خداوند را شاکرم که به واسطه حضورم در کنگره توانستم نظم و انضباط را در زندگی اجرایی کنم. نظم یعنی هماهنگی، انضباط یعنی رعایت قوانین و مقررات و احترام یعنی محترم شمردن شخص یا جایگاهی؛ همانطور که در کنگره تمامی جایگاهها قابل احترام هستند، پس این دستورجلسه به ما میگوید با رعایت قوانین و هماهنگی بین تمام اعضا برای همهی جایگاهها احترام قائل شویم و یاد بگیریم همین اصول و برنامه را در زندگی شخصی خود نیز پیاده کنیم. نظم و قانون در سرتاسر هستی در جریان است و همه چیز سر جای خودش قرار دارد تا تعادل حفظ شده و همه موجودات از جمله انسان بتوانند در بهترین شرایط زندگی کنند. در کنگره ۶۰ نظم و انضباط رابطه مستقیمی با درمان جسم دارد و با وجود نظم است که فرد میتواند به اهداف خود برسد شاید ابتدا برای یک فرد مصرفکننده نظم معنایی نداشته باشد ولی به مرور که آموزشها را دریافت کرد خودبهخود اثرات این نظم و انضباط را در کارهای خود نشان میدهد. افرادی که برای درمان میآیند یاد میگیرند که اگر سرِ ساعت مشخص داروی درمانی خود را مصرف نکنند نمیتوانند به رهایی و درمان برسند و جسم آنها به تعادل لازم نمیرسد. به دنبال آن نظم، انضباط هم شکل میگیرد و این نظم و انضباط در صحبت کردن، لباس پوشیدن و سایر رفتارهای شخص به چشم میخورد. یک بزرگی در کتاب روانشناسی خود نظم را این گونه تعریف کردهاند: نظم معنای صحیح یعنی اینکه فرد شخصاً اعمال خود را تحت قاعده درآورد، خویشتن را کنترل و هدایت کند و با توجه به آثار و نتایج اعمال خویش اقدام نماید یعنی اینکه محترم شمردن هر فرد، بستگی به اعمال و رفتار او دارد. یادمان باشد احترام گذاشتن به دیگران نشانه شخصیت ماست، با احترام گذاشتن به دیگران نشان میدهیم که خود ما نیز انسان محترمی هستیم. طبق سیدی طلب، هر چه به کائنات بدهیم همان را طلب میکنیم و برای ما میآید. پس اگر احترام میخواهیم باید احترام بگذاریم و اینکه ما انسانها تشکیلشده و مرکب از نار و نور هستیم نار وجودی ما همان بینظمیها بیتعادلیها آشفتگیهایی بود که ما قبلاً داشتیم چگونه این نار به نور تبدیل شد؟ چطور میشود همسفرانی که قبلاً در دادگاهها یا در فکر خودکشی یا ورطه نابودی زندگیهایشان بودند و یا حتی مسافرانی که کارتنخواب یا آخر خطی بودند و یا تزریقیها و کسانی که هیچچیز برای از دست دادن نداشتند، الآن همانها دیدهبان و ایجنت و کمک راهنما هستند و هزاران نمایندگی را اداره میکنند یک راهنما همان همسفری است که یک روز میخواست طلاق بگیرد یک روز میخواست خودکشی کند الآن هزارتا رهجو پرورش میدهد، چه کسی این احترام را به وجود آورد؟ خودش؛ با رعایت قوانین و حرمتها و نظم و انضباط در کنگره و عملی کردن آنها در زندگی خویش توانستند به این جایگاه ارزشمند برسند. در پایان از آقای مهندس و خانواده ایشان کمال تشکر را دارم که باعث شدند ما با فراگیری این آموزشها به زندگی شاد و سالمتری دست پیدا کنیم و بتوانیم مشکلات خود را به راحتی حل کرده و در آخر با آرامش و در آسایش زندگی کنیم.
منابع: سیدیها و سایت کنگره۶٠
نویسنده: همسفر راضیه رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون دوم)
رابط خبری: همسفر لیلا (لژیون دوم)
ویرایش: همسفر راضیه دبیر سایت
ارسال: همسفر فاطمه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی دکتر احمد-اراک
- تعداد بازدید از این مطلب :
53