جلسه دهم از دوره دوم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی غزالی مشهد به استادی همسفر حمیده، نگهبانی همسفر سعیده و دبیری همسفر اعظم با دستور جلسه «نظم، انضباط و احترام در کنگره60» روز دوشنبه 14 مهرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
با عرض سلام، از ایجنت شعبه، مرزبانان همسفر هانیه و همسفر معصومه و از دبیر و نگهبان جلسه تشکر میکنم. همچنین از راهنمای خودم همسفر سودابه ممنونم که اجازه دادند تا در این جایگاه خدمت کنم و آموزش بگیرم.
دستور جلسه "نظم، انضباط و احترام در کنگره60" است. برای صحبت در مورد آن به زمانی که وارد کنگره شده بودم، برمیگردم. نظم به معنی مرتب بودن است. این که سعی کنم وقتی به عنوان سفر اولی وارد کنگره میشوم ببینم کنگره از من چه چیزی میخواهد. اول اینکه پوشش من چگونه باید باشد. وارد لژیون که شدم، اولین چیزی که با وجود تنبلیهایم از من خواسته شد این بود که هفتهای یک سیدی تحویل خانم سودابه بدهم. من با شوق وذوق خیلی زیاد این سیدی ها را مینوشتم.
برای اینکه در شعبه نظم در جریان باشد باید در هر جایگاهی که هستیم فرمانبرداری کنیم. باید به هر کسی که روی کار ما نظارت دارد، راهنما باشد یا مدیرمان، چشم بگوییم. برای من خیلی شیرین بود که هر چه راهنمایم به من حمیده میگفت چشم میگفتم و انجام میدادم.
وقتی نظم و انظباط برقرار میشود که قوانین و مقررات را اجرا کنیم. نظمداشتن هم برای من سخت نبود. دوست داشتم به بزرگتر از خودم احترام بگذارم و توجه کنم؛ برای همین خیلی مهم بود که صحبتهای استاد را گوش کرده و تلاش خودم را بکنم. این ها تعریفهایی بود که از این سه کلمه نظم، انظباط و احترام برای خودم داشتم.
من همیشه، هر جا که در موردی صحبت میشود حمیده قبل از کنگره را با حمیده حال حاضر که در کنگره است مقایسه میکنم. با خودم فکر میکنم کنگره به من چه چیزی داده و من چه دارم؟ اکنون به عنوان یک مادر حس خیلی خوبی دارم. در برخورد با فرزند خودم حس بهتری دارم و گارد نمیگیرم؛ مثل گذشته با فرزندم دعوا و ناراحتی ندارم. همچنین به عنوان یک همسر حس و حال خیلی خوبی دارم؛ دیگر به دنبال این نیستم که بعد از برگشت مسافرم به خانه بهانهای برای دعوا پیدا کنم. در گذشته این قدر با خودم درگیر بودم که دوست داشتم با مسافرم قهر باشم. من بهعنوان یک فرد خوشاخلاق خودم را قبول داشتم ، اما رفتارهای ضدارزشی زیادی داشتم و به اینسبب نه حال خودم خوب بود ونه حال اطرافیانم. زندگی من بههمریخته بود و به مسافرم هم کاری نداشتم. کنگره من را با مسافرم آشتی داد. پیش از کنگره مهر و محبتی را که برای دیگران عادی مینمود، برای من ناشناخته بود.
خدا را شکر میکنم که کنگره به من آموزش داد و من سعی کردم هر چیزی را که به دردم میخورد و یاد میگیرم اجرایی کنم. قبلا در ساعات کاری با خودم جنگ داشتم و مدام منتظر پایانوقت بودم، اما امروز با وجود هشت ساعت کار خیلی حس بهتری دارم و میتوانم کار خودم و بههمریختگیهای محیط کارم را بهتر مدیریت کنم. اینها برای من بسیار باارزش است.
در کنگره ارزشها و ضدارزشها را آموختم و تلاش میکنم ضدارزشها را از خودم دور کنم و کارهای ارزشی انجام بدهم. اینها همه نتیجه نظم در کنگره بود. من سعی دارم به حمیده بهتری تبدیل شوم. بابت این مسئله خداوند را شکر میکنم که توانستم نظم، انضباط و احترام را در زندگیام کاربردی کنم.
مطلب دیگر این که جشن گلریزان نزدیک است. به این مناسبت خوب است که اشاره مختصری به این موضوع داشته باشم. سال اول من مبلغی کمک کردم. یک سال از ورود من گذشت و با خودم فکر کردم و دیدم هیچچیزی باارزشتر از این نیست که به حال خوب رسیدهام. حالا واقعا احساس میکنم که هر چه دارم از کنگره دارم. من با مشورت با خانم سودابه قرار شد با گلریزان شروع خدمتم را آغاز کنم و خدا را شکر میکنم که این اتفاق افتاد. امسال هم گلریزان نزدیک است و میدانم داشتههای امسالم از پارسال بیشتر است و به حمیده بهتری تبدیل شدهام.
از خداوند بسیار ممنونم که مسیر کنگره را برای من بازنمود. و همینطور از خانم سودابه متشکرم. من این حس عشق، محبت و هر چه که بین من و مسافرم رقم خورد را مدیون خانوم سودابه هستم و از خداوند بهترینها را برای ایشان آرزو میکنم. ممنونم که به من وقت مشارکت دادید.

مرزبانان کشیک: همسفر هانیه و مسافر آرش
تایپیست: همسفر ملیحه رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون چهارم)
عکاس: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سودابه (لژیون اول)
ویراستاری و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر سودابه (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی غزالی مشهد
- تعداد بازدید از این مطلب :
37