دهمین جلسه از دورهی سیزدهم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی دلیجان، با استادی ایجنت مسافر محمد، نگهبانی مسافر رضا، و دبیری همسفر پیمان، با دستور جلسه:"نظم، انضباط و احترام در کنگره ۶۰ و تولد یکمین سال رهایی مسافر مجتبی"، شنبه ۱۲ مهرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد

سخنان استاد:
خداوند را سپاسگزارم که امروز این توفیق را به من داد تا در این جایگاه و در جمع برادران و خواهران عزیز حاضر شوم. ضمن تبریک دستور جلسه این هفته، "نظم، انضباط و احترام"، سالروز رهایی مرزبان محترم، مسافر مجتبی را نیز به ایشان و همه خانواده کنگره ۶۰ تبریک و تهنیت میگویم.
دستور جلسه هفته گذشته، "صورت مسئله اعتیاد" بود و امروز از "نظم، انضباط و احترام" سخن میگوییم. این توالی و ترتیب، خود پیامی عمیق دربردارد: کشف صورت مسئله، بدون رعایت نظم و انضباط و احترام، ناممکن است. رمز گشودن هر حقیقتی، از جمله حقیقت درمان، در دو چیز نهفته است: نخست، یافتن راه درست و دوم، کیفیت و چگونگی حرکت در این مسیر.

در کنگره ۶۰، صورت مسئله برای ما روشن شده است؛ با آموزش جهانبینی، روان و خلقوخوی ما ذرهذره تغییر میکند و درمان جسم نیز محقق میشود. اما سؤال اینجاست: آیا این فرآیند شگفتانگیز، بدون انضباط ممکن است؟
به عقیده من، درمان برای کسی که انضباط لازم را در مسیر سفر رعایت نکند، محقق نخواهد شد. چگونه میتوان تصور کرد فردی که در زمانهای مقرر در جلسات حاضر نمیشود یا در مصرف دارو و نیکوتین خوراکی بینظمی دارد، بتواند به درمان پایدار دست یابد؟ کسی که برای رفع عطش مادی، ساعتی زودتر در صف حاضر میشود، آیا برای درمان که والاترین نیاز است، نباید بیشترین انضباط را داشته باشد؟ این بینظمی نشان از عدم "تشنگی واقعی برای درمان" دارد.

احترام، میدان مبارزه مستقیم با "منیّت" است. هرگاه احساس کنیم احترام گذاشتن به دیگری "در شأن ما نیست"، در دام منیّت اسیر شدهایم. تنها عاملی که مانع رعایت احترام میشود، توهمِ بزرگی و برتری نفس است. رعایت ادب و احترام، پادزهر این توهم و سنگ بنای تعادل است. همانطور که در آموزشهای کنگره ۶۰ تأکید شده است، ادب شخصیت انسان را میسازد و انسان باادب، انسانی متعادل است .
یکی از کارکردهای حیاتی دستور جلسات، دریافت انرژی و آموزش است. اما زمانی این آموزش به تحول منجر میشود که از مرحله شنیدن فراتر رفته و به "تفکر و عمل" تبدیل شود. هر یک از ما باید در طول هفته از خود بپرسیم: "کجای کار من میلنگد؟ چرا در رعایت انضباط کوتاهی میکنم؟ در کدام عرصهها نتوانستهام احترام را بهطور کامل رعایت کنم؟"

بخش دوم سخن امروز، متعلق به تبریک رهایی مسافر مجتبی است. ایشان نماد عینی تلفیق "خدمت"، "ادب" و "انضباط" هستند. وجود سه راهنما در یک خانواده، گواه روشنی بر عشق و علاقه بیشائبه این خانواده به خدمت در کنگره ۶۰ است.
مجتبی از جمله افرادی هستند که از وقت و کار خود میزنند تا در کنگره حاضر شوند. دلسوزی، رعایت ادب و احترام، و مسئولیتپذیری از ویژگیهای بارز ایشان است. بهجرأت میتوان گفت: "ادب، کلید عاقبتبهخیری است". یادم میآید در ایام مصرف، دوستی به من گفت: "کسی که ادب داشته باشد، عاقبتبهخیر میشود." امروز عمق این جمله را در وجود مجتبی و بسیاری از رهجویان موفق میبینم.

تولدها و رهاییها در کنگره ۶۰ تنها یک جشن نیستند؛ آنها الگوهای زنده و قابل لمس هستند. وقتی الگوی من، فردی مانند مجتبی باشد که از همین شهر و همین شعبه برخاسته، مسیر برایم عینی و قابل پیمودن میشود. ایشان نیز خود، الگوهای خود را از میان خدمتگزاران صدیق کنگره برگزیدهاند. این زنجیره بههمپیوسته، نشان میدهد که ما در کنگره باید طوری رفتار کنیم که در جامعه الگو باشیم . امیدوارم شمار چنین افرادی که با رفتار و منش خود نور امید میپراکنند، روزبهروز در شعب کنگره افزون شود.
.jpg)
به مجتبی و همسفر مسئولیتپذیر و خدمتگزار ایشان این رهایی را از صمیم قلب تبریک میگویم. برای ایشان در ادامه مسیر، توفیق روزافزون و انجام خدمات بزرگتر را از درگاه احدیت مسئلت دارم. امیدوارم با ادامه این مسیر، بر "قدرت درونی" خود بیفزایند و با تقویت نقاط قوت، به انسانهایی قویتر تبدیل شوند.
.jpg)

خواسته مسافر مجتبی:
از خداوند میخواهم تا زمانی که هستم فرصت بودن و خدمت کردن در کنگره را به من عطا بفرماید.

خواسته همسفر مینا:
امیدوارم خداوند یاری کند و بتوانیم برای شهر محلات هم نمایندگی بگیریم.

خواسته همسفر احمد:
امیدوارم کنگره جهانی شود و همه بتواند طعم رهایی و احیای انسانی را بچشند.

مشارکت ها

سلام دوستان مجتبی هستم یک مسافر
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ. اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَٰذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ. خداوند را سپاسگزارم که ما را به این راه هدایت نمود و از سرگشتگی نجات داد.
از جناب آقای مهندس دژاکام، مرزبانان محترم، ایجنت شعبه، گروه مرزبانی و تمامی خدمتگزاران نمایندگی دلیجان صمیمانه تشکر میکنم که زحمت برگزاری این جشن را متقبل شدند.
ویژهتر از همه، از همسفر گرامیام، سرکار خانم مینا، و نیز از راهنمایان، مرزبانانی که پیش از این، این مسیر را برای ما هموار نمودند، قدردانی میکنم. همچنین از راهنمای ارجمندم، جناب آقای محمد عینی، که با پیگیریهایشان، با وجود مسافت چندصدکیلومتری از نجف آباد تا دلیجان، تردد نمودند تا من به رهایی دست یابم، بینهایت سپاسگزارم. دست ایشان را میبوسم و کمال تشکر و قدردانی را از ایشان دارم. از راهنمای گرامی، جناب آقای کاوریان، و نیز مجدداً از گروه مرزبانی و کلیهٔ خدمتگزاران نمایندگی تشکر میکنم.
در اینجا آموختم که پیام رهایی و حیات دوباره،با بهرهگیری از متد DST و آموزشهای ناب کنگره ۶۰، دستیافتنی است. رهایی به معنای واقعی، حالتی است که هیچگونه وسوسه یا نیازی در فرد درمانشده وجود ندارد. همانگونه که جناب آقای مهندس میفرمایند: «درمان زمانی محقق میشود که اگر فردی که درمان شده، در معرض تریاک قرار گیرد، هیچگونه نیاز یا وسوسهای به او تحمیل نشود و حتی اگر کسی در آزمایشگاه هروئینسازی کار کند، هیچگونه تمایل و وسوسهای در او ایجاد نگردد».
ما همانند بادبادکهایی هستیم که در باد مناسب و با دستان هدایتگرِماهر، به پرواز درمیآییم تا سفرمان به ثمر بنشیند. شرط آن است که بادبادک در مسیر درست باد قرار گیرد. یک رهجوی سفر اول نیز اگر به اینجا میآید، میبایست موارد زیر را بهدقت اجرا نماید: نوشتن منظم سیدیها، حضور مرتب در پارک و ورزش، اهمیت دادن به ورزش، و اجرای مو به موی دستورات راهنمای محترم. با رعایت این اصول، در عرض ده تا یازده ماه، قطعاً به درمان قطعی خواهد رسید.
من شخصاً گمان میکردم با یک سال رهایی، کار فوقالعادهای انجام دادهام. اما اکنون و پس از گذر از یک سال رهایی، به این نتیجه رسیدهام که همانگونه در پیامهای کنگره میخوانیم، رسیدن به «خویشتن واقعی» در سفر دوم اتفاق میافتد. این تحقق، از طریق نوشتن سیدیها و کاربردی کردن جهانبینی کنگره ۶۰ میسر میشود. لازم است رهجویان سفر دوم نیز بهصورت منظم در جلسات خود شرکت نمایند، چرا که کلید موفقیت در این است.
بهطور قطع همانگونه که یکی از دوستان بیان میکرد: «کسی که از حضور در کنگره لذت ببرد و بودنش در کنگره برایش شیرین باشد، بیتردید در مسیر صراط مستقیم قرار دارد».
امیدوارم این توفیق حاصل شود که بمانیم و خدمت کنیم، و تا زمانی که زنده هستم، خدمتگزار کنگره و بندهٔ خدا باشم.

سلام دوستان، مینا هستم،یک همسفر.
خدای بزرگ را بینهایت شاکرم. باید بگویم که مسیر آشنایی من با کنگره، از زمانی آغاز شد که متوجه شدم آقای احمد (پسرم) مصرفکننده شدهاند. از این موضوع بسیار ناراحت شدم و از آن بیخبر بودم. ایشان پیش از این، چهار ماه سفر کرده بودند و اکنون حالشان بسیار خوب است.
هماکنون خداوند را سپاس میگویم و دستبوس استاد عزیز،جناب آقای دژاکام، هستم که چنین مکان ارزشمندی را فراهم نمودند تا بیماران ما به اینجا بیایند و درمان شوند. در مرحلهٔ بعد، از آقای احمد و راهنمایان ایشان تشکر میکنم که ما را با کنگره آشنا نمودند. بهراستی اگر پدر آقای احمد امروز به درمان رسیده، این لطف، نخست از برکت وجود کنگره و آقای مهندس، و سپس بهدلیل آقای احمد است که موجب آشنایی ما با اینجا شد.
درمان برای همه ممکن است. امروز مایلم مطلبی را بیان کنم که شاید آقای مجتبی تاکنون به آن اشاره نکرده باشند.آقای مجتبی با بیش از ۴۵ سال سابقهٔ تخریب، وارد کنگره شدند. این را برای کسانی میگویم که امروز ممکن است با خود بیندیشند: «چون من شیشه یا هروئین مصرف میکردهام یا سالهاست که دچار تخریب هستم، درمان نخواهم شد».
این امکانپذیر است. این شدنی است.آقای مجتبی با این سابقهٔ طولانی و مصرف انواع مواد مخدر، پس از ناامیدی از تمامی راهها، تنها در این مکان بود که به درمان قطعی دست یافتند.
امیدوارم برای تمامی عزیزانی که خارج از کنگره هستند، راه گشوده شود تا به اینجا بیایند و درمان شوند. و از تمامی عزیزانی که در اینجا حضور دارند، درخواست میکنم با امید و ایمان راسخ، گام در این مسیر بگذارند و برای درمان خود، قدمهای استوار بردارند. مطمئن باشید که روزی نهچندان دور، شما نیز جایگاه رهایی و خدمت را تجربه خواهید کرد.
من واقعاً شاکر خداوند متعال هستم. نمیدانم در زندگی خود چه کردهام که لطف خداوند شامل حالم شد و با کنگره آشنا شدم تا به اینجا بیایم، خدمت کنم، از همه آموزش ببینم و در کنار آن، به همنوعانم خدمت نمایم.

سلام دوستان، احمد هستم،یک مسافر
خدا را شاکرم که به واسطهٔ دورهٔ مصرف و البته برای نجات از آن، با کنگره و استاد مهندس، جناب آقای دژاکام، آشنا شدم. من به دلیل شرایط سخت زندگی و بزرگ شدن در خانوادهای پرچالش، خود را فردی بسیار محکم و مقاوم میدانستم که هیچ مشکل یا مصیبتی نمیتوانست مرا از پا درآورد؛ چرا که از کودکی، تمام سختیها را به گونهای تجربه کرده بودم. دورهٔ مصرف من نیز چندان طولانی نبود و باور نمیکردم که چیزی بتواند مرا به چنین وضعیتی دچار کند.
اما زمانی که حال و روز مادرم را دیدم،تمام آن تصور از استحکام درونیام فرو ریخت. در آن لحظه بود که فهمیدم تنها یک چیز میتواند بنیاد زندگی مرا متلاشی کند: از دست دادن سلامتی مادرم.
امروز بهراستی نمیدانم با چه کلمات و چه بیانی میتوانم از کنگره و استاد مهندس تشکر کنم که جان و زندگی را به مادرم بازگرداندند. ما سختیهای بسیاری را پشت سر گذاشتهایم و اکنون آرزوی من این است که کنگره ۶۰ در سراسر جهان شناخته شود. آرزو میکنم تمام مردم در همهٔ مناطق با کنگره آشنا شوند، زیرا اینجا واقعاً احیاگر است؛ چیزهایی را به انسان میبخشد که حتی در خواب هم نمیتواند ببیند.
از استاد مهندس، از راهنمای گرامیام، از سرکار خانم مهدیه، و از تمامی عزیزانی که در کنگره زحمت میکشند تا من و خانوادهام امروز بتوانیم در اینجا باشیم و این «حال خوب» را داشته باشیم، صمیمانه تشکر میکنم و دست تمامی آنان را میبوسم.
رهایی مسافر سعید رهجوی لژیون یکم

عکس: مسافر محمد- لژیون یکم / همسفر مسعود- لژیون دوم
تایپ ویرایش و بارگذاری خبر: همسفر مسعود- لژیون دوم
نمایندگی دلیجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
47