا و دبیری مسافر رضا با دستور جلسه «نظم ، انضباط و احترام در کنگره ۶۰» در روز یک شنبه مورخ سیزدهم مهر ماه 1404 در ساعت ۱۷:۰۰ آغاز بکار نمود
خلاصه سخنان استاد:
من پیش از آشنایی با کنگره ۶۰، زندگی بسیار آشفتهای داشتم. نظم، انضباط، خواب منظم و حتی کوچکترین برنامهریزی برای من به یک معضل بزرگ تبدیل شده بود. سالها آرزو داشتم که یک روز صبح زود بیدار شوم و طلوع آفتاب را ببینم، اما زندگیام به شکلی پیش میرفت که شبها تا صبح بیدار بودم و تا غروب میخوابیدم. این روند همراه با مصرف مواد ادامه داشت و باعث شد هرچه در زندگی داشتم از دست بدهم؛ از کار و درآمد گرفته تا خانه و ماشین. تنها چیزی که برایم باقی مانده بود خانوادهام و یک دست لباس بود.
در آن دوران بارها به خودکشی فکر کردم و حتی اقداماتی انجام دادم، اما هر بار ناکام ماندم و با خودم میگفتم شاید خدا نمیخواهد من از این رنج خارج شوم. سالها راههای مختلف را امتحان کردم و نتیجهای نگرفتم تا اینکه روزی به طور اتفاقی یکی از دوستان قدیمیام را دیدم که اکنون خدمتگزار کنگره است. او مرا به کنگره ۶۰ دعوت کرد و من در اوج ناباوری تصمیم گرفتم آخرین تلاشم را انجام دهم و این مسیر را انتخاب کنم.
ورود به کنگره برای من آغاز تغییری بزرگ بود. در ابتدا باورش سخت بود که بتوانم زندگی منظم و بدون مصرف داشته باشم. فکر میکردم دیگران با من متفاوتاند و مشکلات مرا نداشتهاند، اما بهتدریج فهمیدم که همه اعضا مثل من، مسیرهای مختلف را امتحان کرده و در نهایت به اینجا آمدهاند. این یک وجه مشترک ماست.
در کنگره یاد گرفتم مصرفم را منظم کنم و کمکم زندگیام را سامان دهم. یاد گرفتم به دیگران احترام بگذارم؛ چون تا قبل از آن همیشه توقع احترام داشتم بدون اینکه خودم به دیگران احترام بگذارم. اینجا فهمیدم باید جایگاه خود را بشناسم و از منیت دوری کنم.
یکی از چیزهایی که در کنگره مرا شگفتزده کرد، همین نظم، انضباط و احترام بود. با وجود آنکه اعضا سابقه مصرف دارند، اما هیچ بیاحترامی، درگیری یا سوءاستفادهای از یکدیگر نمیبینیم. این نشان میدهد که قوانینی که در کنگره اجرا میشود بهخوبی پیادهسازی شده و شوخیبردار نیست.
من در ابتدای حضورم حتی در نحوه صحبت کردن مشکل داشتم و از الفاظ نامناسب استفاده میکردم. اما کمکم یاد گرفتم محترمانه و مودبانه صحبت کنم و این برایم یک ارزش شد. امروز با افتخار میگویم که وقتی با پیراهن سفید از خانه بیرون میروم، نگاه احترامآمیز همسایگان و اطرافیان را میبینم و اینها همه برکات کنگره ۶۰ است.
در پایان لازم میدانم از تمامی اعضا و دوستانی که در این مسیر به من کمک کردند تا بمانم، درمان شوم و زندگیام را از نو بسازم، صمیمانه تشکر کنم.
گروه سایت نمایندگی کارون
- تعداد بازدید از این مطلب :
35