جهان پر از امواج است، موجهایی با طول کم و امواجی سهمگین و خطرناک و بین این دو سکوتی است نسبتاً کم و ما هم مانند برگی بر روی این امواج سوار هستیم. بعضی وقتها با خشم به زیر میرویم و گاهی چون پر مرغی به سطح میآییم، باید تعلیم بگیریم که هر لحظه از آن را به چه نحوی کنترل کنیم.
برداشت من از صحبتهای آقای مهندس این است که در جهان هستی آرامش مطلق وجود ندارد و ما در طول زندگی با ناملایمات کوچک و بزرگ مواجه هستیم و تنها چیزی که میتواند انسان را در این جهان سر پا نگه دارد و از شکسته شدن و خمیده شدن در برابر مشکلات ریزودرشت، مقاوم و ایستاده نگه دارد آموزش، صبر، اراده، اعتماد به نیروی قدرت مطلق و عقل سالم است.
ما در جایی زندگی میکنیم که در جهان هستی؛ حتی به اندازه ذرهای از یک قطره اقیانوس نیست، حال تصور کنید که ما روی این ذره زندگی میکنیم، در مسیر این زندگی ما همچون موجسوار هستیم که در این دریای پر تلاطم قرار داریم، اگر موجسواری را ندانیم، امواج مشکلات با هر قدرتی که داشته باشد کمر ما را خواهد شکست؛ پس زندگی پر از فراز و نشیب است و باید یاد بگیریم که چگونه با آنها زندگی کنیم. زندگی ثابت نیست فقط باید بیاموزیم که چگونه آن را ثابت نگه داریم؛ در غیر این صورت در طول زندگی با مشکلات مواجه میشویم و با صبر، اراده و تعلیم میتوانیم به آن دانایی برسیم که این طول عمر را زندگی کنیم.
در شعری از مولانا نقش عقل سالم را بیان میکند که چگونه نقش بسیار مهمی در طول زندگی دارد:
ترازو گر نداری پس تو را زو ره زند هرکس
یکی قلبی بیاراید تو پنداری که زر دارد
به هر دیگی که میجوشد میاورد کاسه و منشین
که هر دیگی که میجوشد درون چیزی دگر دارد
در اینجا منظور از ترازو همان معیار عقل است، وجود این ترازو برای همه انسان ها از اهمیت بالایی برخوردار است که هر کس بتواند خوب و بد را از یکدیگر تشخیص بدهد و مصرع آخر آمده است که ما اگر سنجش نداشته باشیم در چرخه امواج زندگی خورد خواهیم شد.
زندگی مانند بادبادک است که برای یک پرواز خوب و عالی باید دو شرط اساسی داشته باشد که عبارتاند از: بازیگر خوب و باد مناسب، (شرایط مناسب پرواز) افرادی که خواهان سلامت هستند کنگره۶۰ شرایط مناسبی است. بازیگر همان رهجویان هستند و باد مناسب هم کنگره۶۰ میباشد. گوش دادن به سیدی بادبادکباز جناب مهندس من را به شکستهایی که در گذشته در اثر ناملایمات و تقدیرهای الهی داشتم برد و آن شکستها را در استخوانهای وجودم در مرگ تنها خواهر جوانم و بعد از آن مرگ پدرم با تمام وجود حس میکنم و چه فرصتهایی را که از دست دادم و مسیر زندگی من عوض شد؛ چون موجسواری روی مشکلات و غم و غصهها را یاد نگرفته بودم. با خود میگویم، ایکاش در آن زمان کنگره را شناخته بودم شاید تاب و تحمل من در برابر آن حوادث تلخ راحتتر و بیشتر بود و آن جراحتها کمتر آزردهام میکردند. خدا را شکر که دست تقدیر و روزگار من را به این مکان مقدس و امن هدایت کرد تا بتوانم بقیه راه را با خودسازی درون خود و با آرامشی بهتر و آگاهانهتر طی کنم و به جایی برسم که از آنجا انشعاب یافتهام.
نویسنده: همسفر ملیحه رهجوی راهنما همسفر وجیهه (لژیون دوم)
ویراستار: رابط خبری همسفر زهرا (آ) رهجوی راهنما همسفر وجیهه (لژیون دوم)
ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر اسماء (لژیون اول) دبیر سایت
- تعداد بازدید از این مطلب :
62