English Version
This Site Is Available In English

کنگره نظم را به من برگرداند

کنگره نظم را به من برگرداند

دهمین جلسه از دوره پنجاه‌ و هشتم کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، نمایندگی پروین‌اعتصامی اراک، با استادی راهنمای محترم، مسافر حمید، نگهبانی مسافر جواد و دبیری مسافر حمید، با دستور جلسه: «نظم، انضباط و احترام در کنگره ۶۰»
در روز یکشنبه، ۱۳ مهرماه ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۰۰ برگزار گردید.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان، مسعود هستم یک مسافر.
ابتدا از نگهبان، دبیر جلسه و از لژیون خدمت راهنمای محترم آقای محمود سپاسگزارم که این فرصت را در اختیار من قرار دادند تا در این جایگاه خدمت کنم.
هر زمان که در جایگاهی قرار می‌گیرم، چه استادی باشد، چه چای ریختن یا نگهبان نظم بودن، همیشه در حال یادگیری هستم. خود را استاد نمی‌دانم؛ من یک دانش‌آموز همیشگی‌ام که تنها تجربیاتم را در قالب مشارکت ارائه می‌دهم.
سال‌هاست که در کنگره حضور دارم. هر بار که در جایگاه استادی قرار می‌گیرم، گذشته تاریکم را به یاد می‌آورم. اگر کنگره نبود، قطعاً یکی از سه سرنوشت را تجربه می‌کردم: مرگ، فروپاشی خانواده یا زندان. شاید هم در تاریکی‌های عمیق‌تری فرو می‌رفتم.
خدا را شاکرم که اجازهٔ نفس کشیدن و زندگی دوباره به من عطا کرد. در میان هشت میلیارد انسان، رهایی از تاریکی اعتیاد و سیگار، معجزه‌ای بزرگ است. پیش از کنگره بارها تلاش کردم سیگار را ترک کنم اما موفق نشدم؛ این کنگره بود که این توانایی را در من ایجاد کرد.
اکنون تا زمانی که جان در بدن دارم، خود را به کنگره و جایگاهم متعهد و وفادار می‌دانم، چون به‌خوبی می‌دانم از کجا آمده‌ام.
اگر تاریکی‌های اعتیاد را بشناسیم، قدر لحظات آرامش را بیشتر خواهیم دانست؛ لحظاتی که در کنار خانواده، با یک فنجان چای و در آرامش سپری می‌شود. همین که می‌توانیم نفس بکشیم و خانواده‌ای منسجم داریم، نعمتی بزرگ است.

در رابطه با دستور جلسه: «نظم، انضباط و احترام در کنگره ۶۰»
به یاد دارم در روزهای نخست حضورم در کنگره، آقای دکتر سمیعی به ما می‌گفتند:
«ساعت پنج سر کلاس حاضر شوید، پیراهن سفید بپوشید، مقررات را رعایت کنید و سی‌دی‌هایتان را بنویسید.»
اولین چیزی که اعتیاد از من گرفت، نظم بود؛ نظم خواب، بیداری و رفتار. اگر بخواهیم ساختار زندگی انسانی را متلاشی کنیم، کافی است نظم را از او بگیریم.
کنگره به من یاد داد که چگونه پیراهن سفید بپوشم، کفشم را واکس بزنم و نظم را در جزئیات زندگی‌ام بازگردانم. من ذاتاً انسان بی‌نظمی نبودم، اما در اثر تاریکی‌ها این‌گونه شده بودم. برای بازگشت به ارزش‌ها، باید نظم و انضباط را دوباره یاد می‌گرفتم.
اما در کنار نظم، احترام از اهمیت بیشتری برخوردار است. کنگره به من آموخت که چگونه از الفاظ ناشایست پرهیز کنم، به جایگاه‌ها احترام بگذارم و مراقب کلام خود باشم. پیش از ورود به کنگره، در محیطی زندگی می‌کردم که شوخی‌های نابجا و گفتار نادرست عادی بود، اما از زمانی که وارد کنگره شدم، به جای تغییر دیگران، روی خودم کار کردم.

ذره‌ذره، با احترام گذاشتن به دیگران، احترام را نیز دریافت کردم.
در یکی از سی‌دی‌های آقای مهندس، ایشان نقل می‌کردند که روزی زیر پل سیدخندان، سربازی با بی‌احترامی سوار مینی‌بوس شد. همان لحظه تصمیم گرفتند کاری کنند که حداقل یک محله با ایشان با احترام رفتار کند.
این جمله برای من بسیار الهام‌بخش بود؛ زیرا فهمیدم تنها راه دریافت احترام، احترام گذاشتن است.
امیدوارم توانسته باشم پیامم را به‌خوبی منتقل کنم.
از توجه و همراهی شما سپاسگزارم.

📸 عکس: مسافر معین
🖋️ تایپ، تنظیم و ارسال: مسافر محمدرضا (لژیون دوازدهم)

«مسافران نمایندگی پروین‌اعتصامی اراک»

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .