English Version
This Site Is Available In English

روش کنگره الگویی است

روش کنگره الگویی است

دهمین جلسه از دور چهل و هفتم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره۶۰ نمایندگی عمان سامانی شهرکرد، به استادی راهنمای محترم مسافر کامران، نگهبانی مسافر حسین و دبیری مسافر ابراهیم، با دستور جلسه "صورت مسئله اعتیاد و تولد پنجمین سال رهایی راهنمای محترم آقا داریوش" پنجشنبه 10 مهرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:

خداوند را شاکر و سپاسگزارم که امروز هم در کنار هم هستیم تا آموزش بگیریم. از آقای مهندس و خانواده محترمشان سپاسگزارم که این راه را برای ما هموار کردند و درِ بسته‌ای را گشودند تا بتوانیم در کنار همدیگر قرار بگیریم، به هم کمک کنیم، مسیر را هموار کنیم و درمانی برایمان اتفاق بیفتد.

روش DST کشفی عظیم بود که باعث شد ما امروز گرد هم بیاییم. این کشف کلید قفل بسته‌ای بود که گشوده شد و باعث شد ما همدیگر را پیدا کنیم. خداوند را شکر می‌کنم که اعتیاد، در برهه‌ای از زندگی من اتفاق افتاد که این علم عظیم کشف شده بود. حتی یک لحظه هم نمی‌توانم تصور کنم اگر روش درمان DST و آقای مهندس نبودند، من و خانواده‌ام در چه شرایطی به سر می‌بردیم.

اگر هر لحظه خدا را شکر کنم که در کنگره هستم و در کنار این مرد بزرگ آموزش می‌گیرم، باز هم کم است. این نعمتی است که باید قدرش را بدانیم، به‌خصوص در زمانی که ایشان در قید حیات هستند و ما می‌توانیم از آموزش‌هایشان استفاده کنیم؛ نه فقط برای درمان اعتیاد بلکه برای ساختن زندگی بهتر.

صورت مسأله اعتیاد، کلید قفلی بود که هزاران سال بسته مانده بود. از گذشته تا به امروز، اعتیاد در هر شکل خود آثار و تخریب‌های خودش را نشان داده است و انسان‌ها تلاش کرده‌اند از این ورطه نجات پیدا کنند. ابتدا با زور و اجبار وارد شدند و موفق نشدند. بعد علوم و دانش‌های مختلفی آمد تا این گره را باز کند، اما خودشان تبدیل به قفل دیگری شدند. برای مثال هروئین به‌عنوان یک راه ترک وارد شد، اما خودش قفل بزرگ‌تری شد. بعد داروهای دیگر آمدند که تجربه‌ مصرف آن‌ها را، نیز کم و بیش داشته‌ایم و می‌دانیم که چه بلایی سر جامعه آورده‌اند.

در ماه رمضان سال ۷۶ بود که آقای مهندس، با شروع درمان، این قفل را گشودند و راهی را باز کردند تا روش درمان DST در زندگی هزاران انسان جاری شود و زندگی‌شان به سامان برسد. به قول آقای مهندس، درد و رنج بشر از نادانی نیست، از علومی است که هنوز شکافته نشده.

در گذشته برای من سؤال بود که چرا اینقدر در مورد اعتیاد صحبت می‌شود ولی یک راه منطقی برای درمان پیدا نمی‌شود. چرا هرکسی از راه می‌رسد ادعای درمان می‌کند ولی هیچکدام نتیجه‌بخش نیست؟ دلیل روشن است؛ چون تعریف اعتیاد غلط بود، صورت مسأله غلط بود، بنابراین راه‌حل‌ها هم غلط بودند.

یکی اعتیاد را «مسمومیت مزمن» می‌دانست و دیگری «عادت رفتاری»، و بر همان اساس روش درمان ارائه می‌داد، اما چون تعریف غلط بود، مسیر هم غلط بود و به قول معروف «از چاله به چاه» افتادن بود. همه ما روش‌های مختلفی را در زمان مصرف امتحان کردیم و اغلب به نتیجه نرسیدیم. این باعث شد انگ‌های مختلفی به مصرف‌کنندگان بزنند؛ کسی نمی‌گفت شاید راه غلط است، همه انگشت اشاره را به سمت مصرف‌کننده می‌گرفتند و می‌گفتند طرف «غیرت ندارد»، «لذت‌جوست» و هزاران انگ دیگر.

اما آقای مهندس آمد و تمام آن باورهای غلط را کنار زد و یک تعریف درست از اعتیاد ارائه کرد. امروز ما شاهد درمان قطعی هستیم چون تعریف درست بود. اگر تعریف کنگره غلط بود، روش درمانی آن هم غلط از آب درمی‌آمد.

تعریف درست چیست؟ اعتیاد نه «مسمومیت مزمن» است، نه «عادت رفتاری» و نه «بیماری روانی». اعتیاد یک بیماری جسمی است؛ مواد مخدر بیرونی جایگزین مواد مخدر درونی شده‌اند. درمان در جسم اتفاق می‌افتد و در کنارش آموزش جهان‌بینی هم ارائه می‌شود تا شخص دید درستی نسبت به جهان پیرامونش داشته باشد.

با یک بنده خدایی صحبت می‌کردم. به او گفتم: شما می‌گویید اعتیاد یک بیماری روانی است، اما من ثابت می‌کنم که جسمی است. پرسید: چطور؟
گفتم: فرض کن دندان‌درد داری. در چنین حالتی آیا حوصله داری بچه‌ات را بغل کنی، مسافرت بروی یا به خانواده محبت کنی؟ طبیعتاً خیر. چون آن دردِ جسمی نمی‌گذارد. اما وقتی درد دندان، درمان شود، دیگر نه بی‌حوصلگی داری، نه کمبود محبت حس می‌کنی و نه از خانواده فاصله می‌گیری. برعکس، پر از انرژی می‌شوی و دوست داری کنارشان باشی. پس مشکل، روحی و روانی نیست؛ کاملاً جسمی است.

در کنگره هم تعریفی که ارائه شده بر همین اساس است. روش DST درمانی تدریجی است که جسم را به درمان می‌رساند. تمام برنامه‌ها و پروتکل‌های کنگره برای درمان جسم طراحی شده‌اند، اما در کنارش روح و روان هم به تعادل می‌رسند.

اگر ما در کنگره ادعایی داریم، به خاطر وجود الگوهای زنده است. همین حالا نزدیک به هشت هزار نفر در سراسر کنگره در حال خدمت هستند. هر لحظه صدها نفر در نمایندگی‌های مختلف مشغول آموزش و خدمت‌اند و این چرخه ادامه دارد. ما اینجا فقط دور هم جمع نشده‌ایم که «مصرف نکنیم»، بلکه آمده‌ایم آموزش بگیریم تا «بهتر زندگی کنیم».

به قول آقای مهندس، درمان قطعی زمانی است که یک فرد مصرف‌کننده را در انبار مواد مخدر قرار بدهی و او بتواند راحت بخوابد. ما در کنگره چنین الگوهایی را داریم. هزاران نفر درمان شده‌اند و امروز هم داریوش عزیز نمونه‌ای بی‌نقص از حقیقت درمان است.

پس کافی است آنچه در کنگره گفته می‌شود را درست اجرا کنیم تا به حقیقت درمان برسیم. امیدوارم که درک درستی از صورت مسئله اعتیاد داشته باشیم و بدانیم که اعتیاد کاملاً قابل درمان است؛ نه بیماری لاعلاج است، نه مزمن و پیش‌رونده. بیماری اعتیاد با روش DST درمان‌شدنی است و وجود همین خدمتگزاران گواه این حقیقت است.

اما در مورد دستور جلسه دوم، پنجمین سالگرد رهایی داریوش عزیز؛

این تولد را خدمت ایشان و خانواده محترمشان، آقای مهندس، راهنمایان همسفرشان و همچنین به خودم تبریک می‌گویم.

 

به خودم تبریک می‌گویم، چرا که وقتی یک راهنما می‌بیند که رهجویش تأثیرگذار و خدمتگزار در کنگره است، واقعاً لذت می‌برد و احساس رضایت دارد که توانسته کاری مفید در مسیر کنگره انجام دهد و یک خدمتگزار خوب را پرورش دهد. از این رو، از خودم و ایشان راضی هستم و امیدوارم که خداوند هم از ما راضی باشد.

داریوش حدود هفت سال پیش وارد کنگره شد و درمان خود را آغاز کرد. برای من نکته جالبی که در عملکرد ایشان وجود دارد این است که همیشه، نسبت به کاری که انجام می‌دهد، بسیار متعصب و دقیق است. توجه و دقت بالایی که داشت باعث شد که امروز او را در کسوت راهنما و یک خدمتگزار در کنگره ببینیم.

پیام و آموزش تولدها برای ما این است که بدانیم هر اتفاقی که برای هرکسی در کنگره رقم می‌خورد، شانسی نیست. بلکه نیاز به تلاش و حرکت دارد تا شخصی که زمانی در اعتیاد بوده، از تاریکی‌ها خارج شود و در ادامه بتواند هم به خودش و هم به دیگران خدمت کند. وگرنه محال است که فقط به تعاریف خام کنگره بسنده کنیم و بتوانیم به آرامش برسیم.

شخصی که آموزش‌های کنگره را درست اجرا کند و به دیگران انتقال دهد، به انسان‌ها خدمت و از ایشان دستگیری کند، انسان وارسته ایست. چنین شخصی در مراحل بالاتر نسبت به این خدمات، چشم‌داشتی ندارد و منتظر برگشت آن‌ها به زندگی‌اش نیست. چنین افرادی که شاید فقط در کتاب‌ها از آن‌ها نامی باشد، در کنگره بسیار هستند.
زیباترین عمل در هستی، عمل اشخاصی است که حاضرند از مال و حال خود انفاق کنند؛ کسانی نه به دنبال تأیید دیگران هستند، نه در پی دیده شدن و نه منتظرند تا انفاقی که کرده‌اند به زندگیشان برگردد.

به داریوش عزیز و خانواده محترمشان تبریک می‌گویم که در چنین مرحله‌ای از انسانیت و معرفت قرار گرفته‌اند و دنبال بازپس‌گیری نیستند. در رفتار و عملکرد این خانواده کاملاً مشهود است؛ هم خود داریوش و هم همسفر محترمشان هر دو پهلوان هستند و این نشان‌دهنده عملکرد درست و درک کامل زندگی است.

در پایان امیدوارم که همه ما تلاش کنیم بهتر بیندیشیم و بهتر عمل کنیم. برای این خانواده آرزوی بهترین‌ها را دارم و امیدوارم سال‌های سال در خدمت این عزیزان باشیم و از وجودشان لذت ببریم.

از همه شما ممنونم که به صحبت‌های من توجه کردید.

 

سخنان مسافر:

سلام دوستان، داریوش هستم، یک مسافر.

خداوند را شاکر و سپاسگزارم بابت وجود نازنین آقای مهندس حسین دژاکام و مسیری که در آن قرار دارم، همچنین راهنمای عزیزم آقای کامران و تمام دوستانی که به بشریت خدمت می‌کنند. خوش‌آمد می‌گویم به همه عزیزانی که در جلسه حضور دارند؛ چه از نمایندگی گوجان و چه دیگر نمایندگی‌ها، به‌ویژه پیشکسوتان کنگره.
از آقای مهندس و خانواده محترم‌شان، از راهنمای عزیزم آقا کامران، راهنمایان همسفرم خانم فرزانه و خانم سودابه و نیز همسفران گرامی‌ام که در این جمع حضور دارند، صمیمانه سپاسگزاری می‌کنم.

اگر بخواهم از دوران اعتیاد خودم بگویم، واقعاً باید کتابی بنویسم. نمی‌دانم کدام بخش را تعریف کنم؛ برای تازه‌واردینی که امروز اولین روز حضورشان در کنگره است، از دردهایم بگویم؟ از بیماری‌هایم؟ از قلبی که باید برایش باتری می‌گذاشتم؟ از کبدم که نیاز به عمل داشت؟ یا از دورانی که پنج شب از هفته را در بیمارستان، با دو دستگاه اکسیژن و در حال خفگی ناشی از مصرف مواد، سیگار، مشروب و قرص سپری می‌کردم؟

اما امروز می‌خواهم درباره مسیری صحبت کنم که طی کردم؛ مسیری که مصداق واقعی کمک انسان‌ها به یکدیگر است. کسانی که قبل از من آمدند، ماندند و خدمت کردند تا من هم امروز به درمان برسم. امروز دیگر نیازی به باتری قلب و عمل کبد ندارم و بسیاری از مشکلاتم برطرف شده است.
من حتی عکس دوران مصرفم را در اختیار دوستان قرار دادم تا در سایت منتشر کنند، چون هیچ ترسی از قضاوت دیگران ندارم. فقط می‌خواستم پیامی به سفر اولی‌ها بدهم: که مسیر کنگره این است، و من از کجا به کجا رسیدم.
روزی بود که فکر نمی‌کردم بتوانم سیگار را کنار بگذارم یا مواد مخدر را ترک کنم؛ اما امروز همه آن‌ها کنار رفته‌اند. آرامشی دارم که با هیچ چیز قابل قیاس یا معاوضه نیست.

الگوی من در کنگره، شخص آقای مهندس است؛ و چه سعادتی بالاتر از این‌، که در کنار چنین انسان‌های بزرگی مانند آقای کامران، مفهوم واقعی زندگی را یاد بگیرم. خدا را شکرگزارم که در لژیون سردار حضور دارم؛ هرچند کاری که کرده‌ام در برابر آنچه کنگره برای من انجام داده، هیچ است. پولی که شاید باید صرف باتری قلب یا عمل کبد می‌شد، امروز در راه خدمت صرف می‌شود و این در مقابل سلامتی که به دست آورده‌ام، ناچیز است.

وقتی در کنگره به درمان می‌رسیم، دیگر با مواد مخدر و مصرف‌کننده‌ها مشکلی نداریم. به قول آقای مهندس، حتی اگر در انبار مواد مخدر هم بخوابیم، وسوسه‌ای سراغمان نمی‌آید؛ و این نشانه درستی و بزرگی مسیر کنگره است.

بابت وجود کنگره خداوند را شکر می‌کنم. من علاقه‌ای عمیق به اعضای کنگره دارم؛ وقتی آن‌ها را می‌بینم، انگار برادران خونی خودم را می‌بینم. بسیار خوشحالم و افتخار می‌کنم که در کنار چنین انسان‌هایی زندگی می‌کنم.

از‌ همه شما به خاطر حضورتان سپاسگزارم.

 

سخنان راهنمای همسفر:

سلام دوستان، سودابه هستم، یک همسفر.

خداوند را شاکرم که در این تولد حضور دارم. تولد خدمتگزاران در کنگره حال و هوای دیگری دارد و برای همه ما پیام و آموزشی ارزشمند به همراه دارد. من متن پیام تولد را خواندم و پیام خودم را دریافت کردم، مطمئن هستم که هرکدام از دوستان نیز پیام خودشان را از این تولد خواهند گرفت.
امروز به آقای داریوش عزیز، خانم زینب و دختر گرامی‌شان تبریک می‌گویم. در سفر دوم، افتخار داشتم در لژیون چهار در کنار خانم زینب باشم. ایشان رهجویی آرام، فرمان‌بردار و تابع قوانین بودند. نوشتن سی‌دی‌ها، مشارکت و خدمت صادقانه همیشه از ویژگی‌های ایشان بود. سابقه خدمت در مرزبانی و راهنمایی تازه‌واردین را هم دارند. این هفته نیز شال نارنجی را از دستان آقای مهندس دریافت کردند که افتخار بزرگی است و جای تبریک بسیار دارد.
این دو عزیز علاوه بر خدمت‌های فراوان، در زمینه‌های مالی هم خوش درخشیدند و نشان دادند که معنای واقعی عشق، گذشت، بخشش، خدمت، معرفت و انسانیت را در کنگره درک کرده‌اند. حضور و حرکت زیبای آن‌ها در بخش‌های مختلف، به‌ویژه لژیون سردار، برای همه ما الگو و آموزنده است.
یک بار دیگر این تولد را خدمتشان تبریک می‌گویم و امیدوارم در هر جایگاهی موفق و مؤید باشند.

از همه شما سپاسگزارم که به صحبت‌های من گوش دادید.

 

سخنان همسفر:

سلام دوستان، زینب هستم یک همسفر.

خداوند را شاکر و سپاسگزارم بابت وجود جناب مهندس دژاکام، بابت حضورمان در کنگره و بابت شما دوستان با محبت که با حضورتان شادی و انرژی جشن ما را صدچندان کردید.

تبریک می‌گویم در رأس به جناب مهندس دژاکام و خانواده محترمشان. همچنین از راهنمای مسافرم آقای کامران و خانم مرجان عزیز تشکر می‌کنم که واقعاً برای شعبه‌های شهرکرد زحمت بسیاری کشیدند. امروز اگر حالمان در کنگره خوب است، بعد از خداوند و جناب مهندس، مدیون این دو بزرگوار هستیم. همچنین از راهنمای سفر اولم خانم فرزانه عزیز و راهنمای سفر دومم خانم سودابه عزیز صمیمانه قدردانی می‌کنم. از ایجنت و مرزبان‌ها، چه در بخش مسافران و چه در بخش همسفران، بابت تدارک این جشن نیز سپاسگزارم.

اگر بخواهم از ورودمان به کنگره بگویم؛ شهریور سال ۱۳۹۶ بود که وارد کنگره شدیم. در آن زمان نه به کنگره باور داشتم و نه حتی به ترک اعتیاد. فقط به اصرار مسافرم آمدم تا به او ثابت کنم اینجا هم مثل بقیه جاهایی است که رفته بودیم و نتیجه‌ای نگرفته بودیم. اوایل هیچ حال خوشی نداشتم و روزها را فقط می‌گذراندم تا این ده، یازده ماه تمام شود و مسافرم رها شود و ما کنگره را ترک کنیم. اما خداوند را شکر می‌کنم که امروز، ۷ مهر ۱۴۰۴، هشت سال و یک ماه است که همچنان در کنگره هستیم.

دستور جلسه این هفته صورت‌مسئله اعتیاد است. این صورت‌مسئله به دست مهندس دژاکام روشن و حل شد، اما ایشان همچنان تحقیقات خود را در زمینه بیماری‌هایی مانند سرطان و سایر بیماری‌های صعب‌العلاج ادامه می‌دهند؛ بیماری‌هایی که بشر از درمانشان عاجز مانده است. من یقین دارم همان‌طور که صورت‌مسئله اعتیاد حل شد، این مجهولات نیز به دست جناب مهندس باز خواهد شد.

زندگی ما در این سال‌ها بر دو اصل استوار بوده است: تقدیر و فرمان الهی. همه ما در کنگره یک خواسته مشترک داریم و آن رهایی مسافرمان است، و مهم‌تر از آن رسیدن به آرامش. من خودم همیشه خواسته درمان و آرامش داشتم و در این مسیر قرار گرفتم. وظیفه ما تلاش و حرکت در راستای خواسته‌هایمان است و باقی را باید به خداوند بسپاریم.

من باور دارم تقدیر قابل تغییر است، به‌شرطی که در صراط مستقیم باشیم؛ زیرا خداوند نیروهای یاری‌گرش را برای کمک به ما می‌فرستد. خدا را شکر می‌کنم که در مسیر کنگره قرار گرفتم. در سفر اول، خانم فرزانه دست من را گرفتند، در سفر دوم خانم سودابه آنچه را که نیاز داشتم به من آموختند، و در دوران مرزبانی، خانم مرجان آموزش‌هایم را تکمیل کردند. البته ما همیشه نیازمند آموزش هستیم.

امروز، بعد از گذشت هشت سال حضور در کنگره، اگر طبق کتاب جناب مهندس از من بپرسند: حال شما چطور است؟ با تمام وجود می‌گویم: «خدا را شکر، عالی هستم.» و این حال خوش و این رهایی را برای تک‌تک شما عزیزان نیز خواستارم.

ممنونم که صحبت‌های من را گوش کردید.

 

سخنان همسفر:

سلام دوستان رویا هستم یک همسفر.

خوشحالم که در جمع شما دوستان عزیز و مهربان هستم. تشکر می‌کنم از آقای مهندس دژاکام و خانواده محترمشان که این بستر را برای ما فراهم کردند، از راهنمای بزرگوار پدرم آقا کامران و همچنین از خانم مرجان عزیز بسیار قدردان و سپاسگزارم.

تشکر می‌کنم از دو راهنمای مادرم، خانم فرزانه و خانم سودابه عزیز؛ که اگر کنگره و این عزیزان نبودند، امروز ما این حال خوب را نداشتیم.
ما در سال ۹۷، برای رهایی پدرم به تهران رفتیم، من شعری را تقدیم جناب مهندس کردم؛ دوست دارم امروز بعد از گذشت پنج سال از آن روز زیبا، تجدید خاطره‌ای کنم و دوباره آن شعر را به آقای مهندس تقدیم کنم.

تو صمیمی‌تر از آنی که دلم می‌پنداشت
دل تو با همه آینه‌ها نسبت داشت

این خدا بود که از روز ازل بر دل تو
آیه‌ی روشنی از عاطفه و عشق گذاشت

تو همان ساده و سرسبز و نجیبی که خدا
در میان دل پاکت صدف آینه کاشت

ای پری وارترین گرچه خداوند تو را
باهمه پاک ولی جزء ملائک نگذاشت

خودتان و آقای مهندس رو‌تشویق کنید.
سپاس از شما که به صحبت‌های من توجه کردید.

 

 

 

 

تصویربرداری: مسافر میلاد لژیون هشتم و مسافر ابوالقاسم لژیون یکم

نگارش: مسافر حامد لژیون بیست‌و‌یکم و مسافر کاظم لژیون پنجم و مسافر نادر لژیون نوزدهم

ویرایش و ارسال: مسافر حمید لژیون نوزدهم

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .