دومین جلسه از دوره هفدهم کارگاه های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی کاشمر روز یک شنبه با استادی مسافر رضا، نگهبانی مسافر اکبر و دبیری مسافر محمد علی با دستور جلسه «نظم، انضباط و احترام در کنگره » در تاریخ 13 مهر ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان رضا هستم یک مسافر
از نگهبان جلسه اکبر آقا تشکر می کنم که مسئولیت اداره جلسه را به من واگذار نمودند تا خدمت کنم و آموزش بگیرم.
دستور جلسه امروز «نظم، انضباط و احترام در کنگره » می باشد. در بسیاری از اوقات، انسان منظمی نبودم. خدا را شاکرم که کنگره سر راهم قرار گرفت تا آموزش بگیرم خودم را مدیون کنگره می دانم و باید چیزهایی را که یاد گرفته ام، انتقال بدهم. تمام هستی و کائنات بر پایه نظم است. آقای مهندس همیشه می فرمایند: همه دستور جلساتی که گذاشته شده، برگرفته از هستی است و همه با هم ارتباط دارند. نمی توانیم بگوییم این دستور جلسه برای من نیست، همان دستور جلسه ای که فکر می کنیم به درد ما نمی خورد، بیشترین تأثیر را روی ما می گذارد. وقتی مصرف کننده بودم اولین چیزی که مواد از من گرفت، نظم و انضباط بود و تنها چیزی که نظم داشت مصرف مواد مخدر بود باید سر وقت مصرف می کردم، و گرنه حالم بد میشد. اما در بقیه زندگی هیچ نظمی نداشتم. نمیتوانستم درست غذا بخورم، سفر بروم، تفریح کنم، یا با خانواده و اطرافیان رابطه درستی برقرار کنم، چون منظم نبودم. یادم نمی رود که همیشه به همسفرم می گفتم پنج دقیقه دیگر می رسم، ولی 5 دقیقه می شد، چندین ساعت! آیا چنین انسانی منظم است؟ حتی خواب من هم نظمی نداشت، فقط بیدار شدنم منظم بود، آن هم به اجبار و به خاطر مصرف مواد مخدر.

مواد مخدر تمام نظم زندگی را از من گرفته بود باز هم خدا را شکر میکنم که به کنگره آمدم و فهمیدم اشکال کارم کجاست. اولین چیزی که کنگره به من یاد داد، نظم و انضباط بود. از روز اول گفتند: رأس ساعت چهار جلسه شروع میشود. اگر منِ راس ساعت روی صندلی نشسته باشم، یعنی نظم جلسه را رعایت کردهام و در واقع به قوانین و مقررات کنگره و در نهایت به خودم احترام گذاشتم یکی دیگر از شرایط نظم، پوشیدن لباس سفید است این یعنی احترام به خودم و راهنما : مصرف دارو نیز باید دارای نظم مشخصی باشد. در زمان سفر یکبار دیر به جلسه رسیدم راهنما فقط دمِ در نگاهی به من کرد. من با همان نگاه فهمیدم که چرا ناراحت است. راهنما میداند که رهجو در چه زمانی ضعف دارد، روحیات ما را بهتر از خودمان میداند، چون این مسیر را رفته است. وقتی در کنگره میگویند سرت را با سرِ راهنما عوض کن، منظورشان این نیست که بخواهد گردنت را بزنند! منظور این است که با تفکر خراب خودت جلو نروی و فرمانبرداری را یاد بگیری. اگر طبق دستور راهنما عمل کنیم، مطمئناً حالمان بهتر میشود. در زندگی هر چیزی بر پایه نظم است و برایش قوانینی مشخص شده است، اگر قوانین را رعایت کنیم آدم با نظمی میشویم پس هرچه در کنگره گفته می شود برای این است که حال ما خوب باشد.
بی نظمی باعث شده بود که از احترام خوبی برخوردار نباشم. هیچ کس از آدم بی نظم خوشش نمی آید پس باید طبق قوانین و مقررات رفتار کنیم، چون هر چیزی بر پایه نظم خودش معنا پیدا میکند. راهنما قطعاً آن رهجویی را که به موقع دارویش را می خورد، سی دی اش را می نویسد، خواب و بیداری اش منظم است را بیشتر دوست دارد و مراقب اوست چون باعث نظم و انضباط در لژیون می شود سعی کنیم کار های خودمان را توجیه نکنیم، نظم را رعایت کنیم تا از احترام خاصی هم برخوردار شویم.
از این که سکوت کردید و به حرف های من گوش دادید سپاسگزارم.
عکاس: مسافر سلیمان لژیون دوم راهنما مسافر مرتضی
تایپ: مسافر امیر عباس لژیون یکم راهنما مسافر کاظم
ویراستار: مسافر محمد لژیون پنجم راهنما مسافر علیرضا
تنظیم و ارسال خبر: مسافر علی لژیون یکم راهنما مسافر کاظم
- تعداد بازدید از این مطلب :
60