رفتار ما انسانها نشان از شخصیت ماست؛ ادب و احترام چیزی است که هیچ ربطی به داشتهها و نداشتههای ما ندارد. وقتی نسبت به قوانین بیاهمیت باشم، یعنی شخصیت خودم را زیر سؤال بردهام. کنگره مکان مقدس و امنی است که هر شخصی با ورود به این مکان باید حرمت آن را حفظ نماید.
زمانی که نوشتار حرمت کنگره دو بار خوانده میشود؛ یکی در ابتدای جلسه و دوم در انتهای جلسه، دلیل محکمی برای اهمیت آن است. پس باید قبل از داشتن احترام، از محترم بودن خود مطمئن شوم؛ این دقیقاً همان چیزی است که به دیگران میگویم چطور با من رفتار کنند.
وقتی به قوانین کنگره احترام میگذارم و از پوشش مناسب و حتی رنگ شال و پیراهن سفید و حضور به موقع قبل از شروع جلسات و هنگام صحبت استاد و خواندن نوشتارها، حتی مشارکت دوستان، سکوت کنم و یاد بگیرم هر پوششی برای هر جایی مناسب نیست؛ زیرا به مکان آموزشی قدم میگذارم و اگر خدمتی بر عهده من گذاشته میشود، تمام و کمال طبق اصول و قوانین عمل کنم و فرمانبردار بدون قید و شرط از فرمانده و مقام بالاتر از خودم باشم؛ نشان از ادب و شعور من است. نیازی نیست که عقایدمان حتماً مثل دیگران باشد ولی لازم است که به همه احترام بگذارم. دانش به انسان قدرت میدهد، ولی شخصیت به انسان احترام میدهد.
نظم و انضباط هم دلیل درک و شعور انسانی است و زمانیکه دیگران با عشق به من خدمت میکنند تا از حال خوشی برخوردار شوم، قدرشناسی من از حمایت و کمک کسانیکه هیچ نسبت خونی و فامیلی با من ندارند، باعث میشود که حسی از احترام نسبت به دیگران داشته باشم.
باید یاد بگیرم زمانی اشتباهی مرتکب شدم، عذرخواهی کنم و اگر کسی از من عذرخواهی کرد، به او احترام بگذارم. عذرخواهی نشانه ضعف نیست؛ نشانهای از ادب و معرفت است. حتی کلامی که هنگام صحبت به کار میبرم، الفاظ ناشایست دلیل صمیمیت و نزدیکی با دیگران نیست؛ بلکه از جایگاه انسانی من کم میکند.
به قول شاعر: «تا مرد سخن نگفته باشد، عیب و هنرش نهفته باشد».
زمانیکه در جایگاه خدمتی قرار میگیرم، خود را ملزم بدانم که مو به مو قوانین را اجرا کنم و برای آن جایگاه ارزش قائل شوم و بدانم که خداوند توفیق خدمت را به هر کس نمیدهد. به هستی، به کائنات نشان دهم که لایق آن جایگاه هستم. وقت و زمان دیگران برایم مهم باشد. پس وقتی برای قوانین و اصول حرمت گذاشتم، بدون شک نظم و انضباط هم به دنبال دارد. بینظمی، دلیل بر نامتعادل بودن است؛ کنگره به من آموخت که در صورت تعادل جسم و روان و عملی کردن آموزشهای جهانبینی، میتوانم در صراط مستقیم قرار بگیرم و در آرامش باشم. به جای زیورآلات ظاهری، خودم را با زیبایی شخصیت آراسته کنم؛ زیورآلات حاصل ثروت است، در حالیکه شخصیت از درون انسان نشأت میگیرد.
نویسنده: همسفر افسانه رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون هفتم)
رابط خبری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما معصومه (لژیون هفتم)
ویرایش و ارسال: همسفر نیلوفر رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون هفتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی پرستار
- تعداد بازدید از این مطلب :
62