هفتمین جلسه از دوره ششم کارگاهای آموزشی عمومی مسافران و همسفران نمایندگی آبیک با استادی مسافرداریوش، نگهبانی مسافرعین اله و دبیری مسافرعلی با دستور جلسه «صورت مسئله اعتیاد» در روز پنجشنبه 10 مهر ماه ۱۴۰۴ ساعت 17 آغاز به کار کرد.
خلاضه سخنان استاد: سلام دوستان داریوش هستم یک مسافر. دستور جلسه این هفته ما صورت مسئله اعتیاد است. همه ما درباره « صورت مسئله » در دوره دبیرستان معلمهای ما میگفتند که اگر میخواهی به سوالی پاسخ بدهی، آن سوال را بخوانید و صورت مسئله را بفهمید جواب دادن آن آسان میشود و ما این را از دوره دبیرستان داشتیم.
متاسفانه صورت مسئله اعتیاد در دنیا درست تعریف نشده است و هر کس صورت مسئله اعتیاد را به یک صورت تعریف کرد و ما را به بیراهه کشاند و من به جایی رسیدم که به باورم یقین شده بود که چیزی نیست برای درمان کردن و اینکه اصلاً راهی وجود ندارد و من دنبال راه درمان میگشتم، هم دکتر رفته بودم و هم طب سنتی رفته بودم و هر راهی که پیشنهاد میکردن را رفته بودم و آخرش به نتیجه رسیدم که هیچ راهی برای ترک وجود ندارد و با این مسئله باید کنار بیایم و یواش یواش پیش بروم تا به انتهای کار برسم و این راهی بود که من انتخاب کردم.
ولی جناب آقای مهندس برعکس همه که فکر میکردند فرمودند اعتیاد بیماری جسم است، بعضیها میگفتند که مسمومیت است وخون خود را عوض کنی درست میشوی،آقای مهندس ثابت کرد که مسمومیت نیست. بیماری اعتیاد سه ضلع دارد و سه ضلع آن جسم، روان و جهان بینی است همان طوری که در این چند سال آمار درمانی که ما داشتیم همه آنها آمدند و روی جسم و روان و جهان بینی خود کار کردند و درمان شدند، من روزی که به کنگره آمدم جسم و روان و جهان بینی برایم معنا نداشت فکر میکردم که خودم عقل کل هستم و آگاهی کامل دارم چون که همه راهها را رفته بودم و بیراهه بود و نتیجه نگرفتم وقتی به کنگره آمدم فکر کردم که مثل بقیه است.
یک بار بنده خدایی به من گفته بود که کنگره جایی است که درمان میکند و این کلمه در گوش من مانده بود و همین عامل باعث شد که من با کنگره آشنا شوم و ورود کنم، من که همه راهها را رفته بودم و راهی پیدا نکرده بودم و این آخرین راهی بود که من پیدا کردم.

زمانی که به کنگره آمدم دیدم که یک نفر میگوید ۵ سال و یک نفر میگوید دو سال و دیگری میگوید ۶ ماه رهایی دارد و بعد نگاه کردم که حال همه آنها خوب است و دیدم که راهنمای من راحت نشسته است و دارد صحبت میکند و حال خیلی خوبی هم دارد و یواش یواش باوری به من القا شد که من هم میتوانم و نگاه کردم که یکی از یکی بهتر وچهره آنها را نگاه میکنی، اصلاً به آنها نمیخورد که اعتیاد داشته باشند.
روان من پریشان بود و در جهان بینی به ما آموزش دادند که با یک سری اصول خیلی ساده خودمان را بشناسیم و به یک حال خیلی خوب برسیم و من همه این نتیجهها را دیدم و حال خوب را در آن تجربه کردم، من روزی تمجیزک را مصرف میکردم و امروز من نه تمجیزک نیاز دارم و نه دارو، من فقط اینجا را جهت آموزش نیاز دارم ، زمانی که به کنگره میخواهم بیایم حالم خوب است و امروز میدانم که میخواهم به کنگره بیایم برای چه چیزی میآیم .
زمانی که میآیم زودتر از آنکه موعدش است خودم را به کنگره می رسانم، چون حال من را خوب میکند. امروز معنی روان و جهان بینی را فهمیدهام، که اگر یک نفر پشت سر من بوق زد بتوانم با آن کنار بیایم و قبلاً به این چیزها فکر نمیکردم و خیلی چیزها را در اینجا یاد گرفتم. اگر بچههای سفر اول زود به کنگره بیایند و به حرف راهنما گوش دهند، خیلی راحت به حال خوب میرسند، ممنون از اینکه به مشارکت من هم گوش کردید.
تایپ: همسفر میثم «لژیون اول»
ویرایش وارسال: مسافر علی «لژیون اول»
- تعداد بازدید از این مطلب :
39