English Version
This Site Is Available In English

بازی ثروتمند شدن، مانند سفر اول یک دوره سازگاری دارد

بازی ثروتمند شدن، مانند سفر اول یک دوره سازگاری دارد

جلسه چهارم از دوره دوازدهم سری کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰، ویژه مسافران و همسفران نمایندگی یوسف، با استادی دیده‌بان محترم لژیون سردار، مسافر علیرضا زرکش، نگهبانی مسافر مجید و دبیری مسافر علیرضا با دستور جلسه ”نظم، انضباط و احترام در کنگره 60" روز شنبه 12 مهر ماه ۱۴۰۴ ساعت 17:00 آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

دستور جلسه نظم، انضباط و احترام است. کسانی که می‌خواهند به کنگره ورود کنند، ابتدا سه جلسه به‌صورت مهمان هستند و مهمان احترامش واجب است. اگر حرفی بزند یا حرکتی بکند، حتی اگر خارج از اصول و قوانین باشد، کنگره به عنوان یک مهمان اصولاً تحمل می‌کند و می‌پذیرد و عکس‌العملی نشان نمی‌دهد، پذیرای افراد تازه‌وارد، راهنمای تازه‌واردین است که اولین اقدامی که انجام می‌دهند و اولین صحبتی که با تازه‌وارد دارند، این است که آن مصرف‌کننده تازه‌وارد را به نظم و انضباط تشویق می‌کنند. چون ما می‌دانیم بزرگ‌ترین عاملی که یک انسان را وارد بی‌تعادلی می‌کند، بی‌انضباطی و بی‌نظمی است. نتیجه این بی‌نظمی و بی‌انضباطی هم به بی‌احترامی ختم خواهد شد.

اگر قرار است انسان محترم شود، اولین کاری که باید انجام دهد این است که در همین ثانیه‌ها جا بگیرد. بلندترین زمان، ثانیه است؛ از ثانیه کوچک‌تر ساعت، از ساعت کوچکتر روز، از روز کوچک‌تر هفته، از هفته کوچک‌تر ماه، از ماه کوچک‌تر فصل و از فصل کوچک‌تر سال است که بر یک چشم به هم زدن به انتهای سال می‌رسیم، اما لحظات است که انسان را اذیت می‌کند. انسان‌ها وقتی در قالب منضبط بودن قرار می‌گیرند، می‌توانند این لحظات بسیار طولانی را با خوشی سپری کنند؛ مهم، خوشی و ناخوشی است و که ناخوشی‌ها در در سایه بی‌احترامی و بی‌نظمی به وجود می‌آیند و خوشی‌ها در سایه احترام و نظم. پس ما در کنگره یاد می‌گیریم که محترم باشیم.

می‌گوید انجام‌ها به انجام می‌رسد؛ یعنی آن‌چه ما انجام می‌دهیم به انجام من می‌رسد، هر حرکتی که من علیرضا انجام می‌دهم در نهایت، انجام من می‌شود، یعنی مال من خواهد شد. امروز قرار بود من به عنوان استاد جلسه در شعبه شما حضور داشته باشم. با امیرفرهنگ قرارداد و پیمان بسته شد که امروز این‌جا باشم، اما شنبه شد و آقای مهندس به ساختمان سیمرغ آمدند و برنامه دیگری برای من مقرر کردند. ماجرا هم از این قرار بود که، من سه هفته پیش در تبریز بودم. تبریز بیش از ۱۲ یا ۱۳ سال است که شعبه دارد، رفتم بالای منبر و برایشان صحبت کردم و گفتم: شما خجالت نمی‌کشید؟ بعد از ۱۰-15 سال که در تبریز شعبه داریم، هنوز 40 سفر اولی داریم؟ و در نهایت، راهکاری هم به آنها دادم و گفتم: شما باید بلند شوید، دو نفر یا سه نفر از قدیمی‌ها بروید رادیو یا تلویزیون محلی، آنجا بنشینید و بگوئید؛ من مصرف‌کننده بودم و در کنگره60 به درمان رسیدم، شما هم بیایید تا به درمان برسید.

از این قضیه دو هفته گذشت، آقای مهندس تشریف آوردند طبقه بالا ساختمان سیمرغ تا کارها را انجام دهند که آقای بابک لطفی آمدند و گفتند: «آقا، تلویزیون یک نفر برای مصاحبه لازم دارد.» آقای مهندس نگاهی کردند و گفتند علیرضا برای مصاحبه برود. با خودم گفتم خدا چقدر سریع‌الحساب است، توصیه‌ای که من به دیگران کردم، آیا خودم جرأت دارم به همان عمل کنم؟ قصد دارم برگشت را عنوان کنم، می‌خواهم انجام‌ها انجام می‌شود را بگویم، می‌خواهم بگویم اگر ما بی‌احترامی کنیم، این بی‌احترامی به دیگران، به ما باز می‌گردد. این موضوع باعث شد که به مصاحبه بروم که قبل از این جلسه امروز بود که خداوند یاری کرد که بتوانم خدمت شما هم برسم.

ما نتیجه رفتار و کلام خود را می‌بینیم، نور فرمان می‌دهد و صوت اجرا می‌کند، وقتی صحبت از نظم و بی‌انضباطی می‌شود، یکی در کلام ما است و یکی در رفتار ما و حتی در نگاه ما هم این موضوع وجود دارد. آقای مهندس هم توصیه می‌کنند: نَبین، نَشنو و نگو. وقتی در ادامه حرکت در مسیر کامل شدن، حرکت می‌کنیم، چه بخواهیم چه نخواهیم باید از زیر این سقف‌ها عبور کنیم، یک سفر اولی تلاش می‌کند، زحمت می‌کشد و بعد از یازده ماه، جسم خود را به درمان می‌رساند، همان‌طور که آقای مهندس می‌فرمایند، سفر اول مانند دوره دبستان کنگره است؛ مثل پیش‌دبستانی. وقتی گل رهایی دریافت می‌شود، یعنی کوچک‌ترین بخش از یک مسیر بسیار بزرگ را گذرانده است که به آن دبستان گفته می‌شود. این دبستان یک  دوره متوسطه و راهنمایی و یک دبیرستان هم دارد، یعنی علاوه بر راهنمایی، یک دوره دبیری نیز باید گذرانده شود، حال این دبیری چه هست، نمی‌دانم! اما این را می‌دانم که پشت این دوران متوسطه، یک قسمت عالی هم وجود دارد. بعد دوران دانشگاه فرا می‌رسد، باید تلاش کنیم که مجری دانش در آگاهی باشیم، این تفاوت کسانی است که فقط می‌دانند با کسانی که می‌توانند.

کنگره شرایطی فراهم می‌آورد که منِ علیرضا وقتی صورت‌مسئله را درک می‌کنم، بتوانم آن را اجرا کنم، خود صورت‌مسئله ارزشمند است، اما وقتی روی طاقچه بماند، هیچ ارزشی ندارد. همان‌طور که کتاب "۶۰ درجه زیر صفر" یا "کتاب عشق" پر از مطالب ارزشمند است، اما ارزش اصلی زمانی پدیدار می‌شود که من مجری آن‌ها باشم. برای این کار باید در صورت‌مسئله قدم بزنم، باید در سفر اول قدم بردارم، فرمان‌های DST را گوش کنم، چهل سی‌دی را بنویسم و کارهای بسیاری انجام دهم. جالب است وقتی روی این صندلی می‌نشینم، فکر می‌کنم خیلی کارها دارم انجام می‌دهم، اما باید بدانم که درواقع کنگره، کارهای بسیار زیادی برای من انجام داده است.

کنگره هزینه زیادی صرف این فضا و مکان می‌کند؛ از گرم و سرد کردن محیط، نور مناسب باشد، صدا گوش خراش نباشد و امکانات دیگر. راهنما با احترام  سر ساعت حضور پیدا می‌کند، چای به دست انسان می‌دهند، تازه تمام اینها ماده هستند، هنوز راجع‌ به بُعد معنوی کار حرفی نزدم. وقتی ما قرص می‌خریم که دو هزار تومان هزینه ساخت آن شده به قیمت صد تومان فروخته می‌شود، به این علت که زحماتی زیادی که برای کشف آن کشیده شده است نیز بر روی قیمت کالا می‌آید و بخش کمی از پولی که بابت کتاب می‌پردازیم، هزینه کاغذ و چاپ کتاب است، بخش عمده برای خالق آن کتاب است که من به بخش خالق روش درمان کنگره60 اشاره نکرده‌ام.

کنگره می‌گوید من آن‌قدر دانش دارم که می‌توانم در سفر اول تو را رها کنم و تو را بورسیه و به‌صورت رایگان درمان می‌کنم، تو فقط سفر کن و رها شو، اصلاً هم مهم نیست که تو چه کسی هستی، هر کس از این در داخل شد نانش دهید و از ایمانش نپرسید. همه افراد، از تاجر، بقال تا مهندس و دکتر، ثروتمند و فقیر، درکنار هم در حلقه  لژیون نشسته‌اند و از یک احترام و یک علم به صورت برابر برخوردار هستند، این ساختار کائنات است؛ این‌که می‌گوید خداوند برای خلق انسان هزینه بسیار سنگینی پرداخته است، کنگره نیز برای درمان یک سفر اولی و یک سفر دومی بسیار هزینه پرداخته است.

کنگره می‌گوید که من دانش و توانمندی دارم که نه تنها جسم تو را به تعادل برسانم، بلکه خلق‌وخو و جهان‌بینی تو را نیز متعادل کنم، یعنی من صاحب علم زندگی نیز هستم. دوستانی که در کنگره خدمتگزارند، پلاکارد و شال دارند، میکروفون دارند یا در آبدارخانه خدمت می‌کنند، در حقیقت  کنگره برای آن‌ها هزینه‌ می‌کند تا علم زندگی را یاد بگیرند. حال من در دوره دوم یا متوسطه، حتی هزینه بیشتری برای کنگره دارم؛ هزینه همین مکانی که شما در آن هستید بصورت ماهانه حدود هفتاد میلیون تومان است، در حقیقت کنگره دارد برای ایجنت شعبه، ماهی هفتاد میلیون تومان هزینه می‌کند تا او رشد کند. هزینه صد میلیونی یک سفر اولی با هزینه آموزش یک راهنما، ایجنت و خدمتگزاران را محاسبه کنید، آن‌گاه متوجه هزینه کنگره برای یک‌یک ما می‌شوید و کنگره این کار را رایگان انجام می‌دهد.

تا یک جایی می‌شود با سفر اول و خدمت، سیستم ایکس خود را راه بیندازیم، ولی تا یک حدودی به ما دسترسی داده خواهد شد تا از توانایی‌های این علم استفاده کنیم، از یک جایی به‌ بعد این تن نیز در گرو خویش است. تن به تنهایی کاری پیش نمی‌برد، آقای مهندس برای همین تأکید دارند که وزن و سیگار را نیز سر و سامان دهیم تا تن را میزان کنیم که تازه بتوانیم سراغ صور پنهان و خواسته‌های نامعقول نفس مانند خشم، ترس، شهوت و ... برویم و نور و صوت را درست کنیم. از یک قسمتی به بعد، دیگر باید کارت عبور و  اجازه درک و فهم داشته باشیم، می‌توانم حافظ مطلب و کلام باشم؛ به عنوان مثال معنی منیت، ترس و ناامیدی را بدانم، معانی نفس و خواسته‌های نامعقول را بدانم، اما توان مجری بودن و استفاده کردن از آن را نداشته باشم.

همه آموزش‌هایی که در کنگره می‌بینیم، برای بیرون کنگره است، در بیرون کنگره است که باید خانواده مستحکم داشته باشم که این علم زندگی است، در بیرون کنگره است که باید صاحب کسب و کار درستی باشم که این علم زندگی است که در کنگره وجود دارد. علم کنگره، نمونه‌های واقعی در کنگره دارد؛ شما رهایی‌ها را می‌بینید، می‌توان تعادل را نیز دید، ما می‌گوییم ترک و درمان و فوق همه این‌ها تعادل است که در سفر دوم دنبال تعادل هستیم. مجوز حرکت در مسیر تعادل، زمانی به انسان داده می‌شود که فهمی از عشق و بخشش داشته باشد. در سی‌دی‌ عشق آقای مهندس درباره عشق صحبت می‌کنند ولی بخشش را نیز در کنار آن ذکر می‌کنند، راجع به عقل هم صحبت می‌کنند. ایمان، پلی بین عشق و تعقل است؛ ایمان یک مومن است که باعث می‌شود ندیده می‌بخشد، ایمان یک مومن است که نشنیده می‌بخشد، مومن کسی است که پیش از درخواست دیگران، ببخشد و به پیمانی که هنوز نبسته است، وفادار بماند و در تنگدستی ببخشد.

کسانی که می‌توانند این اصول را اجرا کنند و نه حافظ آن باشند، می‌توانند در سفر دومی که آقای مهندس درباره شناخت خویش صحبت کرده‌اند، قدم بردارند و این آموزش‌ها از طریق راهنما منتقل می‌شود، راهنما کلام و مکان را باید ببخشد و در نهایت زمان را که مهم‌ترین چیز است، این سه مولفه باید به درستی بخشیده شود، تا مثلث کامل شود و چرخ به گردش در آید. زمان یکی از ارکان حیات است؛ زمان یعنی زر، یعنی پول، یعنی ماده و مادیات، آقای مهندس می‌گویند اگر توان بخشش را پیدا کنیم، نیمی از قدرت اهریمن را کنترل کرده‌ایم و علم این مطلب را در کنگره می‌آموزیم. علاوه بر علم درمان اعتیاد، علم ثروتمند شدن و توانمندی مالی نیز در کنگره وجود دارد، این علم را در کجا می‌آموزیم؟ در لژیون سردار، در لژیون سردار می‌توانیم درک صحیحی از ثروتمند شدن پیدا کنیم و آن هم به‌صورت تدریجی توانمان را افزایش دهیم و حرکت نمائیم.

هفته گلریزان در پیش است، در این هفته عزیزان از بخشش را تمرین می‌کنند، بدست آوردن یک میلیون تومان خیلی سخت است، عزیزانی شش ملیون تومان برای لژیون سردار پرداخت می‌کنند، شصت میلیون تومان برای دریافت دنوری پرداخت می‌کنند، ششصد ملیون تومان برای جایگاه پهلوانی پرداخت می‌کنند و یا یک میلیار یا میلیاردها تومان برای نشانی در بی‌نشانی پرداخت می‌کنند و این‌ پرداخت‌ها ترسناک است، چون از پول ما کم می‌شود. ولی باید حواسمان جمع باشد که بازی ثروت متفاوت است، ما در سفر اول دیدیم که با کم کردن دارو حالمان بهتر شد، بازی ثروتمند شدن نیز همین‌گونه است که با بخشش کردن تا یک جایی پولمان کم می‌شود، ولی از یک جایی به بعد با بخشش، مالمان زیاد می‌شود و وقتی مال ما زیاد می‌شود، همه چیز زیاد می‌شود و بازی ثروتمند شدن دقیقاً مانند سفر اول، یک دوره سازگاری نیاز دارد و باید مقاومت نمود تا ساختار، انسان را به عنوان یک بخشنده بپذیرد. از این‌که به صحبت‌های من گوش کردید، سپاسگزارم.

ضبط صدا: مسافر محمدحسین خدمتگزار سایت
عکاس: مسافر نظام عکاس سایت
تایپ، ویرایش و ارسال: مسافر محمد خدمتگزار سایت

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .