English Version
This Site Is Available In English

در اعتیاد یک جایگزینی اتفاق افتاده است

در اعتیاد یک جایگزینی اتفاق افتاده است

چهارمین جلسه از دوره بیست و سوم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی گنجعلی‌خان کرمان با استادی راهنما،مسافر محسن، نگهبانی مسافر رضا و دبیری مسافر علی با دستور جلسه " اول،صورت مسئله اعتياد و دستور جلسه دوم تولد یکسال رهایی مسافر مسلم"پنج‌شنبه ۱۰مهرماه ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.

 

سخنان استاد:

سلام دوستان محسن هستم مسافر.

خداوند را سپاس بابت این همه لطفی که نسبت به من داشته به من اجازه داده که درکنگره ۶۰ باشم تشکر می‌کنم از اقای مهندس دژاکام بنیان کنگره و خانواده محترمشان که حال خوش امروز خودم و خانواده ام را مدیون از خودگذشتی این مرد بزرگ هستم.

تشکر ازتمامی دیدبانان که قبل از من بوده‌اند و الان هم هستند تا این چراغ روشن بماند تا من بتوانم بیایم بنشینم و آموزش بگیرم،تشکر از راهنماهای بزرگوارم آقا مجید و آقا علیرضا و آقای رضا و راهنمای همسفرم خانم سحر و هچنین از ایجنت محترم و مرزبانان و راهنمایان عزیز.

خیلی خوشحال هستم که امروز خداوند اجازه داد در شعبه گنجعلی‌خان باشم داشتم امروز فکر می‌کردم از آخرین جلسه‌ای که پنجشنبه،جلسه عمومی استاد جلسه بودم فکر کنم بهمن ماه سال گذشته بود وچقدر زود می‌گذرد اگر حواسم نباشد مطمئناً این زود گذشتن می‌تواند خیلی دیر شود.تبریک می‌گویم شال راهنمایی دوستانی که چه درقسمت مسافران وهمسفران گرفتند و یک خداقوت می‌گویم به گروه مرزبانی.

دستور جلسه امروز، ما دوتا دستور جلسه داریم و من محسن این توفیق  نصیبم شد که بواسطه دستور جلسه دوم اینجا حضور داشته باشم پس دستور جلسه اول دسنور جلسه هفتگی است صورت مسئله اعتیاد و یک هفته دراین باب  صحبت شده آغاز سال تحصیلی کنگره ۶۰ با دستور جلسه صورت مسئله اعتیاد  و دستور جلسه دوم اولین تولد رهایی مسافر مسلم از لژیون چهارم شعبه گنجعلیخان.

من درباب دستور جلسه کوتاه صحبت کنم در لژیون سردار این موضوع را هم گفتم از آدم تا خاتم و ازخاتم تا الان مواد مخدر بوده و یک مثال درکنگره ۶۰ قدیم بود می‌گفتند انسان بخاطر مصرف همین مواد مخدر از بهشت رانده شد اما راه حلی برای درمان مواد مخدر نبود چرا؟به گفته استاد امین؛ کتابی نوشته شده دلیل‌های اینکه یک نفر مصرف کننده میشود،بالای ۲۰۰ دلیل آوردند که یکی فردزند طلاق،یکی شکست عشقی می‌خورد، یکی ورشکسته مالی ،یک نفر بیمار میشود و هزاران دلیل دیگر خب آقای مهندس آمدند تمام این مجهولات و سوالات را جمع کرد و یک موضوع مطرح کرد این بودکه اگر یک نفر مصرف کننده می‌شود یک دلیل دارد آن هم خواسته خود آن فرد است آقای مهندس می‌گویند؛ که یکبار رفیقت دستت داد مصرف کردی ۲دفعه،۳دفعه،دفعه چهارم و پنجم چی؟ خودت خواستی پس کل آن داستان‌هایی که مطرح می‌شود کنار می‌رود یک خواسته، حالا باید چکار کرد دنبال راه حل باید بگردیم نه،دنبال آن موضوع که چرا من مصرف کننده شدم حالا یا خواسته بود یا ناخواسته نهایتاً می آید صورت مسئله‌ای را مطرح می‌کند مسئله یعنی سوال در مدرسه بودیم زمانیکه می‌خواستند امتحان بگیرند می‌گفتند صورت مسئله را درست بخوانید اگر صورت مسئله را درست متوجه شوید می‌توانید جوابش را بدهید صورت مسئله اعتیاد می‌گوید اعتیاد مسمومیت نیست اعتیاد وابستگی دارویی نیست اعتیاد یک جایگزینی اتفاق افتاده است.

 من جسمم داشت  مواد شبه افیونی را خیلی خوب ترشح می‌کرد و من حالا آمدم بخاطر زیاده خواهی موادی را از بیرون وارد کردم این مواد آمد، جایگزین شد آرام آرام آن کارخانه‌ای که داخل بود از کار افتاد و من برای اینکه به تعادل برسم و یک حال خوبی داشته باشم و کار روزمره را انجام بدهم ناچارم که بیایم مواد را دوباره از بیرون وارد کنم،این شد جواب سوال راه حلش هم متد dst و دارویی که ۱۰ ماه می‌خوریم.

 اقای مهندس می‌گویند از من بپرسید می‌گویم ۱۰ ماه تا ۱۱ماه درمان است این طول درمان است.

 همین امروز یک خانم مسافر از رفسنجان تماس گرفته بودند و آدرس کنگره را می‌خواستند از من پرسید که ساعت جلسات گفتم ۳ ساعت، مدت درمان نوشتم ۱۰ ماه خیلی راحت حالا خود من بارها بارها ترک داشتم بارها وبارها میرفتم یک دوره دارو می‌گرفتم می‌آمدم   دکتر می‌گفت تمام است وقتی دارو قطع می‌شد حالم بد می‌شد و از تعادل خارج می‌شدم زنگ می‌زدم دکتر می‌گفت؛یک دوره دیگر داری و درمانی غیر از درمان dstنیست من خداراشکر می‌کنم که در کنگره ۶۰ هستم چرا که دانشمندی مثل آقای مهندس وجود دارند که من محسن بتوانم از وجود آقای مهندس

استفاده کنم.

درمورد دستور جلسه دوم،آقای مسلم رهجویی منظم و مودب است.

 من تبریک می‌گویم به خودشان و به خانواده‌شان. تبریک میگوییم به راهنمای همسفرشان خانم نرگس تبریک میگویم به آقای مهندس تبریک می‌گویم به تک تک اعضای شعبه گنجعلیخان ما درکنگره ۶۰ می‌گوییم معجزه،یعنی همین عمل عظیم یعنی همین، چه کسی باور می‌کند که شما که اینجا هستید روزی مصرف کننده بودید چه کسی باور  می‌کرد که یک روزی برسد ما مواد مصرف نکنیم یک روزی برسد بتوانم روی این صندلی بنشینم و حالم خوب باشد من که باور نمی‌کردم و همیشه این‌را به خدا می گفتم خدایا من هیچ چیز نمی‌خواهم.از مادیات دنیا هیچ چیز نمی‌خواهم ولی کاش حال آن زمانی که مواد مصرف نمی‌کردم آن حال بدست می‌آوردم،خداوند راه را به من نشان داد و من این حال را بدست آوردم امروز مسلم اگر تولدش هست یک پیام دارد. معجزه همین جا است معجزه درکنگره یعنی کسی که مصرف کننده است می‌آید به درمان می‌رسد و باوری در ناباوری است.

 این توفیق نصیب شما شد که داروی شما ot است داروی من خود تریاک بود باورم نمی‌شد ۴۸ ساعت گذشته و من مواد مصرف نکرد‌ه‌ام خیلی ترک‌های گوناگونی داشتم.

 امروز مسلم یک سال از رهایی‌اش گذشت. درسفر اول بسیار تا بسیار رهجو فرمانبرداری بود اصلاً حاشیه نداشت در کنگره دنبال حاشیه باشید پرت می‌شوید و جز رهجوهایی بود به خوبی آمد و سفر کرد و حرکت کرد و جزو رهجوهایی بود که من متوجه نشدم که ۱۰ ماه تمام شد و الان می‌خواهد برود رهایی، خود من درکنگره ۶۰ فکر می‌کنم نزدیک ۲۰۰ رهایی داشتم نشمرده‌ام ولی  روزی که رفتم ۴ سال تمدید کنم نزدیک ۷۰ نفر بودند فالو آپ داشتند و از ان روز ۳ سال گذشته یک سال دیگر ما لژیون داریم چند نفر این ۲۰۰ نفر تا الان مانده‌اند چند نفر هستند خیلی‌ها چشم دارند ولی نمی‌بینند خیلی‌ها گوش دارند ولی نمی‌شنوند.چه چیز را نمی‌بینند؟ آن چیزی که درکنگره به آنها داده می‌شود مسلم دید، مسلم شنید و ماند در کنگره،چرا؟ چون گفت این چراغی که بالا سر من روشن است، کسانی بوده‌اند و زحمت کشیده‌اند که این چراغ را روشن نگه داشته‌اند پس منم باید بمانم.

دوم اینکه آقای مهندس می‌گویند که ابروی علم به عملش است ما می‌گوییم   dst و حقانیتش،وقتی یک نفر به درمان می‌رسد و یک سال گذشته در قسمت otاست یعنی چه نامه ثبت می‌کند و یا مسئول پرتال است و از همه مهمتر مبصر کلینیک بوده و به ot هیچ حسی نداشته باشید این می‌شود سند این می‌شود درمان.

به آقا مسلم تبریک می‌گویم به همه تبریک می‌گوییم و این اتفاق عظیم زحمت تک تک کسانی است که در کنگره هستند از خود آقای مهندس گرفته تا بقیه دوستان از کسانی که درکنگره کرمان زحمت کشید‌ه‌اند از تک تک راهنما ها و شاهکار قسمت همسفران و من خدا قوت می‌گویم به همسفر مسلم و راهنما همسفرشان وتک تک همسفرانی که شده‌اند بال پرواز اگر همسفر درکنگره نباشد و اگر مسافر را یاری نکند کی مسافر به حال خوش می‌رسد؟ کی می‌خواهد در کنگره به جایگاه برسد و دلیل ماندن مسلم درکنگره مطمئناً یک همسفر خیلی خوب و پاکارهست که کنار مسلم بوده وقتی می‌آيد کنگره خدمت کند باید از خیلی از خواسته‌هایش بگذرد از خواسته‌های معقولی که دارد بگذرد تا بتواند خدمت گذار باشد انشاالله مسلم هم همین جور پایدار باشد. من هیچ وقت نمیگویم شال راهنمایی جایگاه بالاتر چون اصلاً جایگاه بالاتر ما نداریم درکنگره ۶۰ این را آقای حکیمی می‌گویند کدام جایگاه بالاتر چه کسی تعیین می‌کند جایگاه بالاتر و پایین تر را

خداوند تعیین کننده است و بر چه اساس  بر نیتی که من دارم نیتم خدمت است، یا خیانت، آقای مهندس میگوید؛ فاصله خدمت و خیانت یک تار مو است برای مسلم خواسته ای که دارم از خداوند، آن چیزی که به صلاحشان است برایشان اتفاق  بیوفتد و ما بتوانیم ۵ سال رهایی مسلم را جشن بگیریم.

 ممنون از اینکه به صحبت های من گوش کردید.

سخنان مسافر مسلم:

سلام دوستان، مسلم هستم، یک مسافر.

ابتدا تشکر می‌کنم از جناب مهندس دژاکام و خانواده محترمشان که این بستر را فراهم کردند. همچنین از راهنمای عزیزم آقا محسن، از راهنمای تازه‌واردین آقا حسام دژاکام، از راهنمای همسفرم خانم نرگس و از همسفرم که سال‌ها با صبر و تحمل کنارم بودند و پا به پای من آمدند تا به درمان برسم، صمیمانه سپاسگزارم.

از مرزبانان محترم و ایجنت عزیز، آقا مجید نیز تشکر می‌کنم که همیشه نسبت به من لطف داشته‌اند.

امروز صحبتم بیشتر با سفر اولی‌هاست، چه مسافران و چه همسفران.

چند روز یا چند ماه قبل از اینکه به کنگره بیایم، هر صبح که بیدار می‌شدم، اولین فکر و ذکرم این بود که: "آیا امروز مواد دارم؟ خوب هست؟ ساقی مواد باکیفیت می‌دهد یا نه؟" اگر نمی‌داد، باید وقت می‌گذاشتم و خودم تهیه می‌کردم. مصرفم از کنترل خارج شده بود؛ در خانه مصرف می‌کردم، در مغازه مصرف می‌کردم و شب‌ها با سردرد زیاد به خانه برمی‌گشتم.

یک نفر به من پیشنهاد داد که به کلینیک بروم و شربت تریاک بگیرم. گفت دردسرش کمتر است. رفتم و مقدار مصرف بالایی را هم اعلام کردم. دکتر چهار شیشه شربت ۲۵۰ سی‌سی داد، اما میزان مصرف را درست مشخص نکرد. مصرف کردم، دیدم حالم بدتر شد. دوباره برگشتم به مصرف قبلی و در کنارش شربت هم می‌خوردم. اوضاع خیلی خراب‌تر شد. عطاری رفتم، کپسول گرفتم. یک بار رفتم قرص گرفتم. به NGOهای مختلف سر زدم، اما هیچ‌کدام فایده‌ای نداشت. دوباره مصرف را شروع می‌کردم.

در زمان ترک، همیشه احساس کمبود داشتم. فکر می‌کردم بدنم فرمان ندارد، مخصوصاً دست‌هایم. زود بی‌حوصله می‌شدم و دوباره برمی‌گشتم به مصرف.

یک شب که حالم خیلی بد بود، با موبایلم جست‌وجو کردم و به پروتکل "پله‌کم‌کردن" رسیدم. دنبالش را گرفتم و دیدم برای کنگره ۶۰ است. کنجکاو شدم ببینم کنگره ۶۰ کجاست. جست‌وجو کردم و باورتان نمی‌شود، دیدم یکی از شعبه‌ها دقیقاً نزدیک مغازه‌ خودم قرار دارد! بارها از جلوی آن رد شده بودم و اصلاً نمی‌دانستم آنجا چیست. فکر می‌کردم یک گروه مذهبی هستند که مراسم دارند و یک شیخ برایشان صحبت می‌کند!

حالم بد بود. اصلاً فکرش را هم نمی‌کردم که آن‌جا می‌تواند راه نجاتم باشد. اگر کسی هم می‌گفت، باور نمی‌کردم. اما خداروشکر می‌کنم که بالاخره مسیرم به کنگره خورد.

در لژیون تازه‌واردین، آقا حسام خیلی خوب با من برخورد کردند. 

طوری صحبت کردند که همان‌جا حس کردم باید بمانم.

خدا را شکر می‌کنم که در سفر اول گوش‌به‌فرمان بودم. هرچه آقا محسن گفت، انجام دادم. سی‌دی‌ها را کامل نوشتم. گفتند پارک بیا، آمدم. حتی اگر کار داشتم، برنامه را اولویت می‌دادم. جلسه‌ای را بدون هماهنگی از دست ندادم. همیشه زودتر می‌رسیدم، چون گفته بودند دفترها یک ربع به ۵ بسته می‌شوند. این نظم را از آقا محسن یاد گرفتم و خیلی روی من تأثیر گذاشت.

در سفر اول باید دقیق روی برنامه بود؛ آن‌وقت هم لذت می‌بری، هم اذیت نمی‌شوی. پله‌ها آرام‌آرام می‌آیند پایین، بدن بازسازی می‌شود و حالت بهتر و بهتر می‌شود.

زمان مصرف همیشه می‌ترسیدم اگر ترک کنم، با وقت‌های بیکارم چه کنم؟ نکند دوباره برگردم؟ اما وقتی گفتند سی‌دی بنویس، وقتم پر شد. ۴۰ سی‌دی نوشتم و به موقع تحویل دادم. جناب مهندس می‌گویند اگر رهجو می‌خواهد در سفر دوم حال خوبی داشته باشد، باید خدمت کند.

در تاریخ ۳۰ خرداد ۱۴۰۳ رها شدم. طبق توصیه آقا محسن، خدمت را در واحد OT شروع کردم و از همان ابتدا مسئولیت پرتال OT را پذیرفتم و تا امروز هم با دل و جان خدمت می‌کنم.

در زمان مصرف همیشه حسرت می‌خوردم که ۴۲ سال از عمرم گذشته و هیچ خدمتی نکرده‌ام. همیشه می‌گفتم: "خدایا، می‌شود از اعتیاد رها شوم و چراغ خاموش، بی‌ادعا، فقط برای دل خودم، به دیگران خدمت کنم؟"

خدا را شکر که در کنگره به این آرزو رسیدم. این‌جا تنها جایی‌ست که اگر سلام کنی، کسی فکر نمی‌کند چیزی از او می‌خواهی. هیچ‌کس به فکر توقع و بدهی نیست. سه ساعتی که در کنگره‌ای، ذهنت آزاد می‌شود.

اگر کسی پیام کنگره یعنی عدالت، معرفت و عمل سالم را دریافت کند، تازه آن‌وقت واقعاً رها شده. آن وقت خودت دلت می‌خواهد خدمت کنی، کمک کنی، رشد کنی.

 ساعت ۸:۱۵ که از جلسه بیرون می‌روی، حال دلت خوب است.

و همان‌طور که آقا محسن همیشه می‌گویند: کنگره صاحب دارد.

من از روزی که وارد خدمت در کنگره شدم، نمی‌گویم همه‌ی مشکلاتم حل شد، اما بسیاری از آن‌ها خودبه‌خود برطرف شدند. اعتقاد دارم دستی از غیب پشتم است. هیچ چیز بی‌حساب و کتاب نیست.

پول مهم است، اما همه‌چیز نیست. باید به فکر خودمان باشیم؛ از مصرف مواد تا شناخت خود.

وقتی خودت را بشناسی، به خیلی چیزها می‌رسی...

در پایان فقط یک جمله بگویم:

حال خوبت، به خودت بستگی دارد.

ممنونم که با سکوت زیبایتان به صحبت‌های من گوش دادید.

سخنان راهنما، همسفر نرگس:

خیلی خوشحال هستم که امروز اولین تولد از لژیون هفتم همسفران را در کنار هم داریم، خدا را بابت این تولد خیلی شکر می‌کنم. به آقای مهندس عزیز و خانواده محترمشان و به راهنمای بزرگوارم خانم سحر تبریک می‌گویم، به خانم عفت عزیز و مسافرشان آقا مسلم و به راهنمای بزرگوارشان آقا محسن و همچنین به فرزندانشان تبریک می‌گویم و یک تبریک ویژه می‌گویم به تمامی همسفران لژیون هفتم که امروز در این جشن حضور دارند. امروز حال و هوای نمایندگی پرانرژی شده، چند وقتی بود که منتظر چنین فضایی بودم که کمی انرژی همسفران و مسافران بالا برود، امروز واقعاً به آن رسیدم و از این بابت خیلی خوشحال هستم. از آقا محسن بابت استادی جلسه تشکر می‌کنم که از ایشان بسیار آموختم. از تک‌تک مسافران و همسفران عزیزی که از بنده تشکر کردند و تبریک گفتند تشکر می‌کنم، امیدوارم روزی تولد رهایی کسانی که هنوز جشن نگرفتند را در کنار هم برایشان جشن بگیریم. همان‌طور که می‌دانید می‌گویند هر تولدی یک پیامی دارد و امروز می‌خواهم این را به شما بگویم کسانی که وارد کنگره می‌شوند گاهی اوقات می‌بینیم که خیلی عجول هستند و می‌خواهند سریع کاری را انجام بدهند یا این‌که سفر دومی هستند می‌خواهند از همان اول شروع به خدمت کردن کنند و اگر راهنما بگوید مثلاً این راه را نباید بروید یا این کار را نباید انجام بدهید تا به شما اجازه داده شود، بعضی‌ها خیلی کم‌طاقت هستند می‌گویند اصلاً این‌جا چه جایی است؟ خیلی برایشان جای سؤال است، می‌خواهم این را بگویم تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی؛ یعنی تمامی ما وقتی وارد کنگره‌۶۰ می‌شویم باید به یک مرحله از آگاهی برسیم، ببینیم بقیه چه می‌گویند، کسانی که در جایگاه‌ها هستند چه خدمتی را انجام می‌دهند و منتظر این پیام از طرف آنها باشیم تا خودمان هم بتوانیم مثل بقیه خدمتگزار باشیم. وقتی نگاه می‌کنم می‌بینم که تک‌تک ما در کنگره‌۶۰ در حال سفر کردن هستیم، یک‌سری از عزیزان شاید امروز به جمع ما پیوستند، زمانی که وارد کنگره‌۶۰ می‌شویم از همان لحظه سفر ما آغاز می‌شود، هر چند که انسان خودش در حال سفر است؛ ولی در کنگره کمی متفاوت است و من دارم از کنگره صحبت می‌کنم، می‌خواهم این را بگویم چقدر خوب است که ما خوش‌سفر باشیم، چقدر خوب است در این سفری که داریم واقعاً آن درسی که به ما داده می‌شود را بگیریم و بتوانیم ماندگار باشیم این خیلی مهم است، خوش‌سفر بودن؛ یعنی فرمانبردار بودن، خدمت کردن، سی‌دی نوشتن، به حرف راهنما گوش کردن؛ همه این‌ها می‌شود خوش‌سفر بودن و آن فردی که خوش‌سفر باشد واقعاً هم خودش از سفر کردن، از سی‌دی نوشتن و از خدمت کردن لذت می‌برد و می‌خواهد بیشتر در کنگره باشد و هم اطرافیانش لذت می‌برند و در کنار آن فرد دغدغه‌ای ندارند. خانم عفت عزیز تقریباً یک ماه بعد از مسافرشان به کنگره آمدند، وارد لژیون هفتم شدند و از همان اول واقعاً فرمانبردار بودند، همیشه چشم می‌گفتند، سی‌دی‌هایشان را می‌نوشتند، دوست داشتند خدمت کنند بعد از مدتی وارد خدمت‌ها شدند و الان هم در حال خدمت هستند، یک رهجوی به تمام معنا فرمانبردار و همان‌طور که گفتم واقعاً خوش‌سفر بودند و همچنان هم هستند، تا زمانی که رها شدند همه چیز به نحو احسنت گذشت؛ ولی زمانی که وارد سفر دوم شدند حضورشان در پارک خیلی کم‌رنگ شده که من همین‌جا از ایشان می‌خواهم ان‌شاءالله بعد از تولدشان واقعاً ماندگار باشند، خدمتگزار باشند و حضورشان در پارک هم پررنگ باشد تا بتوانند بیشتر آموزش بگیرند؛ چون تک‌تک ما که اینجا هستیم به خدمت کردن در کنگره نیاز داریم، همان‌طور که دیگران آمدند و به ما خدمت کردند و الان هم نوبت ماست که به دیگران خدمت کنیم. ان‌شاءالله هم آقا مسلم و هم خانم عفت در کنار هم در آزمون راهنمایی سراسری که در آینده برگزار می‌شود شرکت کنند و قبول شوند. آزمون‌های ماهیانه‌ هم برای همین است که بتوانیم هر ماه باشیم و مطالب برایمان تکرار و تمرین شود تا بتوانیم روزی که قرار باشد در آزمون سراسری راهنمایی شرکت کنیم، دلمان قرص باشد و خیالمان راحت باشد که من خوانده‌ام و در آزمون‌ها حضور داشتم. باید بدانیم هر کسی که وارد کنگره می‌شود باید وارد خدمت‌ها شود و از هیچ چیز نباید دریغ کند. آقا محسن حرف قشنگی زدند، گفتند بیرون خیلی خبرها هست؛ استرس، ترس و نگرانی هست، اخبار هست؛ ولی آن زمانی که به کنگره می‌آییم و سه ساعتی که اینجا هستیم، هر جور ناراحتی هم که داشته باشیم در آن سه ساعت همه را فراموش می‌کنیم و پشت درب می‌گذاریم، اصلاً دست من و شما نیست که بخواهیم فراموش کنیم، این کار خود به خود انجام می‌شود، کنگره یک فضایی را برای افراد فراهم می‌کند که پر از انرژی مثبت، حال خوب، سلامتی و خدمت است، ما باید قدر چنین جایی را بدانیم. باز هم به این عزیزان تبریک می‌گویم و امیدوارم بتوانیم یک روز جشن آزادمردی این عزیزان را جشن بگیریم.

سخنان همسفر عفت:

من هم به نوبه خودم از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر می‌کنم که این بستر را فراهم کردند که من و مسافرم بیاییم، آموزش بگیریم و مسافرم درمان شود. از آقا علیرضا تشکر می‌کنم که سبب راه‌اندازی کنگره‌۶۰ در کرمان شدند، از آقا مجید و مرزبانان قسمت مسافران، از خانم نجمه عزیز و مرزبانان تشکر می‌کنم. یک تشکر ویژه از آقا محسن راهنمای مسافرم دارم که باعث شدند مسافر من به درمان و به حال خوب برسد. از خانم نرگس عزیز تشکر می‌کنم که همیشه در کنار من بودند و با آموزش‌ها باعث شدند من اینجا ماندگار شوم. اگر بخواهم از قبل سفرم بگویم به قول یکی از مسافران که می‌گفتند ما قاچاقی مصرف می‌کردیم، مسافر من هم قاچاقی مصرف می‌کرد و من خبر نداشتم، بعد از مدت‌ها که متوجه شدم و به ایشان گفتم؛ چون خودم قبلاً در کادر درمان بودم به ایشان گفتم باید درمان بشوید، به مطب دکتر رفتیم، یک‌سری آمپول و سرم به ایشان دادند، مصرف کردند، روز به روز حالشان بدتر می‌شد. در اینترنت جست‌وجو کردند، سایت کنگره‌۶۰ برایشان بالا آمد و راه درمان را پیدا کردند. آقا محسن به ایشان گفته بودند که باید همسفر همراهت باشد، باید بال پرواز داشته باشی، به من گفتند که همراه من بیا و من آمدم که بروم، نیامده بودم که بمانم، فقط آمده بودم ببینم اینجا چه خبر است! ماندگار شدم، مسافرم درمان شد، این رهایی و تولد را خیلی به ایشان تبریک می‌گویم، ان‌شاءالله بتواند بماند، خدمتگزار باشد. من بخواهم از سفرم بگویم ما سفر بدون چالشی داشتیم، سفر اول خیلی خوبی داشتیم، وقتی سی‌دی‌ها را می‌نوشتیم این‌قدر فرزندان ما خوشحال بودند که پدرشان به کنگره می‌آید و درمان می‌شود، فرزندانم خبر داشتند که پدرشان مصرف‌کننده است؛ ولی من خبر نداشتم. یک روز دخترم به من گفت یادم می‌آید که پدرم داشته مصرف می‌کرده که به ایشان گفتم تا چه زمانی می‌خواهید مصرف کنید؟ گفته تا زمانی که زنده‌ام، گفت آن شب در اتاق خودم تا صبح گریه کردم و شما و بابا اصلاً متوجه نشدید یا پسرم که تعریف می‌کند می‌گویم چرا به من نمی‌گفتید؟ می‌گویند می‌ترسیدیم از هم جدا بشوید یا پسرم می‌گفت امسال اولین سالی است که به موقع به مدرسه می‌رسم، گفتم مگر بابا شما را مدرسه نمی‌برد؟ گفت؛ چرا می‌برد، وقتی شما از خانه بیرون می‌رفتید آن موقع می‌آمد مصرف می‌کرد و بعد من را به مدرسه می‌برد، امسال اولین سالی است که زود به مدرسه می‌رسم. می‌خواهم بگویم متأسفانه بچه‌های ما خیلی آسیب دیدند ان‌شاءالله همه بیاییم و زندگی بهتری را داشته باشیم. آقای مهندس دانشمند بزرگ این روش را کشف کردند، از مسافرهایی که تازه امروز آمدند و تازه‌وارد هستند می‌خواهم که بمانند و جای دیگری نروند؛ چون راه درمان دیگری وجود ندارد. اکثر دوستان من کلینیک ترک درمان اعتیاد زدند، همه می‌آیند چند روز ترک می‌کنند و دوباره برگشت دارند، تنها جایی که برگشت ندارد اینجا است. از شما آقا محسن تشکر می‌کنم که باعث شدید مسافر من درمان شود، ان‌شاءالله برکت این خدمتی که به ما کردید در زندگی خودتان و خانم مهدیه عزیز و پسر و دختر گلتان جاری باشد، همچنین برای خانم نرگس عزیز آرزوی موفقیت می‌کنم.

تایپ قسمت مسافران:مسافر علی.ک لژیون پنجم 

تایپ قسمت همسفران: همسفر سارا، رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون سوم)

عکس:مسافر علی لژیون هشتم 

ویرایش و بارگذاری مطالب:مرزبان خبری مسافر مجید 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .