جلسه چهارم از دوره چهل و هشم از سری کارگاه های آموزشی خصوصی کنگره 60 نمایندگی شهرری با استادی راهنمای محترم مسافر حسام، نگهبانی مسافر جواد و دبیری مسافر افشار با دستور جلسه: "نظم، انضباط و احترام در کنگره 60" دوشنبه 1404/07/14 ساعت 17 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان حسام هستم مسافر:
ما در کنگره یاد گرفتهایم که وقتی برای ما حریمها و حد و حدود مشخص میشود، هیچ جایی برای سلیقه و برداشت شخصی باقی نمیماند. راهنما، چه دو سال، چه پنج سال یا ده سال خدمت کرده باشد، باید پیش از ساعت پنج در نمایندگی حاضر باشد. با همه سختیها، ترافیکها و مسیرهای طولانی، این احترام و انضباط از ملزومات اساسی ورود به الفبای جهانبینی کنگره ۶۰ است؛ الفبای درمان ما.
من دستیار دیدهبان انضباطی، جناب آقای محمدصادق صداقت هستم و به این موضوع افتخار میکنم. چند سالی است که از ایشان آموزش گرفتهام و هر آنچه آموختهام در زندگیام کاربرد دارد.
در مورد لژیونهای انضباطی میخواهم بگویم: بعضی فکر میکنند این لژیونها برای سختگیری یا منبع درآمد کنگرهاند، در حالی که کنگره از نظر مالی با لژیونهای مالی و سردار بهقدری قوی است که هیچ نیازی به مبالغ جزئی انضباطی ندارد. فلسفهی وجودی لژیونهای انضباطی آموزش است، نه درآمد.
وقتی تازهوارد وارد کنگره میشود، با احترام و پذیرایی مواجه میشود، راهنما در اختیارش قرار میگیرد، مسیر و داروی مناسبش را مییابد. اما وقتی خودش نظم را نمیپذیرد و معرکهگیری میکند، ضلع آموزش در او ناقص میماند.
من همیشه میگویم: شرط اول آموزش، دانستن نیست؛ تسلیم بودن است. کسی میتواند به مرتبهی آموزش دست پیدا کند که تسلیم باشد و نظم و انضباط را در چهارچوب تعیینشده رعایت کند.
اگر منِ راهنما نتوانم «پیراهن رهجو» را عوض کنم، نمیتوانم در درمانش نقشی داشته باشم. بخشی از این موضوع به محبت راهنما و بخشی به تسلیم بودن رهجو بستگی دارد. کسی که تسلیم نشده، قطعاً به درمان واقعی نمیرسد؛ شاید مصرف را قطع کند، اما درمان اتفاق نمیافتد.
چنین فردی اگر به مراکز دیگر هم برود، شاید موقتاً نتیجه بگیرد، اما در نهایت دچار خستگی، دلزدگی و بازگشت به تاریکی میشود.
.jpg)
من خودم یکی از بینظمترین و بیانضباطترین انسانها بودم. اما کنگره به من یاد داد چگونه برای زندگیام برنامهریزی داشته باشم. امروز از ساعت هفت صبح تا ده شب برنامهی مشخص دارم؛ حتی برای ده دقیقه از روزم. شاید باورش سخت باشد، ولی نظم باعث شد از آن بینظمی و هرجومرج سابق فاصله بگیرم.
یکی دیگر از نکات مهم، قدر دانستن نعمتی است که در کنگره داریم. وقتی وارد شعبه میشویم، هوای مطبوع، نور مناسب، محیط پاکیزه و نظم را میبینیم. باید بدانیم اینها نتیجهی رعایت نظم و احترام توسط خدمتگزاران است. قدردانی فقط مالی نیست — گرچه بخشش مالی اهمیت زیادی دارد — اما بزرگترین قدردانی، استفادهی درست از امکانات و رعایت حرمتهاست.
در لژیون انضباطی روی همین مسائل تأکید میشود؛ اینکه کسی در بیرون از شعبه سیگار نکشد، یا باعث مزاحمت برای دیگران نشود. من یادم هست در شعبهی صالحی و تهرانپارس، آنقدر درگیر محل پارک و شکایت اهالی بودیم که هر روز باید با احترام و مدارا با آنها برخورد میکردیم.
حتی بعدها شخصی، که در آن منطقه زندگی میکرد، وقتی پسرش در کنگره درمان شد، خانهاش را در اختیار کنگره گذاشت. بعدها پسرش در قلعهنو هم ملکی ساخت و تحویل داد. اینها نتیجهی همان مدارا و رعایت حرمت است که مهندس همیشه بر آن تأکید دارند.
در نهایت، هرکدام از ما اگر نظم و انضباط را رعایت کنیم، احترام هم با آن میآید. کسی که منظم است، نیاز به عذرخواهی و توجیه ندارد؛ همه چیزش بهموقع و سر جای خودش است.
وقتی شربتت را دقیق و منظم مصرف کنی، دچار مشکل نمیشوی و راهنما هم از رفتار و عملکردت متوجه میزان گوشبهفرمانیات میشود.
همهچیز برمیگردد به تسلیم بودن.
اگر از راهنما، مرزبان یا ایجنت خوشت نمیآید، این راه اشتباه نیست. سیستم کنگره برای همین طراحی شده که بتوانی در آرامش تصمیم بگیری و اگر خواستی راهنمای دیگری انتخاب کنی. کنگره تنها راه واقعی درمان است که در عمل نتیجه داده و ما نمونههای زندهاش هستیم.
در پایان میگویم: نصف دین، مدارا با مردم است. وقتی با دیگران بسازیم، خداوند هم با ما میسازد و از همهی خطرها، مشکلات و سختیها محافظتمان میکند.
مرزبان کشیک: مسافر علی
تنظیم و ویراستار: مسافر رضا از لژیون چهاردهم
تایپ: مسافر هاشم از لژیون ششم
مسافران نمایندگی شهرری
- تعداد بازدید از این مطلب :
357